تاثیرگذاری های آرگو و لینکلن

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار

توزیع جوایز اسکار امسال تمام شد. در چارگوشه دنیا میلیادرها نفر در انتظار خبرها بودند. برای ما در لندن - که با لوس آنجلس ۸ ساعت تفاوت وقت داریم - سخت بود که همزمان و زنده مراسم را دنبال کنیم. آرگو را ماه گذشته و لینکلن را چند ساعت قبل دیدم. پس از دیدن فیلم با همسرم، صبا، بحث داشتیم که کدام فیلم بیشتر شایسته بردن جایزه “بهترین فیلم سال” است.

این جالب است که پس از یک دوره نسبتا طولانی از شمارِ فیلم های پرفروش غیر سیاسی و ضد سیاسی تا حدود زیادی کاسته شده و برجسته ترین آثار کارگردان ها و تهیه کنندگان و بازیگران با بار و سمت گیری سیاسی درآمیخته شده اند. رشد بحران ایدئولوژیک در جامعه امریکایی و مشارکت و توجه بیشتر شهروندان به فعالیت سیاسی می تواند یکی از عمده ترین عوامل گشاینده بازار برای فیلم ها با بار و بارقه سیاسی باشد.

 

هر دو فیلم، هم آرگو و هم لینکلن، بر بستر یک رویداد تاریخی، آشکارا جهت سیاسی دارند. فیلم آرگو به نسبت لینکلن تا حد کمتری - حداقل به برداشت من - پیام سیاسی داغ برای بیننده داشت. فیلم کمی از یک جانبه نگری در مساله گروگان ها و تروریزه کردن سیمای انقلابیون آن زمان فاصله گرفته بود و این برای بیننده ایرانی، که عموما با کمی دلهره به تماشای این گونه فیلم ها می نشیند، زیاد آزار دهنده نبود. این که رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ایران آرگو را “ضد ایرانی” لقب داده اند ملاک نیست. این لقب تا حد زیادی به دلایل سیاسی است. اگر شما ایرانی نباشی و فیلم را ببینی بسیار بعید است درک مقامات ایرانی از این فیلم دامنگیر شما هم بشود. البته این نیست که فیلم عین حقیقت است. اغراق و درماتیزه کردن به وفور در فیلم هست. خیلی جاها صحنه ها جیغ می زنند. و نیک پیداست که این ها نه برای سمت دهی سیاسی بلکه برای گیشه است.

 

جرج کلونی، تهیه کننده اصلی آرگو، دوست و پشتیبان باراک و میشل اوباما، و درست هم سن (متولد ۱۹۶۱) رئیس جمهور آمریکا است. در کمپین اوباما نقش فعال داشت. وی همیشه از آزاد اندیشان و لیبرال های حزب دموکرات بوده است. گلونی هم چنین عضو شورای روابط خارجی امریکاست که گرایش منعطف تر در سیاست خارجی امریکا را ترویج می کند. اکثر اعضای این شورا خواهان ترمیم رابطه با ایران بوده اند. بن افلک، کارگردان و هنرپیشه اصلی آرگو (متولد ۱۹۷۲) نیز تا کنون موفقیت های خوب داشته است. او اصالتا از خاندانی اسکاتلندی است که به ایالات متحده مهاجرت کرده اند. او نیز از دموکرات های مومن است.

 

اعتقاد عمومی این است که استیون اسپیلبرگ، کارگردان و تهیه کننده ای بسیار قدرت مند و مبتکر است. فیلم لیست شنیدلر او در خاورمیانه فیلمی عمیقا سیاسی و جانبدار دیده شد. فیلم مصیبت یهودیان در حکومت نازی های آلمان را با قدرت تصویر می کند. چنین موضوعی در صد ها فیلم بعد از جنگ جهانی به کار رفته اما بخصوص از نگاه بیشتر کسانی که در خاورمیانه زندگی می کنند این فیلم نه فقط سیاسی، که نوعی برانگیزاندن احساسات به نفع یهودیان تلقی شده است. در زمان نمایشش اتحادیه عرب رسما اسپیلبرگ را تحریم کرد. اما این فیلم ساز موفق و ثروتمند امریکایی از هواداران پر و پا قرص کلینتون هاست. اسپیلبرگ در ماراتون طولانی رقابت میان هیلاری و باراک، برای تعیین نامزد حزب دموکرات در انتخابات ۲۰۰۸ برای موفقیت هیلاری مایه گذاشت که البته به جایی نرسید. او اما در نهایت در مراسم تحلیف اوباما حاضر شد و نشان داد دموکرات است نه الزاما هوادار کلینتون ها.

 

اما تصور نمی رود در خاورمیانه لینکلن را کسی فیلمی تبلیغاتی یا برای پیشبرد مقاصد سیاسی به حساب آورد. با این همه مطمئن نیستم که در فضای سیاسی جامعه امریکایی، جامعه ای که یک رنگین پوست را از حزب دموکرات امریکا به ریاست جمهوری برگزیده و جای آبراهام لینکلن نشانیده، این فیلم اسپیلبرگ همان طور دیده شود که در خاورمیانه و جهان سوم دیده می شود.

 

در امریکا در انتخابات اخیر بر اساس نظر سنجی قبل از انتخابات حدود ۹۳ درصد رنگین پوستان امریکا به نامزد دموکرات ها (اوباما) رای داده اند. در صد رای آسیایی ها و لاتینوها به دموکرات ها هم خیلی بیشتر از رامنی بود. از سوی دیگر جمهوری خواهان حدود ۵۹ در صد رای سفیدها را درو کردند.

 

این روزها حسی در امریکا هست که گویا اقلیت ها و فرودستان جای اکثریت سفیدها با منشاء اروپایی را گرفته اند. حزب جمهوری خواه دوران بسیار سختی را پشت سر می گذارد. طیف های آن از هم گسیخته و روحیه و امید و اعتماد به نفس آنان با قبل قابل مقایسه نیست. در چنین زمانه ای فیلم لینکلن به درستی از نبرد سرسختانه جمهوری خواهان (محافظه کاران) برای الغای برداری و زدودن این ننگ از چهره جامعه امریکایی می گوید و نشان می دهد که این طور نیست که جمهوری خواهان در تاریخ امریکا همواره علیه رنگین پوست ها عمل کرده اند.

 

این فیلم می تواند در ایالات متحده امریکا، در بازگردانیدن حس اعتماد در وجه مثبت آن و در احیای روحیه حامیان حزب جمهوری خواه امریکا و بالیدن به میراث تاریخی خویش تاثیر گذار باشد.

 

تقریبا اکثریت مردم ایالاتی که در جنگ داخلی در دفاع از برده داری جنگیدند، در زمانه مدرن نیز از جمهوری خواهان حمایت می کنند و در این سال ها در مخالفت با اوباما موضع سخت دارند. در بُعد اجتماعی این مخالفت تا حد زیادی مشخصا با بار نژادی نیز همراه است. (در فیلم هم می بینیم که لینکلن و حامیانش به هیچ وجه مساله لغو برده داری را به معنای برابری نژادی نمی بینند و صراحتا از نابرابری نژادی، از جمله در زمینه حق رای، دفاع می کنند.) با این همه در دیالوگ های مربوط به پیش بینی آینده نشانه هایی عرضه می شود که گاه به قبول برابری نژادی هم سر می ساید.

 

از این زاویه هم فیلم لینکلن - به خصوص در سنگرگاه های محافظه کاران در ایالات جنوبی - ممکن است در سمت سست کردن رسوبات دیدگاه های نژاد گرایانه نیز تاثیر گذار باشد.

 

سینما در همه جای دنیا، از زمان تولد، یک ابزار قدرت مند سامان دهی ذهنیت مردم و تزریق تلقی خاص از هستی سیاسی و تاریخی به وجدان اجتماعی بوده است. اما به نظر می رسد در قرن بیست و یکم جهشی جدی در این سمت رخ داده است. امروز قدرت تاثیر فیلم ها - اعم از سینمایی یا تلویزیونی - بر نظام ارزشی جامعه، بر انتخاب رل مدل ها، در سمت دهی انتخاب ها گاه اثری گسترده تر از سایر رسانه ها دارد. فرق نمی کند تو اصغر فرهادی باشی یا جرج کلونی، کاری که می کنی چنان اثرگذار می تواند بود که حتی موانع و مخالفت های حکومتی را، ممانعت های سرمایه های کلان مالی را، یا زد و بندهای رایج در بالا و پائین کشیدن این و آن را هم پشت سر بگذارد و خود را به چشم انسان حقیقت جو در چارگوشه دنیا برساند.

 

این حرف دستگاه های تبلیغاتی نظام جمهوری اسلامی ایران را قبول ندارم که پشت همه چیز یک اراده پر قدرت سیاسی و مالی می بیند که از آن بالا فیلم ها را به چپ چپ و به راست راست می کند. این قدرت عظیم مالی و سیاسی البته که وجود دارد. اما هنر واقعا قدرتی مافوق آن دارد. قدرتی که تمام آن سرمایه مالی و سیاسی را حتی ممکن است ناچار یا راغب سازد که برای افزودن بر منافع خود پایوری اش را بر عهده گیرد. راست این است که “هنر برتر از گوهر آمد پدید”.

 

یقین دارم که لینکلن و آرگو هر دو سیاسی اند. اما نه از آن دست سیاسی کاری هایی که “به فرموده” سر هم شده اند. بلکه از آن دست که با دستکاری در نظام فکری و رفتاری جامعه حلقه های قدرت اقتصادی و حکومتی را به تفکر فرا می خوانند.