دانشگاه تهران، به عنوان اولین مرکز رسمی آموزش عالی ایران، در سال ۱۳۱۳ افتتاح شد. در آن زمان هنوز فکر مبارزه سیاسی در میان دانشجویان مطرح نشده بود. به گفته مهندس مهدی بازرگان “در آن دوران هنوز توجه چندانی به سیاست و تظاهرات میان دانشجویان دانشگاه دیده نمیشد؛ این مسأله در بین محصلین که به خارج اعزام شدند نیز وجود داشت… البته حکومت خودکامه و مقتدر رضاشاه، هم اجازه و امکان فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را به کسی نمیداد. معذلک در میان معلمین و استادان دانشگاه و از جمله دانشکده فنی بتدریج گرایش به مسائل سیاسی پدید آمد.”( ایران فردا ـ شماره ۴ ـ گفتوگو با مهندس مهدی بازرگان ـ ص ۵۳).
پیش از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط دیکتاتوری رضاشاه، معدود حرکتهای اعتراضی دانشجویان، جنبه صنفی داشت و کمتر گرایش سیاسی عمومی در میان آنان یافت میشد. اعتصاب دانشجویان دانشسرایعالی در سال ۱۳۱۴ که مربوط به شرایط استخدامی آنان میشد و اعتصاب دانشجویان دانشکده پزشکی در سال ۱۳۱۸ که به علت تصمیم حکومت جهت اعزام فارغالتحصیلان به سربازی انجام گرفت، مهمترین رویدادهای آن سالها بودند که به نتیجه هم رسیدند.
پس از سقوط موقت حکومت استبداد در سوم شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین، فضای سیاسی داخلی بازتر شد.
در این زمان حزب توده به فعالترین گروه در عرصه سیاسی ایران تبدیل شد و در دانشگاهها نیز پایگاه وسیعی پیدا کرد. بازرگان می گوید: “مبارزات سیاسی در دوران جدید و تأسیس حزب و گروههای انقلابی را تودهایها به جوانان ایران یاد دادند. حالا گرچه ما با آنها مخالفیم ولی حق را باید گفت که در آن زمان نه ملیها و نه آخوندها، هیچیک در این مسائل وارد نبودند و عملاً کمونیستها بودند که اندیشه مبارزه سیاسی را به ایران آوردند.”( همانجا)
بازرگان در جای دیگر دلیل جذابیت فکری حزب توده را در دو چیز میداند: “۱ـ کشش ایدئولوژیکی و جذابیتی که به لحاظ مترقی بودن روی افکار داشت و شالوده فلسفی و علمی که به آن داده بودند ۲ـ خالی بودن زمینه برای مقابله با این ایدئولوژی و موج فشار کمونیسم، بطوری که تقریباً هیچ مکتب سیاسی و امید نجاتی به جوانان عرضه نمی شد.” (۴ ـ مهدی بازرگان ـ شصت سال خدمت و مقاومت ـ جلد اول ـ ص ۲۴۹).
به گفته یکی از فعالان دانشجویی دهه بیست، ایجاد سازمانها و اتحادیههای دانشجویی با گرایشهای چپ از همین زمان آغاز شد: “در سال ۱۳۲۳ همزمان در سه دانشکده ادبیات، پزشکی و فنی تشکلها شروع شدند. در دانشکده پزشکی این کار با رهبری دکتر نصرتالله جهانشاهلو شروع شد. او که در زمره پیروان دکتر تقی ارانی بود و از کلاس دانشکده به زندان برده شده بود، در این زمان سال دوم پزشکی بود” (ابوالحسن ضیاء ظریفی ـ سازمان دانشجویان دانشگاه تهران ـ ص ۲۶).پس از آن گروههای دیگر دانشجویی در دانشکده فنی و سپس دانشکده علوم و ادبیات با همکاری جلال آل احمد وهمچنین دانشکده کشاورزی و دانشکده حقوق تشکیل شد.
در همان زمان گروهی دیگر از دانشجویان نیز انجمنهای اسلامی را تشکیل دادند که سر آغاز آن در میان دانشجویان پزشکی بود. گروهی از دانشجویان پزشکی که به سخنرانیهای آیت الله طالقانی در مسجد هدایت میرفتند، مبادرت به تأسیس این انجمن کردند که در دانشکدههای دیگر نیز گسترش یافت(سعید برزین ـ زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان ـ ص ۵۴ ).در اساسنامه این گروه، هدف از تشکیل آن آشنا کردن مردم و بخصوص دانشجویان با حقوق و موازین اسلام اعلام شد تا «نگذارند گروهی خودخواه و نادان، خرافات را در نظر ایشان اساس دین جلوه داده و از طرف دیگر گروهی هوسران و شهرت پرست این دسته را به رخ مردم ساده کشیده و آنها را از دین و ایمان بیزار کنند.»( همان ـ ص ۵۵).
شاید بتوان گفت که اولین حرکت سیاسی دانشجویان در پانزدهم اسفند ۱۳۲۳ انجام شد. گروهی از دانشجویان دانشکده حقوق، آن روز در مقابل منزل دکترمحمد مصدق، نماینده تهران، تجمع و از سخنرانی وی در مجلس پشتیبانی کردند. این تجمع منجر به درگیری با پلیس و کشته و مجروح شدن چندنفر شد.( ایران فردا ـ شماره ۴ ـ گفتوگو با مهندس مهدی بازرگان) پس از آن حرکتهای دانشجویی به سوی خواستههای سیاسی کشیده شد.
بعد از بحران آذربایجان و سرکوب حکومت پیشهوری در آذرماه ۱۳۲۵ و از طرفی تحریم انتخابات مجلس پانزدهم توسط حزب توده ،این گروه در وضعیتی نامناسب قرارگرفت که در نهایت منجر به انشعاب درونی در دیماه ۱۳۲۶ شد و بالاخره در بهمن ۱۳۲۷ نیز حکومت آنرا غیرقانونی اعلام کرد. با افول حزب توده در عرصه سیاسی، جریانی جدید شکل گرفت که درنهایت ، در جریان انتخابات مجلس شانزدهم منجر به تشکیل جبهه ملی به رهبری محمدمصدق شد. مصدق که از فعالترین نمایندگان دوره پانزدهم بود و سوابق همراهی او با سیدحسن مدرس و مخالفت با استبداد رضاشاه وجههای مناسب به او داده بود، خیلی زود در جایگاه رهبری اپوزیسیون ملی کشور قرارگرفت. او حتی پس از رسیدن به نخست وزیری نیز همچنان این جایگاه خود را حفظ کرد. به همین دلیل بود که در تمام دوران زمامداریاش از حمایت جنبشدانشجویی نیز برخوردار بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد و تشکیل نهضت مقاومت ملی، کمیته دانشگاه فعالترین بخش از نهضت محسوب می شد. بازرگان در این باره می گوید: “کمیته اصناف و کمیته دانشجویی فعال بودند. از اعضای شاخص کمیته دانشجویی می توان از افرادی چون ابراهیم یزدی، عباس شیبانی، عزت الله سحابی، هاشم صباغیان، مصطفی چمران، علی شریعتی، امیر انتظام، نخشب، حنیف نژاد، مفیدیها، مهدی جعفری، بنی صدر، ناصر صادق و بسته نگار نام برد.” (همانجا). اکثر این دانشجویان عضو انجمنهای اسلامی هم بودند.
در آبان ماه سال ۱۳۳۲ کمیته نهضت مقاومت ملی دانشکده فنی دانشگاه تهران، طی بیانیه شدیداللحنی محاکمه دکترمصدق را محکوم کرد. در این بیانیه تأکید شده بود: “دانشگاه بیدار است و برای چندمین بار توطئه ننگین کودتاچیان را فاش میسازد، زیرا دیگر دوران خودسری و آدمکشی به پایان رسیده است. با زور، چند صباحی میتوان حکومت کرد ولی امکان آن برای همیشه موجود نیست.”
در این بیانیه تشکیل کنسرسیوم نفتی نیز محکوم شده و در پایان آمده بود: “هموطن! دانشگاه خونین در این جهادمقدس در صنف مبارزین نهضت ملی ایران قراردارد. تو هم، برای سربلندی و عظمت وطن… به صفوف متشکل نهضت مقاومت ملی بیپوند.” ( حدیث مقاومت ـ اسناد نهضت مقاومت ملی ایران ـ جلد اول - ص ۲۷)
در ۳۱آبان ماه ۱۳۳۲، راهپیمایی بزرگی در تبریز صورت گرفت که دانشجویان نقش اساسی در آن ایفا کردند. در این تظاهرات حدود پنجاه نفر دستگیر شدند.(عمادالدین باقی ـ جنبش دانشجویی ایران ـ ص ۴۷) همان روز در حوالی دانشگاه تهران نیز گروهی از دانشجویان دست به راهپیمایی زدند. پس از آن، نهضت مقاومت ملی به مناسبت ورود نیکسون، معاون رئیس جمهوری آمریکا و بازشدن مجدد سفارت انگلیس، بیانیهای اعتراض آمیز صادر کرد و در۱۴ و ۱۵ آذرماه، تظاهرات دانشجویی وسیعی در دانشگاه تهران و اطراف آن انجام شد. ۱۶ آذر ۱۳۳۲ این تظاهرات ادامه یافت و درنهایت منجر به هجوم نیروهای نظامی به دانشگاه و سرکوب خونین اعتراضهای دانشجویی شد. در این هجوم، سه تن از دانشجویان دانشکده فنی، به ضرب گلوله نظامیان معروف به “دسته جانباز”، کشته شدند. آن سه تن مصطفی بزرگ نیا و مهدی شریعت رضوی از اعضای سازمان جوانان حزب توده ایران و احمد قندچی دانشجوی هوادار جبهه ملی ایران بودند.