کند روی یا تند روی، با کدام معیار؟

روزبه میرابراهیمی
روزبه میرابراهیمی

po_rozbeh_mir_ebrahimi.jpg

ایران در سال جاری یکبار دیگر با انتخاباتی مواجه است که به مانند هر تجربه دیگری از این نوع در سال های اخیر فضای ‏داغ سیاسی را به همراه دارد‏‎ ‎‏ که از هم اکنون شاهد اوج گیری اش هستیم. انتخابات در ایران و بخصوص انتخابات مجلس ‏با تمام محدودیت ها و اشکالاتی که در باره نحوه اجرای غیر دموکراتیک آن وجود دارد یک میدان سنجش جالب از ‏معیارهای عیار همنوایی ما با دموکراسی و حقوق شهروندی است. ‏

اگر در این بین پایتخت را به دلیل خاص بودنش فاکتور بگیریم در این روزها بازار نشست های انتخاباتی در شهر ها و ‏روستا ها و مناطق کوچک داغ داغ است. یارگیری ها از میان معتمدین محل ها و روستاها آغاز شده و آمار واجدین رای ‏این مناطق به بررسی تیم ها انتخاباتی گذاشته شده و مشاوران محلی درحال تهیه لیستی از “رگ خواب” رای دهندگان ‏هستند. رای دهندگانی که واقعیت ها به ما می گویند در بازی های انتخاباتی، چه دموکراتیک ترین و چی غیر دموکراتیک ‏ترین اش، تعیین کننده و حرف آخر را می زنند.‏

تیم های مختلف در حال شناسایی مجالس عروسی و ختم هستند تا کاندیداهای محترم در برنامه های روزانه خود حتما سری ‏به آنجاها بزنند و اظهار همدردی بکنند. هرچند فی النفسه این اقدام مذموم نیست اما وقتی رنگ و انگ ریا به خود می گیرد ‏برخورنده است. البته نگارنده این موضوع را ایراد کاندیدها نمی داند و مشکل را آنسو می بیند. بهر حال “رای” گیری و ‏رایزنی در همه جای دنیا ماهیتش همین است که جریان ها به دنبال رگ خواب ها هستند، حالا یک جا این رسالت! را ‏احزاب برعهده می گیرند و در جای دیگر افراد.‏

واقعیت این است که انتخابات هم یک “بازی” است و ابعادش هم بسیار “حرفه ای”. اما جدا از این مباحث در هفته ها و ‏روزهای اخیر و با جدی تر شدن فضای انتخاباتی از یک سو و بغرنج شدن بحران های بین المللی بر سر مسائل ایران از ‏سوی دیگر، نیروهای سیاسی داخل کشور نیز به ورطه موضع گیری هایی افتاده اند که بیش از پیش می تواند در مسیر اینده ‏تعیین کننده باشد، بخصوص با تجربه ای که از دوران اصلاحات برجا مانده است.‏

هر چند آنچه در ظاهر قضیه مشخص و مبرهن است بازیگران نهایی عرصه انتخابات آتی در میان جریان اقتدارگرا ( یا ‏همان اصولگرا) خواهند بود. چند دستگی ها و مرز بندی های متمایز شده در این جریان علی رغم اشتراکات بسیار غیرقابل ‏انکار است. اما در سوی دیگر میدان که بخش هایی از اصلاح طلبان قرار دارند بازی دیگری در میان است. کوشش ها و ‏تلاش ها برای “ماندن و دیگر هیچ” در جریان اصلاح طلب نیز مشهود است و “بازی” انتخابات یکبار دیگر تمایزهای ‏واقعی میان اصلاح طلبان را نیز شفاف تر خواهد کرد.‏

پرسشی که این روزها یکبار دیگر در این جبهه نا متشکل لرزه هایی را در پی داشته سوالاتی است که از عملکرد دوره در ‏قدرت بودن اصلاح طلبان مطرح می شود و اتهام “تند روی” و “کند روی” در این میان، ظاهرا دودمان خیلی ها را بر باد ‏خواهد داد. ‏

برخی در این جریان بدون تعریف معیار، بخش های دیگر را به تند روی متهم می کنند و در واکنش نیز آن سوی میدان این ‏سو را به کند روی و مسامحه کاری متهم می نماید.‏

بطور مشخص در این بازی دو جریان سیاسی شناسنامه دار در مقابل هم قرار گرفته اند. جریانی که جبهه مشارکت و ‏سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در صف جلویش قرار دارند و جریان دیگری که شیخ مهدی کروبی ( و حزب اعتماد ملی) ‏سردمداریش را برعهده دارد.‏

بدون اینکه بخواهیم به حواشی این مجادله ریشه دار بپردازیم بد نیست در ابتدا اصل ماجرا را مشخص کنیم تا موضوع ‏مورد چالش هم شفاف تر شود. ‏

همه بحث ها در مورد تندروی یا کندروی به یک دوره بازمی گردد و آن دوره حضور اصلاح طلبان در ساختار سیاسی ‏قدرت است. برای آنکه بتوانیم موضوع را درست تر بشکافیم باید ابتدا به این پرسش پاسخ دهیم که اصولا هدف از دوره ‏اصلاحات و به قدرت فرستاده شدن برخی نیروهای اصلاح طلب چه بود؟‏

در معنای تئوریک آن همانگونه که بارها گفته و بحث شده است پیشبرد روند دموکراتیزاسیون یا همان نوسازی در نظام ‏سیاسی حاکم بر ایران که شامل تقویت پایه های دموکراتیک سیستم، تحکیم حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، پیشبرد ‏بیش از پیش حقوق شهروندی و … و در یک کلام تمرکز زدایی از قدرت مطلقه، فلسفه ضرورت ظهور حرکت اصلاحی ‏در سیستم جمهوری اسلامی بود.‏

این ضرورت نیز ناشی از واقعیت های جهان و جامعه ایرانی برای تدوام نظام و بالا رفتن کارآمدی رو به زوال آن بود. در ‏این چند سال تقریبا هیچ مقام، جریان یا گروهی منکر ضرورت اصلاح در سیستم نبود و نشد. اما همه دعوا ها در روش ها، ‏هدف ها و میزان ورود به ساحت های مقدس خوانده شده بود در حالی که کلیت “ضرورت” بنابر اذعان اکثریت اجتناب ‏ناپذیر بود.‏

در میان افراد و گروه هایی که در این دوران در زمین قدرت به بازی پرداختند میزان اعتقاد و التزام به مبانی نوسازی ‏سیاسی عاملی برای چالش های مختلف شد. ( بحث تئوریک در مورد این موارد در این مقال نمی گنجد و به فرصتی دیگر ‏وا می نهم)‏

اما اگر پاسخ همان پرسش ابتدایی که اشاره شد را برای خود شفاف کنیم راحت تر می توانیم از کندروی ها یا تندروی ها ‏سخن بگوییم. در دیدگاه شخصی نگارنده نسبت به صورت مساله مورد بحث این یادداشت هیچ “تندروی” در دوران ‏اصلاحات از سوی کسانی که در قدرت بودند وجود ندارد و اگر رویگردانی از سوی برخی از جریان های نخبه و بخش ‏هایی از شهروندان حمایت کننده اصلاحات در عرصه انتخابات روی داده است ناشی از”کندروی” های صورت گرفته ‏است. کندروی هایی که “شهروندان” جامعه تا مقطعی تحمل و پس از مدتی از آن عبور کردند و دست حمایت را از پشت به ‏قدرت فرستاده شدگان برداشتند.‏

اگر شیخ مهدی کروبی ( با همه احترامی که به برخی از خصوصیات شخصی اش قائل هستم) در موارد بسیاری متهم به ‏کندروی یا مقاومت هایی است، جریان مقابل ( در دورن اصلاح طلبان) نیز در موارد بسیاری با تیغ مصلحت منافع مردم و ‏حقوق ملت را به معامله گذاشته است. پرداختن به مواردی چون ماجرای گذر از کنار پرونده قتل های زنجیره ای، عدم ‏مقاومت تاثیرگذار در مقابل ابطال ارای شهروندان و پذیرش برخی تحمیل های اجباری، پشت گوش انداختن بسیاری از ‏موارد صریح نقض حقوق انسانی شهروندانی که شاید تفاوت فکری داشته باشند، عدم استفاده از همه قدرت قانونی برای ‏پیشبرد حقوقی مطالبات اصلاح طلبانه و … سیاهه طویلی خواهد بود از دوره ای که کندروی اش رویگردانی آرا و گسترش ‏تفکری است که سیستم را اصلاح ناپذیر می داند.‏

آن جریانی که امروز به دلیل تحصن یا اعتراض به برخی مقامات در واپسین روزهای عمر در قدرت بودن متهم به تندروی ‏می شود تاوان کندروی خود را می پردازد. چون حقیقت آن است که پیش از آنکه آنها به اقداماتی چون نامه نگاری های ‏علنی و تحصن دست بزنند رویگردانی ها آغاز شده بود و نتایج آزادترین انتخابات برگزار شده در جمهوری اسلامی ‏‏(شوراهای دوره دوم) کمترین نشانه های بروز این زنگ خطر بود.‏

تن دادن به برگزاری انتخابات هایی که در تاریخ هم با یک علامت سوال بزرگ به ثبت رسیده است که مطمئنا تندروی ‏نبوده است. کنارگذاشتن لوایح دوقلو پس از دوسال کشکمش و وقت تلف کردن که تندروی نبوده است. تاکیدهای فاجعه بار ‏بر استراتژی هایی چون “ استراتژی آرامش فعال” که تندروی نبوده است. عدم اعتراض از محبوس کردن وهتک حرمت ‏مرجعیت که تندروی نبوده است. ‏

‏”بازی” خیلی ساده است. بجای دعوا بر سر کندروی ها یا تندروی ها بیایید یک چیز را مشخص کنید. دموکراسی و حقوق ‏شهروندان را با همه تبعاتش تنها به عنوان شعار می خواستیم و ویترین “مد” روز یا نه به آن اعتقاد قلبی داشتیم؟ کند روی و ‏تند روی را اینگونه راحت تر می شود از هم تمیز داد.‏