ایران در سال جاری یکبار دیگر با انتخاباتی مواجه است که به مانند هر تجربه دیگری از این نوع در سال های اخیر فضای داغ سیاسی را به همراه دارد که از هم اکنون شاهد اوج گیری اش هستیم. انتخابات در ایران و بخصوص انتخابات مجلس با تمام محدودیت ها و اشکالاتی که در باره نحوه اجرای غیر دموکراتیک آن وجود دارد یک میدان سنجش جالب از معیارهای عیار همنوایی ما با دموکراسی و حقوق شهروندی است.
اگر در این بین پایتخت را به دلیل خاص بودنش فاکتور بگیریم در این روزها بازار نشست های انتخاباتی در شهر ها و روستا ها و مناطق کوچک داغ داغ است. یارگیری ها از میان معتمدین محل ها و روستاها آغاز شده و آمار واجدین رای این مناطق به بررسی تیم ها انتخاباتی گذاشته شده و مشاوران محلی درحال تهیه لیستی از “رگ خواب” رای دهندگان هستند. رای دهندگانی که واقعیت ها به ما می گویند در بازی های انتخاباتی، چه دموکراتیک ترین و چی غیر دموکراتیک ترین اش، تعیین کننده و حرف آخر را می زنند.
تیم های مختلف در حال شناسایی مجالس عروسی و ختم هستند تا کاندیداهای محترم در برنامه های روزانه خود حتما سری به آنجاها بزنند و اظهار همدردی بکنند. هرچند فی النفسه این اقدام مذموم نیست اما وقتی رنگ و انگ ریا به خود می گیرد برخورنده است. البته نگارنده این موضوع را ایراد کاندیدها نمی داند و مشکل را آنسو می بیند. بهر حال “رای” گیری و رایزنی در همه جای دنیا ماهیتش همین است که جریان ها به دنبال رگ خواب ها هستند، حالا یک جا این رسالت! را احزاب برعهده می گیرند و در جای دیگر افراد.
واقعیت این است که انتخابات هم یک “بازی” است و ابعادش هم بسیار “حرفه ای”. اما جدا از این مباحث در هفته ها و روزهای اخیر و با جدی تر شدن فضای انتخاباتی از یک سو و بغرنج شدن بحران های بین المللی بر سر مسائل ایران از سوی دیگر، نیروهای سیاسی داخل کشور نیز به ورطه موضع گیری هایی افتاده اند که بیش از پیش می تواند در مسیر اینده تعیین کننده باشد، بخصوص با تجربه ای که از دوران اصلاحات برجا مانده است.
هر چند آنچه در ظاهر قضیه مشخص و مبرهن است بازیگران نهایی عرصه انتخابات آتی در میان جریان اقتدارگرا ( یا همان اصولگرا) خواهند بود. چند دستگی ها و مرز بندی های متمایز شده در این جریان علی رغم اشتراکات بسیار غیرقابل انکار است. اما در سوی دیگر میدان که بخش هایی از اصلاح طلبان قرار دارند بازی دیگری در میان است. کوشش ها و تلاش ها برای “ماندن و دیگر هیچ” در جریان اصلاح طلب نیز مشهود است و “بازی” انتخابات یکبار دیگر تمایزهای واقعی میان اصلاح طلبان را نیز شفاف تر خواهد کرد.
پرسشی که این روزها یکبار دیگر در این جبهه نا متشکل لرزه هایی را در پی داشته سوالاتی است که از عملکرد دوره در قدرت بودن اصلاح طلبان مطرح می شود و اتهام “تند روی” و “کند روی” در این میان، ظاهرا دودمان خیلی ها را بر باد خواهد داد.
برخی در این جریان بدون تعریف معیار، بخش های دیگر را به تند روی متهم می کنند و در واکنش نیز آن سوی میدان این سو را به کند روی و مسامحه کاری متهم می نماید.
بطور مشخص در این بازی دو جریان سیاسی شناسنامه دار در مقابل هم قرار گرفته اند. جریانی که جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در صف جلویش قرار دارند و جریان دیگری که شیخ مهدی کروبی ( و حزب اعتماد ملی) سردمداریش را برعهده دارد.
بدون اینکه بخواهیم به حواشی این مجادله ریشه دار بپردازیم بد نیست در ابتدا اصل ماجرا را مشخص کنیم تا موضوع مورد چالش هم شفاف تر شود.
همه بحث ها در مورد تندروی یا کندروی به یک دوره بازمی گردد و آن دوره حضور اصلاح طلبان در ساختار سیاسی قدرت است. برای آنکه بتوانیم موضوع را درست تر بشکافیم باید ابتدا به این پرسش پاسخ دهیم که اصولا هدف از دوره اصلاحات و به قدرت فرستاده شدن برخی نیروهای اصلاح طلب چه بود؟
در معنای تئوریک آن همانگونه که بارها گفته و بحث شده است پیشبرد روند دموکراتیزاسیون یا همان نوسازی در نظام سیاسی حاکم بر ایران که شامل تقویت پایه های دموکراتیک سیستم، تحکیم حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، پیشبرد بیش از پیش حقوق شهروندی و … و در یک کلام تمرکز زدایی از قدرت مطلقه، فلسفه ضرورت ظهور حرکت اصلاحی در سیستم جمهوری اسلامی بود.
این ضرورت نیز ناشی از واقعیت های جهان و جامعه ایرانی برای تدوام نظام و بالا رفتن کارآمدی رو به زوال آن بود. در این چند سال تقریبا هیچ مقام، جریان یا گروهی منکر ضرورت اصلاح در سیستم نبود و نشد. اما همه دعوا ها در روش ها، هدف ها و میزان ورود به ساحت های مقدس خوانده شده بود در حالی که کلیت “ضرورت” بنابر اذعان اکثریت اجتناب ناپذیر بود.
در میان افراد و گروه هایی که در این دوران در زمین قدرت به بازی پرداختند میزان اعتقاد و التزام به مبانی نوسازی سیاسی عاملی برای چالش های مختلف شد. ( بحث تئوریک در مورد این موارد در این مقال نمی گنجد و به فرصتی دیگر وا می نهم)
اما اگر پاسخ همان پرسش ابتدایی که اشاره شد را برای خود شفاف کنیم راحت تر می توانیم از کندروی ها یا تندروی ها سخن بگوییم. در دیدگاه شخصی نگارنده نسبت به صورت مساله مورد بحث این یادداشت هیچ “تندروی” در دوران اصلاحات از سوی کسانی که در قدرت بودند وجود ندارد و اگر رویگردانی از سوی برخی از جریان های نخبه و بخش هایی از شهروندان حمایت کننده اصلاحات در عرصه انتخابات روی داده است ناشی از”کندروی” های صورت گرفته است. کندروی هایی که “شهروندان” جامعه تا مقطعی تحمل و پس از مدتی از آن عبور کردند و دست حمایت را از پشت به قدرت فرستاده شدگان برداشتند.
اگر شیخ مهدی کروبی ( با همه احترامی که به برخی از خصوصیات شخصی اش قائل هستم) در موارد بسیاری متهم به کندروی یا مقاومت هایی است، جریان مقابل ( در دورن اصلاح طلبان) نیز در موارد بسیاری با تیغ مصلحت منافع مردم و حقوق ملت را به معامله گذاشته است. پرداختن به مواردی چون ماجرای گذر از کنار پرونده قتل های زنجیره ای، عدم مقاومت تاثیرگذار در مقابل ابطال ارای شهروندان و پذیرش برخی تحمیل های اجباری، پشت گوش انداختن بسیاری از موارد صریح نقض حقوق انسانی شهروندانی که شاید تفاوت فکری داشته باشند، عدم استفاده از همه قدرت قانونی برای پیشبرد حقوقی مطالبات اصلاح طلبانه و … سیاهه طویلی خواهد بود از دوره ای که کندروی اش رویگردانی آرا و گسترش تفکری است که سیستم را اصلاح ناپذیر می داند.
آن جریانی که امروز به دلیل تحصن یا اعتراض به برخی مقامات در واپسین روزهای عمر در قدرت بودن متهم به تندروی می شود تاوان کندروی خود را می پردازد. چون حقیقت آن است که پیش از آنکه آنها به اقداماتی چون نامه نگاری های علنی و تحصن دست بزنند رویگردانی ها آغاز شده بود و نتایج آزادترین انتخابات برگزار شده در جمهوری اسلامی (شوراهای دوره دوم) کمترین نشانه های بروز این زنگ خطر بود.
تن دادن به برگزاری انتخابات هایی که در تاریخ هم با یک علامت سوال بزرگ به ثبت رسیده است که مطمئنا تندروی نبوده است. کنارگذاشتن لوایح دوقلو پس از دوسال کشکمش و وقت تلف کردن که تندروی نبوده است. تاکیدهای فاجعه بار بر استراتژی هایی چون “ استراتژی آرامش فعال” که تندروی نبوده است. عدم اعتراض از محبوس کردن وهتک حرمت مرجعیت که تندروی نبوده است.
”بازی” خیلی ساده است. بجای دعوا بر سر کندروی ها یا تندروی ها بیایید یک چیز را مشخص کنید. دموکراسی و حقوق شهروندان را با همه تبعاتش تنها به عنوان شعار می خواستیم و ویترین “مد” روز یا نه به آن اعتقاد قلبی داشتیم؟ کند روی و تند روی را اینگونه راحت تر می شود از هم تمیز داد.