آغازگاه زبان زنده گفتاری…
محمد بهارلو داستان نویس و پژوهشگر معاصر که به خاطر علاقه به داستان نویسی در اطراف هزار و یک شب مطالعه کرده و اکنون قصد انتشار نسخه جدیدی از آن را دارد، از جمله کسانی است که عقیده دارد “ هزار و یک شب آغازگاه زبان زنده گفتاری در زبان فارسی جدید است، چون شصت، هفتاد سال پیش از حاجی بابای اصفهانی و هفتاد هشتاد سال قبل از امیر ارسلان نقیب الممالک، توسط عبداللطیف طسوجی به فارسی امروزی درآمده است
او می گوید این کتاب نامور که در دوره محمد شاه قاجار به فارسی ترجمه شده، در دوران چاپ سنگی بیش از هر کتابی در ایران چاپ و منتشر شده و همواره مورد اقبال خوانندگان ایرانی قرار گرفته است. “
وی همچنین از نقاشی های زیبایی که برای مصور کردن این کتاب پدید آمده می گوید و تأکید می کند که ما در ایران نقاشی مستقل نداشته ایم و اگر نقاشی داشته ایم برای تصویر کردن کتاب بوده است. “ هزار و یک شب هم وقتی ترجمه شد گروهی تصویر کردن آن را به عهده گرفتند. نقاش اصلی صنیع الملک بود و دیگران زیر دست او کار می کردند. نسخه ای که در کاخ گلستان نگهداری می شود همان نسخه ای است که صنیع الملک و همکارانش آن را نقاشی کرده اند. این نسخه شاید گران ترین کتاب ایرانی باشد برای آنکه سه هزار مجلس نقاشی دارد”
بهارلو آنگاه درباره چاپ هزار و یک شب به شیوه چاپ سربی و حروف چینی شده توضیح می دهد که نخستین چاپ سربی کتاب در سال ۱۳۱۵ شمسی توسط کتابفروشی کلاله خاور انتشار یافته و این همان نسخه ای است که علی اصغر حکمت مقدمه معروف خود را بر آن نوشته است. “ علی اصغر حکمت وزیر معارف بود، محمد رمضانی صاحب کلاله خاور می رود نزد او و تقاضا می کند که رساله اش را درباره هزار و یک شب به عنوان مقدمه کتاب چاپ کند. حکمت به این شرط می پذیرد که قطعات خلاف عفت عمومی را از متن چاپ سنگی حذف کنند “.
بهارلو می گوید این سانسور اخلاقی نه تنها در زبان فارسی بلکه در زبانهای اروپایی نیز اعمال می شده و به همین جهت است که بورخس می گوید من ممیزی های مترجمان را از متن هزار و یک شب می بخشم به دلیل آنکه آنها سبب شده اند ما با تخیل شگفتی آوری که در هزار و یک شب جریان دارد، آشنا شویم.
بهارلو اضافه می کند که اما این حذف های اخلاقی در بعضی موارد مثلا در داستان « حمال و سه زن بغدادی »، شیرازه داستان را از هم گسیخته است. وی اشاره می کند که پس از چاپ کلاله خاور، انتشارات علمی در سال ۱۳۲۷ چاپ دیگری از هزار و یک شب منتشر کرد و پس از آن این کتاب مکرر در ایران انتشار یافته است.
او در پاسخ این سوال که ضرورت انتشار مجدد هزار و یک شب از سوی او چیست و چه کاری روی آن انجام داده، می گوید هنگام خواندن هزار و یک شب متوجه شدم که متن سانسور شده است. بنابراین کوشیدم بخش های سانسور شده آن را پیدا کنم و همین انگیزه نقطه گذاری و مقدمه نویسی و چاپ مجدد کتاب را فراهم آورد و قرار است انتشارات آگاه آن را منتشر کند. “ کاری که من روی هزار و یک شب کردم این بود که آن را نقطه گذاری کردم. هزار و یک شب حدود یک میلیون و سیصد هزار کلمه است و من در حدود سه چهار میلیون علامت سجاوندی در متن آن گذاشته ام. برای این کار ابتدا یک نسخه از اولین چاپ سنگی آن را پیدا کردم و شش ماه کلمه به کلمه متن را مقابله کردم. در نسخه اصلی نه پاراگرافی وجود دارد و نه گیومه ای و نه هیچ علامت دیگری. از این حیث کار دشواری بود. “
وی عقیده دارد که هزار و یک شب از زمانی که داستان نویسی جدید در ایران مطرح شده بین روشنفکران بیشتر مطرح شده است. “ در واقع از زمانی که نوشته های بورخس در ایران ترجمه شد اهمیت شگردهای داستانی هزار و یک شب در ایران مطرح شد. چون قصه های هزار و یک شب از حیث شگردهای داستان نویسی خیلی قابل مطالعه است. هنوز می توانیم از شگردهای مصرف نشده هزار و یک شب استفاده کنیم. شگردهای داستان نویسی فقط یک بار کارکرد دارد، بار دوم تقلید به حساب می آید. ولی تمام جوهر یک شگرد با یک بار استفاده کردن به پایان نمی رسد. بخشی مصرف ناشده می ماند. نویسنده صاحب قریحه کسی است که بتواند از این ظرفیت های مصرف نشده استفاده کند یا نوعی تضاد و توازی با آنها به وجود بیاورد “.
بهارلو اهمیت داستانی هزار و یک شب را در شگفتی هایی می بیند که داستانهایش ایجاد می کنند. “ مفهوم مهمی که در هزار و یک شب با آن مواجه ایم، مفهوم استعجاب است؛ به شگفتی واداشتن. این مهمترین چیزی است که سبب می شود توجه خواننده برانگیخته شود. واقعیت این است که هر زمانه نیاز به چیزی دارد که باب طبع زمانه نباشد. در هزار و یک شب قصه هایی هست که امروز برای ما می تواند معنای دیگری داشته باشد، معنایی که احتمالاً اجداد ما از آنها الهام لازم را نمی گرفتند. گذشت زمان پاره ای از قصه ها و ساختارهای آنها را برای ما مبدل به نمادها و نشانه های جدیدی کرده است که باعث می شود مضمون های سنتی را فراموش کنیم. در این کتاب عالم تخیل و جنون و فرزانگی با هم در آمیخته است”
“در هزار و یک شب سخن گفتن مساوی با زندگی و سکوت برابر با مرگ است. اگر توانستی قصه بگویی زنده می مانی. قصه گفتن یا حدیث ساختن نوعی اعتراف کردن و وصیت گزاردن است؛ یک جور بیاینه پیش از مرگ است. قبل از مرگ، زیر تیغ به هر کس مجال داده می شود قصه بگوید و با قصه گفتن جان خود را از مهلکه در ببرد. قصه گفتن حق محترمی است. نه فقط شهریار خون ریز بلکه حتا عفریتی که بچه اش به تصادف و به سهو کشته شده، به کشنده فرزنده خود مجال قصه گفتن می دهد”
“در این کتاب صد داستان داریم که حیات گوینده با قصه گفتن ادامه می یابد. مهمتر از همه خود شهرزاد است که، چه در درون قصه و چه در بیرون آن، متضمن استمرار و پیوستگی و نماد حیات است. شهرزاد در قصه ها چیزی را بیان می کند که از لحاظ شهریار می توان آن را گذر از «طبیعت به فرهنگ» نامید؛ زیرا سخن در قصه های شهرزاد دارای نیرویی سحر آمیز است که می تواند دانایی را از اندیشه به عمل درآورد. شهرزاد می پذیرد که حتا اگر قرار است بمیرد بهتر است که به مرگ خود نوعی معنا و زیبایی ببخشد. به این ترتیب شهرزاد مخاطب را وا می دارد که زندگی و مرگ را در هیات های متفاوتی تجربه کند. هر قصه او یک نحوه زندگی و شکلی از مرگ را توصیف می کند و مخاطب را به تامل و اندیشیدن وا می دارد”
در هزار و یک شب سخن گفتن مساوی با زندگی و سکوت برابر با مرگ است. اگر توانستی قصه بگویی زنده می مانی. قصه گفتن یا حدیث ساختن نوعی اعتراف کردن و وصیت گزاردن است؛ یک جور بیاینه پیش از مرگ است.
بهارلو می افزاید: “ به غیر از این، موضوع تخیل در هزار و یک شب بیشترین اهمیت را دارد. در هیچ کتاب دیگری به اندازه هزار و یک شب عنصر تخیل سرشته نیست. تخیل یعنی فرا رفتن از واقعیت تنگ و ترش زندگی معمولی. بنابراین آنچه اهمیت دارد این است که چگونه تخیل وارد فضای ساختاری قصه ها می شود و آنها را از واقعیت زمینی بر می کشد و ما را از روی زمین واقعیت می کند و با خود می برد؛ بطوری که برای لحظاتی فراموش می کنیم که روی زمین، پشت میز یا روی تخت خواب خود، هستیم و بعد خود را در رایحه گلهای شرقی و بوی ادویه و انواع مسکرات نشئه آور احساس می کنیم. “
” چیز دیگری که برای نویسنده جماعت اهمیت دارد این است که چگونه یک قصه جدید وارد نظام قصه پیشین می شود و این سلسله قصه گویی تو در تو تداوم پیدا می کند، بی آنکه ما رشته قصه ها را از دست بدهیم. عالم تخیل در این متن همچون عالم جنون مسحور کننده است. هزار و یک شب دارای چنان تخیل نیرومندی است که هر نویسنده ای را به این حسرت وا می دارد که پس من چرا نمی توانم چنین داستانی بنویسم. “
وی در پایان می گوید: “ شهرزاد مادر بزرگ تمام قصه گویان جهان است. یعنی مادر معنوی و ادبی تمام داستان نویسان. در واقع فکر می کنم فرهنگ های منطقه بهترین داستان های خود را بر زبان شهرزاد گذاشته و در هزار و یک شب روایت کرده اند. هزار و یک شب به تنهایی یک «ادبیات گسترده» است؛ نوعی دایرة المعارف قصٌوی است که در عین حال نماد ملی و شرقی و جهانی است و به همین جهت جنبه های تفسیر شناختی آن همواره تازه است. اگر بپذیریم که قصه ( متن ) در لحظه خاصی پدید می آید که نیازهای گوینده و مخاطب و نیز فضا و زمان و روابط عینی و ذهنی انسان با محیطش را بیان می کند، طبعا هزار و یک شب بیش از این نیازها و روابط را نشان می دهد و نکته معاصر بودن آن نیز در همین است “.
منبع: بی بی سی