سال دیگر، دیگرآغاز شده است. شکوفه های بهاری پربارو سیاست ایران برانداز “نظام” همچنان درکار. درآبهای دور دست جهان تلاش برای یافتن اجساد مسافرانی ادامه دارد که دوجوان ایرانی ازوطن گریخته در میان آنانند وازمرزهای نزدیک، مرزبانان میهن تنها به همت روحانیون اهل سنت از خطر مرگ می رهند.
رعایت حقوق بشردرسال نوکه “رهبر”به آن نام تشریفاتی “فرهنگ و اقتصاد” می دهد، درمتون رسمی جهانی طلب می شود. عراقی زاده ای، فرمانده سرکوبگران، امضاء کنندگان بیانیه اتحادیه اروپا- یعنی سران ۲۸ کشورجهان را- لقب “چارپایان” نثار می کند، ودولت “تدبیر و امید” هم صدا با اصولگرایان، به شیوه احمدی نژادی به مقابله بیانیه رود. مسئولان جمهوری اسلامی، حقوق بشررا میدان جنگ با غربیها تفسیر می کنندوترور موسوی و کروبی، - که آزادی آنها ازوعده های انتخاباتی حسن روحانی بود، - توسط “عماریون” تمرین می شود. کشتن “ سران فتنه” برای “ افزایش بصیرت” است البته.
نقشه سپاه برای سال جدید رسانه ای می شود وبازگشت حامیان “دکتر”، - رئیس جمهور برکشیده مقام معظم رهبری در سال ۸۸، - تیتر زیبائی را بر قلم همکاران روز می نشاند: احمدینژادیهای ایران٬ متحد شوید.
امیر محبیان ـ نظریه پردازسرشناس اقتدارگرایان ـ بدقت تمام نشان می دهد که سال ۹۲ سال کلید آقا بود. او تحت عنوان روحانی پروژه نظام برای تعامل با جهان است می نویسد: “انجام «پروژه سیستم» حرکتی «حساب شده» در حوزه تعامل بینالملل بود که تنها حسن روحانی با «سوابق و نگاه امنیتی خاص تبحر لازم را در این مورد » می توانست انجام دهد. نه احمدینژاد میتوانست این نقش را بازی کند و نه مصلحت بود کار بدست اصلاح طلبان بیفتد”.
علی افشاری- تحلیگر سیاسی- جوانب گوناگون و وضعیت کنونی این”پروژه حساب شده” رادر لحظه کنونی، با تمرکزبرتوافق ژنو موردبررسی قرار می دهد.
روزنامه آمریکایی وال استریت جورنال می نویسد: “ایران موفق نشده به بخش بزرگی ازپولی که برمبنای توافق ژنو باید تحویل می گرفت، دسترسی پیدا کند.” مهرداد عمادی - کارشناس اقتصادی- دلایل این امر را بر می شمارد.
و رضا تقی زاده ـ تحلیلگر سیاسی- برمشکلات و محدودیت های مبادله نفت با کالا دست می گذارد تا پرده ای دیگر ازسیاست روسیه-، قدیمی ترین و خطرناک ترین دشمن ایران- بر ملا شود؛ودرست درایامی که جمهوری اسلامی عملا در کنار سیاست استعماری جدید روسیه قرار می گیرد.
یک نماینده مجلس فاش می سازد که بابک زنجانی تنها “ویترینی” برای یک گروه بزرگ سرمایه داربوده است، وچندروزنامه به دلیل نداشتن پول و کاغذ منتشر نمی شوند.
خانم ها! آقایان!
دومین انتخابات بزرگ منطقه درسال اول بهار برگزار می شود. بعد ازترکیه، نوبت افغانستان است. مردم در این کشور در یک “انتخابات آزاد” به طالبان و طالبانیسم “نه” می گویند. معترضان به انتخابات مهندسی شده سال ۸۸ ایران هنوز در بندند. عیسی سحر خیز می نویسد: “چقدر شایسته و به جا بود که دولت تدبیر و امید، مصوّبه نظارت استصوابی را که باعث تحقیروسرافکندگی یک ملت بزرگ و با سابقه درخشان تاریخی است، با همکاری نمایندگان مردم، لغو می کرد و این خار را از جلوی پای آزادی و دموکراسی بر میداشت، تا باعث افتراق و جدائی بین مردم نباشد.”
و با این ایران جا مانده از ترکیه و افغانستان است که محمد جلالی چیمه (م. سحر)، سخن می گوید:
ایرانِ من که خسته و زارم ترا
آخرچگونه دوست ندارم ترا؟
با من چه میکنی که به خونِ جگر
زینگونه بیشکیب و قرارم ترا
چون ماهوارهای که به گِرد زمین
گردان بوَد، به گِرد مدارم ترا
زان سان که دشمنان ترا دشمنم
از یاورانِ مُشفقِ یارم ترا
با آنکه از کنار توام بر کران
گویی که روز و شب به کنارم ترا
تا دررسد سعادتِ دیدار تو
رؤیانورد لحظه شمارم ترا
چون بلبلی که جانب گُل میپرد
با یاد گل به گشت و گذارم ترا
تا سردهم سرود سرافرازیت
شعر و سرود و شور و شرارم ترا
چون آتشی که شعلۀ رنگین دهد
رنگین چو دانههای انارم ترا
آن شاخۀ شکستۀ باغم ولی
چون میوۀ رسیده به بارم ترا
با آنکه ره به خِطّۀ دیگر بَرَد
شادم که سرنشینِ قطارم ترا
دشمن اگر به سلسله بندد مرا
باکم نه زانکه سلسله دارم ترا
بذر کویر و طعمۀ طوفان شود
گر دانهها به خاک نکارم ترا
تا خطّ و رسم و نقش و نگارِ منی
بر لوحِ جان، به نقش و نگارم ترا
تا دست من به دامن مِهرت رسد
هرگز زمِهر، دست ندارم ترا
با سالهای سرد زمستانیام
چشم انتظارِ فصلِ بهارم ترا
روزی که سربلندیات از رَه رسد
بر خاک ِ راه، آینه دارم ترا !