به باورم آن چه در تهران می گذرد، یک سیاست گذاری و برنامه ریزی مشخص و طراحی شده نیست و برای کسانی که نودولتان را می شناسند، قابل پیش بینی بود. آن ها می دانستند که قبول نتایجی که به دست آمده چقدر برای گروهی افراطی که خود را آماده جشنی بزرگ با عنوان “ انقلاب سوم” و “رفراندوم اصولگرائی” کرده بودند، دلگزاست. از کالبد شکافی حادثه ای که رخ داده می توان دریافت مردمی که در انتخابات شرکت کردند از چه درک بالائی برخوردار بودند وقتی که این بار اعتنای چندانی به گروه های سیاسی و تبلیغات صد درصدی ها نکردند و سرنوشت خود را به دست شعرهائی مانند “خرابی چون ز حد بگذشت خود آباد می گردد” نسپردند. و هم ترانه های کوچه و بازاری مانند “ دیگی که برای من نجوشد سر سگ در آن بجوشد” نخواندند.
در عالم واقع آن چه ستاد انتخابات را مجبور به توفقی شبه انگیز در ایستگاه بعد از انتخابات کرده، امری که در تاریخچه انتخابات جمهوری اسلامی سابقه نداشت، از دو جا مایه می گیرد. اول هضم چنین ماجرائی در معده هائی که برای شیرین خوران بزرگ و زیر فشار گذاشتن قوه قضاییه و مقننه، بی اعتنائی باز هم بیش تر به مصوبات پیشین آماده شده بودند، بسیار دشوارست. مفری و مجالی می جویند شاید دستی از غیب برآید و مدد کند. در صدر برنامه گروه بود که با دست مردم دو رقیب انتخاباتی را که بعد از سوم تیر سال گذشته هنوز در صحنه باقی بودند – هاشمی رفسنجانی و باقر قالیباف – با این انتخابات از سر راه دور کنند. سپس به سومین و آخرین رقیب مانده در صحنه – علی لاریجانی – بیندیشند.
تا کنون در این هر دو ناموفق می نمایند، نه که هاشمی رفسنجانی را در تابوت نکردند و چنان که می خواستند دو سه میخی بر او نکوبیدند، بلکه رفتار خودشان موجب شد – درست به همان دلیل که رای سوم تیر نصیبشان شد – که آرای منسجم و مطمئنی در انتخابات خبرگان نثار رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام شود. و نه که آقای قالیباف را نتوانستند دور اندازند بلکه اینک باید او را در راس شهرداری در وضعیتی تحمل کنند که قوی ترست و رای مردم را هم پشتوانه دارد. دولت باید در شهر تهران از این پس با شورائی بسازد که دیگر پرده پوشی سابق را در مورد شهرداری سابق ندارد.
سنگینی شکست و بزرگی فاجعه برای کسانی که هنوز شب انتخابات به صبح نرسیده اعلام داشتند برای تغییر قالیباف منتظر شروع به کار شورای جدید نمی مانیم، چنان است که به حق هر کس را نگران می کند که صاحبان چنین بغضی با صندوق های رای – که خبرنگاران و غریبه ها هم از اطرافش دور شده اند – چه می کنند. کسی که در روزهای گذشته با ندیده گرفتن مقررات، با استفاده از سمت دوم خود مشاور رییس جمهور جوانی می کرد و در حوزه ها و سایت ها گردش داشت و مانند مبصر کلاس انگار همفکران فهرست رایحه خوش را به اردوی تفریحی می برد، حالا در نزدیکی های قعر جدول منتخبان چه می کند. این اسباب نگرانی هاست.
مگر نه که همه گرفتاری ها از تعصب و اطمینان های صد در صد پیش می آید. چنان که در جریان ائتلاف ها، نه ریش سفیدی کسانی مانند آقای عسگراولادی و نه عتاب و خطاب و توصیه و پند آقای شریعتمداری را به گوش نگرفت همین جوان، و چنان تاخت. اینک او و امثال وی با نفوذی که دارند با این آرای بی گناه و بی زبان در تاریکی چه می کنند. این موضوع نگرانی هاست.
عامل دوم
دومی عاملی که این تاخیر را باعث شده، و بر خلاف عامل نخست خارج از اختیار نبوده بلکه خودخواسته است، می تواند به اندازه عامل اول تامل ساز باشد و عبرت آموز. دولت تازه با تز تغییر به خاطر تغییر، از سر خود محوری و خودپسندی از ابتدای حضور در قدرت، چشم بسته همه چیز را تغییر داده است تا نام و یاد گذشتگان پاک شود. هر کس که هستند. این تغییرات چشم بسته تا جائی رسید که در شب تحویل سال نو، ناگهان و در لحظه، نه چنان که نودولتان ادعا کرده اند با اندیشه قبلی کار کارشناسی، تغییر ساعت رسمی را متوقف کردند. یا چندی بعد باز به همین ترتیب ساعت کار بانک ها را بدون هیچ مطالعه ای تغییر دادند، بی آن که شوراها و نهادهائی که به طور قانونی با این مساله درگیرند و میلیون ها تومان هزینه و کلی بی سامانی روی دستشان مانده، هیچ خبری داشته باشند. تغییر فقط برای تغییر و ایجاد دانه های تبلیغاتی.
این تغییرات حساب نشده هر کدام عواقبی داشته اند که فعلا افزونی درآمد نفت مانع از آشکار شدنش شده است ،ماجراهائی در پی آورده، دستورعمل های تازه صادر شده، روش های تازه به کار آورده، و هزینه های تازه ساخته است. مانند کارخانه ای که ناواردی خط تولید آن را به هم ریخته باشد بی آن که بتواند به کار بهترش اندازد، کل کشور در زمینه های مختلف محل تجربه روش های نو شده است. همان روش ها که فعلا دولت مشغول افتخار به آن هاست. نودولتان تصور دارند که کشف بزرگی کرده اند. در اندیشه آن ها راه ابتکاری این است که سخنان هیجان انگیز بگویند مشهور خلق جهان شوند، تازه با هر کلامشان بهای نفت هم بالا برود و درآمد هم افزون شود، علاوه بر این ها رسانه های جهانی هم پر شود از شرح آوازه شان. عجب بی عقلانی بودند گذشتگان که این رمز را کشف نکردند. به این راحتی بود رسیدن به آرزوها؟.
این وضعیت و آشفته بازاری که هر جا – بارزترینش این روزها در سازمان مدیریت و برنامه ریزی در کار تدارک بودجه و متمم آن – به چشم آمدنی است وقتی به انتخابات رسیده، که کاری است حساس پریشانی هایش عیان شده است. انتخابات در زمانی محدود – شانزده هفده ساعت – صورت می گیرد و در فاصله ای اندک – حداکثر سه روز - باید با دقت حداکثری و خطای حداقلی رای ها خوانده و ثبت و صورت جلسه شود و قابل دسترس مجدد باشد. اما این بار با تغییرات حساب نشده کار چنان آشفته شده که حتی بدون داشتن نیت خاص هم درش می مانند. و مانده اند. مانند کودکی که رادیوی خانه، یا ساعت دیواری را گشوده و حالا بالا سرش نشسته مبهوت، مبادا بزرگتر ها متوجه شوند.
هوشیاری اصلاح طلبان که فقط صورت جلسات هر صندوق را طلب کرده اند، از آن جاست که چند رییس ستاد سابق انتخابات و چندین مدیر با سابقه وزارت کشور در جمع آنانند و می دانند که تنگی بطری در کجاست. همین درخواست و تطبیق آن صورت ها با هم، و در مورد میاندوره ای مجلس که باید ناظران شورای نگهبان هم راضی می شدند ماجرائی ساخت. همین آشفتگی باعث شد در مورد آرای مجلس خبرگان بعد از چند ساعتی بحث، و در حالی که اختلاف های بسیار وجود داشت ستاد انتخابات نظر شورای نگهبان را پذیرفت و لابد به دستور عقلای بالاتر خود را از درگیر شدن با حامیان اصلی خود معاف کرد. وخلاص.
شایسته گفتن است که اگر رییس دولت همان کاری را که تاکنون نکرده می کرد و در همان زمانی که به بازدید ستاد انتخابات رفت صریح و راست حسینی به مردم می گفت تغییرات داده ایم و آشفتگی حادث شده .ببخشید. و به آن ها اطمینان می داد که همچنان نظارت ها برقرارست و مقصود دقت بیشتر در خوانش آرا. به طور حتم این همه فشار که هست نبود. این بدنامی هم نصیبشان نمی شد. اما مانند همه تصمیم های بی جای دیگر، چنین برخورد مدنی و بزرگوارانه ای با مردم در دستور کار این دولت نیست. به زبان دیگر این “من” بزرگ تر و سنگین تر از آن است که چنین برخوردی را تحمل کند. چنان که در مورد تغییر ساعت کار بانک ها، که از روز اول همه گفتند و دستگاه ریاست جمهوری تکذیب کرد و ناسزا گفت، حالا بعد از چند ماه و این همه مشکلات و گفتگو، دردسر و اختلاف، این همه هزینه و صدمه به کار جاری کشور، دارند بی سروصدا عقربه را به جای اول باز می گردانند. بی اعتراف و عذرخواهی که لابد در شان مردان بزرگ نیست. به همین جهت رییس دولت در بازدید از ستاد انتخابات نه که نگفت ببخشید، بلکه با ردیف کردن صفت های عالی، چنان که معمول صد در صدی هاست، تاکید کرد که این انتخابات پاک ترین، قشنگ ترین و آزاد ترین انتخابات جهان بوده است. و حالا دستگاهی که از رییسش به چنین صفاتی متصف شده ناگزیر باید تحمل کند که تنها علتی که برای تاخیرش وجود دارد این است که دوستان و همفکران و حامیانش از ورود به شوراهای بزرگ محروم شده اند.
جائی برای استدلالی دیگر نمی ماند. اما جا برای نگرانی ها باقی است.