با عالیه اقدام دوست در زندان اوین ‏

خدیجه مقدم
خدیجه مقدم

در اولین روزهای بهار 1387 به قصد عیددیدنی با خانواده ی سوگوار زهرا بنی یعقوب عازم منزل ایشان بودیم که ‏بدون هیچ دلیل موجهی به همراه 11 نفر از دوستان بازداشت شده و به زندان اوین منتقل شدیم.اما این بازداشت بی دلیل ‏و نابهنگام بهانه ای شد برای عیددیدنی با زنی که اکنون نزدیک به 2 ماه از حبس سه ساله ی خودرا در زندان اوین ‏گذرانده است. عالیه زنی است قوی، مصمم و پرانرژی که بی شک فضای زندان را متحول خواهد کرد.او در این ‏روزها ان چنان از ما در زندان پذیرایی می کند که گویی مهمان وی در منزل پدری اش در فومن هستیم. عالیه اقدام ‏دوست یکی از فعالین جنبش زنان است که از تاریخ 12 بهمن 1387 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریف شرکت در ‏اجتماع غیرقانونی به زندان اوین برده شده است تا دوران محکومیت سه ساله ی خود را سپری کند.وی یکی از صدها ‏نفریست که در روز 22 خرداد ماه سال 1385 در تجمع مسالمت امیز میدان هفت تیر به منظور درخواست تغییر قوانین ‏تبعیض امیز شرکت کرده و در بین 70 نفری بود که در آن روز بازداشت شد.او اولین زندانی زنی است که به دلیل ‏درخواست تغییر قوانین تبعیض امیز با حکم محکومیت قطعی به زندان رفته است.در اغاز بهار 1387 در بند نسوان ‏زندان اوین با وی به گفتگو نشستم تا وی را در نمایی نزدیک تر و با روایتی از زبان خود او بشناسیم.‏

alieeghdamdost.jpg

‎ ‎خانم اقدام دوست شما چگونه وارد فعالیت در حوزه ی زنان شدید و چرا در تجمع22خرداد 1385 شرکت ‏کردید؟‎ ‎

من از کودکی طعم تبعیض را چشیده و در طول دوران زندگی ام نیز بارها با نابرابری قوانین مواجه شده بودم، به طور ‏مثال زمانی که قصد داشتم از همسرم جدا شوم قوانین طلاق تمام حقوق من به عنوان یک انسان را نادیده می گرفت در ‏حالی که همسرم می توانست بدون هیچ دلیل موجهی از من جدا شود.‏

اما این که چگونه وارد فعالیت در حوزه ی زنان شدم روایت دیگریست.من همیشه پیگیر اخبار زنان و فعالیت های گروه ‏های مختلف بودم اما تجمع 22 خرداد اولین باری بود که به دلیل اعتقاد جدی ام به تغییر قوانین تعیض امیز پا به این ‏حوزه گذاشتم و متاسفانه در همان روز نیز دستگیر شدم البته برابری جنسیتی تنها خواسته و دغدغه من نیست، من ‏خواسته های دیگری نیز دارم که در جهت ان ها نیز فعالیت می کنم.همان طور که در نامه ام از زندان نیز نوشته بودم ‏بحث تبعیض طبقاتی، افزایش نرخ تورم و بیکاری، کاهش خدمات بهداشتی، گسترش اعتیاد، فقروفحشا و افزایش ‏نابسامانی های اقتصادی مخصوصا با بالا رفتن پرداخت حق السهم مردم از جمله دغدغه های جدی من است که همواره ‏سعی کردم در فعالیت هایم مورد توجه قرار دهم.‏


‎ ‎ساعاتی پس از بازداشت شما در منزل شخصی تان خبری انتشار یافت که نشان می داد شما در منزلتان در ‏فومن توسط مامورین بازداشت شده و تحت الحفظ به زندان منتقل شده اید، ممکن است نحوه ی بازداشت خود را کمی ‏دقیق تر توضیح دهید.‏‎ ‎

من در تاریخ 12 بهمن ماه سال گذشته (1387)در منزل شخصی ام در فومن توسط دو مامور با حکم بازداشت از سوی ‏دادگستری فومن بازداشت شدم.آنها به همراه یک مامور زن مرا به تهران منتقل کردند.حوالی ساعت 11 شب به همراه ‏مامورین به تهران رسیدیم. هیچیک از ماموران نشانی دادگاه انقلاب تهران را نداشتند بنابراین با راهنمایی شخص من به ‏آنجا مراجعه کردیم و همان گونه که انتظار می رفت با درهای بسته مواجه شدیم. سپس باز با راهنمایی من به بازداشتگاه ‏وزرا رفتیم، من شب را در آن بازداشتگاه سپری کردم و صبح روز بعد پیش از باز شدن در سلول ها یعنی کمی قبل از ‏ساعت 7 صبح مجددا به دادگاه انقلاب منتقل شدم. جالب این که تمام هزینه های ایاب ذهاب از فومن به تهران و سپس از ‏وزرا به دادگاه انقلاب از من گرفته شد.‏
پس از انجام مراحل اداری، من به دستور شعبه ی 6 اجرای احکام دادگاه انقلاب به زندان اوین منتقل شدم و اکنون ‏نزدیک به 2 ماه است که در بند نسوان زندان اوین به سر می برم.‏


‎ ‎خانم اقدام دوست شما در زمان دستگیری اولیه یعنی 22 خرداد ماه 1385 چند روز در بازداشت بودید و ‏عمدتا چه سوالاتی از شما پرسیده شد؟‎ ‎

من در آن زمان 7 روز در بند 209 نسوان زندان اوین بازداشت بودم و سوالاتی بسیار فراتر از تجمع و مطالبات آن از ‏من پرسیده شد.چرا که من سابقه ی 6سال حبس در دهه ی شصت را داشتم که دو سال آن را در قرنظینه سپری کرده ‏بودم و بخش عمده ای از سوالات در رابطه با فعالیت سیاسی من در آن دوران بود.‏


‎ ‎شما که سابقه ی زندان در سال های گذشته را داشته اید، اکنون وضع بند نسوان زندان اوین را چگونه ‏ارزیابی می کنید؟‎ ‎

در حال حاضر بند نسوان با مشکلات فراوانی روبه روست.تعداد زیادی از زنان زندانی بیمار هستند، برخی به بیماری ‏های جسمی مبتلا هستند و برخی به بیماری های روحی اما متاسفانه زندان اقدام موثری جهت بهبود این افراد انجام نمی ‏دهد. بسیاری از بیماران جسمی احتیاج به مداوای جدی دارند و بسیاری از بیماران روحی نیازمندجلسات مشاوره هستند ‏که متاسفانه امکان هیچ یک فراهم نمی شود.وضعیت غذای زندان بسیار نامناسب است.هیچ گونه مواد پروتینی به ‏زندانیان داده نمی شود و متاسفانه در هیچ یک از وعده های غذایی گوشت یا مرغ وجود ندارد. گاهی حتی 10 شب ‏متوالی به زندانیان سیب زمینی داده می شود.همین وضعیت نامناسب غذا زندانیان را با مشکلات گوارشی مواجه کرده ‏است.از طرف دیگر فروشگاه زندان محصولات غیرمفیدی را با قیمت های بسیار بالا به فروش می رساند که یا در توان ‏خرید زندانیان نیست یا خاصیت چندانی ندارد.هم چنین وضعیت ناعادلانه ای نیز در توزیع امکانات موجود به چشم می ‏خورد.‏

از دیگر مشکلاتی که زندانیان در طولانی مدت با آن مواجه می شوند آلودگی صوتی در محیط بند و اتاق هاست.تعداد ‏زندانیان در هر اتاق زیاد است و بدین ترتیب به هیچ وجه آسایش افراد تامین نمی شود.‏
اما یکی از جدی ترین مشکلات بند عمومی که متاسفانه به وضوح هم قابل رویت است طبقاتی شدن فضای زندان است. ‏در طول زندگی روزمره در زندان افرادی که پول بیشتری داشته باشند سایرین را مورد استثمار قرار می دهند و هیچ ‏کس نیز قادر به اعتراض به آن ها نیست این مشکل باعث سرخوردگی بسیاری از زندانیان شده است و همچنین سلسله ‏مراتب را در بین زندانیان به شدت تقویت کرده است.در اثر این سلسله مراتب پدید آمده زندانیان با دست خود زندان های ‏دیگری درون زندان ساخته اند که افراد کم توان را به شدت آزرده می کند و صدای آن ها هیچگاه به گوش کسی نمی ‏رسد.‏


‎ ‎در طول این 2 ماهی که در زندان بودید ایا با نکته ی مثبتی هم مواجه شدید؟‎ ‎

در همان روزهای اول یکی از اتاق ها توجه من را به خود جلب کرد.یکی از زندانیان باسابقه ی آن اتاق با همان ‏امکانات اندک دست به کارآفرینی زده بود و برای خود و تعدادی از هم اتاقی هایش منبع درآمدی تامین کرده بود، آن ها ‏در زندان بافتنی می بافتند و با فروش آن در خارج از زندان درآمدی به دست می آوردند.برخی از این زنان با همین ‏درآمد اندک خانواده ی خود در خارج از زندان را نیز یاری می کردند.این به نظر من یکی از نکات بسیار مثبت بود. ‏


‎ ‎در این مدت ایا موفق شده اید با حضورتان در زندان تاثیری در زندگی زنان زندانی بگذارید؟‎ ‎

عالیه اقدام دوستخودم احساس رضایت می کنم.صحبت از قوانین و حقوق زنان برای زنان زندانی بسیار جالب است. در ‏کنار این گفتگو ها سعی کرده ام در حد توانم برای زندانیان کمک هایی نیز فراهم کنم، بخشی از این کمک ها مالی است ‏که در ارتباط با زندانیان بند مالیست و بخشی نیز جذب حمایتهای معنوی است، مثلا در رابطه با زندانیانی که در ‏معرض اعدام هستند، چون در بسیاری از موارد نیاز است که در کنار پیگیری های حقوقی و مشاوره های روانشناختی ‏تلاش هایی نیز برای گرفتن رضایت شاکی ها صورت گیرد یا خانواده زندانی تسلای خاطر داده شوند، من سعی می کنم ‏وضعیت برخی از این زندانیان که نیاز به اینگونه حمایت ها دارند را به دوستانم اطلاع دهم تا آنان در خارج از زندان ‏فعالیت هایی در این زمینه انجام دهند.به عقیده من مجموع این تلاش ها در طولانی مدت تاثیر بسزایی در بهبود وضعیت ‏زنان زندانی خواهد داشت و موجب ایجاد حس همدلی در بین آن ها نیز می گردد.‏

‎ ‎به امید آزادی مجدد شما‏‎ ‎

منبع: تغییر برای برابری