آنا وانزان
هربار که به ایران باز می گردم، از قبل واکنش ایتالیایی هایی که در بازگشت به ماجراهای من در ایران گوش خواهند کرد را در ذهن مجسم می کنم. چگونه کشوری اینچنین پیچیده را توصیف کنم که شاید به همین دلیل قربانی پیش داوری هاست؟
با در نظر نگرفتن برخی از استثناء ها، تصویر ایران از یک تصویر کلیشه ای تغییر کرده است: به عبارت دیگر یا یک گروه مرتجع وجود دارد که دائما آن درصد کوچک از ایرانیان پیشرو و طبقه متوسط را تحت فشار می گذارد، یا نمودی کاملا برعکس دارد مثل یک نهاد اسکیزوفرن که وانمود می کند از طرفداران حکومت شبه اسلامی ایران است، در حالیکه در خانه های ایرانیان زندگی به گونه ای دیگر در جریان است، آنها در مهمانی های بزرگ شرکت می کنند و مشروبات الکلی مصرف می کنند و لباس های سکسی می پوشند.
واضح است که این چشم اندازها ( چه برای یک خارجی، چه برای برخی از ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی می کنند) ناقص یا بشدت ساده شده است بطوریکه با کشوری مثل ایران که چند وجهی است، مطابقت نمی کند و این حاصل تغییرات فرهنگی و اجتماعی در سی سال اخیر است.
در رسانه های بین المللی حضور ایران با تصویر زنان ایرانی تصویر می شود که چادر سیاه پوشیده اند. بهتر است در مورد این کشور بیشتر بدانیم: ایران کشوری است بسیار جوان و با فرهنگ، کشوری که متوسط جوانان، بخصوص جوانان، تحصیلات عالی دارند که این تعداد در مقایسه با کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، بسیار بالاتر است. بعلاوه این نسل جدید از میان هزار مانع عبور کرده و یک فرهنگ پیچیده و جهان وطنی که در عین حال با تاریخ بومی کشور پیوند های عمیق دارد، خلق کرده اند.
در ایران نقاشان زن و مرد بعد از به نمایش گذاشتن کارهایشان در گالری های نقاشی تهران، نمایشگاه های نقاشی در دوبی و نیویورک را فتح می کنند؛ لازم به یاد آوری است که تقریبا مدیر همه گالری های ایران، زن هستند.
با یک نگاه به قفسه های کتاب فروشی ها می شود فهمید که خالق بخش اعظم رمان های ایرانی زنان هستند و همچنین نویسنده پرفروش ترین رمان های ایران بعد از انقلاب، زن هستند.
در هفته های آخر اقامتم در ایران، فیلم “تسویه حساب” به کارگردانی تهمینه میلانی اکران شده بود. او به دلیل ساختن فیلم هایی که درباره مشکلات زنان ایرانی است، شناخته شده است و این بار داستان گروهی از زنان را روایت می کند که از مردان قلدر، انتقامشان را می گیرند.
و اما در مورد اپرای عروسکی مولوی، ساخته بهروز غریب پور هم نکته ای وجود دارد. این نمایش عروسکی که بعد از به نمایش درآمدن در تهران به شهرستان ها رفته بود، به دلیل تقاضای مکرر پایتخت نشینان، بار دیگر در تهران به نمایش در آمد. نکته جالب در مورد این نمایش که در مورد شاعر بزرگ ایرانی رومی است، صحنه آخر آن است که پرده کنار می رود و همه تماشاگران می توانند عروسک گردانان را ببینند که سیاه پوشیده اند و مقنعه بنفش بر سر دارند. این نشان می دهد که زنان ایرانی صحنه های هنری کشور را هم فتح کرده اند اما فقط این عرصه کافی نیست زیرا زنان در زندگی روزمره، قهرمانان داستان نیستند.
مسلم است که طبقه متوسط ایرانی یا مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند، در این راه زنان و مردان با هم هستند.
در عین حال ایرانیان در مقابل وضعیتشان سرسخت اما شوخ طبع هستند. بعنوان مثال، اخیرا فرشته ساری، نویسنده، در مجله “سینما و ادبیات” ترانه “سالی که آغاز خواهد شد” از خواننده ایتالیایی، لوچو دالا را ترجمه کرده است و درباره اش گفته است که این ترانه در سال های تاریک دوران تروریسم در ایتالیا نوشته شده است. ابتالیا موفق شد که از آن دوران بیرون بیاید؛ او با این روش مردم ایران را دعوت می کند که همچنان امیدوار باشند.
منبع: ایل مانیفستو 20 مه