خانه تکانی در نفت

رضا تقی زاده
رضا تقی زاده

با کنار گذاشتن حجت الله غنیمی فرد از مدیریت امور بین المللی وزارت نفت ایران، خانه تکانی در این وزارتخانه ‏کلیدی وارد مرحله تازه ای شده است. کنار گذاشتن غنیمی فرد که از قدیمیترین و با تجربه ترین مدیران نفتی ‏جمهوری اسلامی محسوب میشد، با توجه به مسئولیتهای مستقیم او، بر دوبخش فوق العاده حساس از فعالیتهای ‏صنایع نفت و گاز ایران تاثیر فوری و عمیق خواهد گذاشت.‏

شهرت غنیمی فرد خارج از حلقه دست اندرکاران نفت، زمانی افزایش یافت که دولت احمدی نژاد پیامد اعلام ‏شعار “ مبارزه با مافیای نفت” و رد نامزدهای مورد نظر اوبرای تصدی این وزارت خانه از سوی مجلس، ‏تبلیغات علیه سیاستها و مدیریت نفت دردولت پیشین را افزایش داد. سرانجام با رضایت به وزارت وزیری هامانه، ‏احمدی نژاد که انتصاب او را از خود نمیدانست ظاهرا از تلاش بیشتر برای کنترل مستقیم این وزارتخانه ‏موقتادست کشید. پس از کنار گذاشتن وزیری هامانه از وزارت نفت در سال گذشته، احمدی نژاد برای اعمال نفوذ ‏بیشتر در اداره صنایع و بخصوص فروش و درامد نفت تلاشهای تازه ای را آغاز کرد.‏

موفقیت رییس دولت در نشاندن نوذری بجای هامانه در پست وزارت نفت زمینه اغاز تلاشها تازه برای اداره ‏مستقیم این وزارتخانه را فراهم ساخت اگرچه پیش از آن پاره ای تغییرات در وزارت نفت و مجموعه موسسات ‏وابسته به آن بدست وزیری هامانه و پیش از برکناری اوصورت گرفته بود. مهم ترین تغییردر زمان وزارت نفت ‏توسط هامانه، کنار گذاردن هادی نژاد حسینیان معاون بین المللی وزارت نفت از این وزارتخانه و سپردن مسئولیت ‏عمده او به حجت الله غنیمی فرد بود. هادی نژاد حسینیان در آن زمان عهده دار انجام مذاکرات مربوط به خط لوله ‏موسوم به “خط صلح” بود که قرار است در صورت نهائی شدن قرار داد مربوط، روزانه تا 90 میلیون متر ‏مکعب از تولیدات گاز ایران را به پاکستان و هند برساند.‏

برکناری غیر منتظره نژاد حسینیان و سپردن مسئولیتهای او در اداره مذاکرات فروش گاز به غنیمی فرد، شهرت ‏این مدیر ظاهرا حاشیه نشین نفت را بیش از پیش افزایش داد. در اوج تبلیغات رسانه ای پیرامون آنچه که”مافیای ‏نفت” معرفی شده بود، غنیمی فرد بیش از هر فرد دیگری، با ذکر نام، هدف تبلیغات تخریبی جناحهای رقیب در ‏داخل بافت سیاسی ایران قرار گرفته بود. آین تبلیغات در شرایطی آنچنان اوج گرفت که در نتیجه آن غنیمی فرد ‏شخصا برکناری خود را اجتناب ناپذیر تلقی میکرد. او در آن ایام و در فرصتی غیر رسمی که پیش آمده بود اظهار ‏داشت “میز خود را پاک کرده و تا چند روز بعد برای تدریس به دانشگاه نفت کوچ خواهد کرد”. ‏

علی رغم پیشبینی هاغنیمی فرد که همراه برادر خود دراتاق تجارت، از نزدیکان به عسگراولادی و گروه موئتلفه ‏اسلامی بشمار میرود آن بحران را بدون اسیب پشت سرنهاد و متعاقبا وزیری هامانه نیز موضوع حضور مافیا در ‏نفت را انکار کرد.‏

علت عمده هدف قرار دادن غنیمی فرد در اوج تلاش دولت برای کنترل نفت، مسئولیت مستقیم او در انجام ‏مذاکرات و عقد قراردادهای فروش نفت ایران بود. او که از مدیران زنگنه، وزیر پیشین نفت در دولت خاتمی ‏محسوب میشود، بمدت 14 سال عقد قرارداد های فروش نفت ایران را عهده دار بود و در دولت نهم نیز علیرغم ‏بسیاری فشارهابرای کنار گذاشتن او، این مسئولیت تا روز گذشته ادامه یافت.‏

اگرچه یکی از دلایل به نتیجه نرسیدن تلاشها برای کنار گذاشتن او قحط الرجال دردناک در مدیریت نفت ایران و ‏عدم وجود چهره ای کارامد برای عهده دار شدن مسئولیتهای حساس او است، امانزدیکی های سیاسی و جناحی نیز ‏در ماندگاری او در مسئولیت عقد قراردادهای فروش نفت موثر بوده است. ‏

‏ تفویض مسئولیت اداره مذاکرات مربوط به خط لوله صلح از نژاد حسینیان به غنیمی فرد، با هدف به نتیجه ‏رساندن آن مذاکرات، از عمده ترین تحولاتی بود که در چند ماه اخر اشتغال هامانه درمنصب وزارت نفت صورت ‏گرفت. بعد از برکناری نژاد حسینیان بزرگتری اتهامی که متوجه او نمودند، تعلل در کسب نتیجه و بدرازا کشاندن ‏گفتگو ها بود، حال آنکه آو در دفاع از عملکرد خود، تاکید کرد که مایل نبود به پایمال شدن حقوق ملی ایران تن ‏دهد و لذا نمیتوانست به قبول تعهد فروش گاز ارزان به هند و پاکستان رضایت دهد. ‏

سه ماه بعد از برکناری نژاد حسینیان، سرپرست تازه مذاکرات یعنی غنیمی فرد، که با حفظ سمت مسئولیت تازه ‏نیز به او واگذار شده بود از نهائی شدن قرار داد فروش گاز به هند و پاکستان خبر داد، بدون آنکه بهای فروش گاز ‏به هند اعلام شده باشد. نژادحسینیان چند روز بعد از اعلام نهائی شدن توافق فروش گاز به هند و پاکستان، بهای ‏نازل و روش مورد استفاده در محاسبه قیمت فروش گاز صادراتی را مورد انتقاد قرار داد و اعلام داشت که در ‏توافق بدست آمده منافع ملی ایران ملحوظ نشده و باین ترتیب گاز صادراتی با 50 در صد تخفیف در اختیار هند و ‏پاکستان قرار خواهد گرفت. اگرچه پاسخهای غنیمی فرد به اتهامهای مستدل و منطقی نژاد حسینیان شائبه های ‏جدی پیرامون سیاسی بودن تلاشها برای صدور گاز ارزان به هند و پاکستان را از میان نبرد، ولی به شهرت او ‏در محافل نفتی افزود. با توجه به حساسیت دولت نهم در قبال چهره شدن رسانه ای مدیران، ظاهرا تحول تازه و به ‏متن امدن او از حاشیه، زمینه کنار گذاشتن او را فراهم تر از پیش ساخت.‏

پیش ازکنار گذاشته غنیمی فرد، و در ادامه تلاش مستمر دولت نهم برای قلع و قمع کردن تمامی مدیران گذشته و ‏قابل تر از محارم و خودیهای امروز، بخصوص در دو وزارت خانه خارجه ( کنار گذاشتن تمامی سفرای با سواد ‏و آشنا شده با حوزه مسئولیت آنها نظیر محمد حسین عادلی سفیر در لندن) و همچنین نفت، حسین کاظم پور اردبیلی ‏نیز از سمت نمایند گی ایران در اوپک کنار گذاشته شده و جای خود را به فرد کوچکتر و بسیار کم تجربه تری ‏بنام محمد علی خطیبی داده بود حال آنکه اردبیلی بعد از 15 سال کار در اوپک چهره موثر و شناخته شده ای شده ‏بود و در درون این سازمان بین المللی از احترام نسبی برخوردار بود.‏

نکته قابل تامل ابن جا است که جانشین اردبیلی در اوپک یعنی محمد علی خطیبی ابتدا با هدف اموختن کار از ‏غنیمی فرد در امور قراردادها و متعاقبا نشستن بجای اودر ابتدا بعنوان معاون، به امور بین المللی فرستاده شده ‏بود و لی بدلیل عدم کارائی در درک قرارداد های نفتی، فقدان توانائی های مدیریتی و همچنین ضعف زبان ‏انگلیسی، بعلاوه مقاومت حامیان غنیمی فرد در مقابل فشار ها، طرح جابجائی آنهادر آن زمان به نتیجه دلخواه ‏نرسید. متعاقبا بدلیل قحط الرجال برشمرده در مدیریت و صنایع نفت و ادامه خانه تکانی مدیریتی در تمام سطوح ‏آن وزارت و شرکت نفت که مسئولیت عمده انرا سیف الله جشن ساز مدیر عامل شرکت نفت بعهده گرفته، خطیبی ‏که پیش از آن یکی از کارکنان موسسه تحقیقات انرژی وزارت نفت بود بعد از مردود شدن در کلاس اموزشی ‏غنیمی فرد، با موفقیت به نمایندگی ایران در اوپک منصوب شد! ‏

تعویض غنیمی فرد بخصوص، در قالب تلاش بی امان دولت نهم برای کنار گذاشتن ته مانده مدیران آگاهتر و ‏تکنوکرات از دوایر دولتی و جانشین ساختن آنها با افراد خودی تر، دارای دو بعد اثر گذار و قابل ملاحظه است.‏

‏1- آینده توافق فروش گاز ایران به هند و پاکستان.‏

‏2- آینده قراردادهای نفتی و نحوه فروش نفت در بازارهای جهانی.‏

درمورد اول با توجه به انتقادهای منطقی به قرار داد فروش فروش گاز به هند و پاکستان، دولت کنونی ممکن ‏است طی ماههای مانده از عمر آن، با فشاری بیش از گذشته در جهت نهائی کردن فروش گاز به هند و پاکستان ‏گام بردارد. این تلاش ( در صورت به نتیجه رسیدن) با هدف ثبت یک پیروزی سیاسی صورت خواهد گرفت در ‏حالی که هزینه آن را بمیزان دهها میلیارد دلار عدم درامد سالانه، مردم ایران خواهند پرداخت. واقعیت این است ‏که دولت کنونی به فروش گاز ایران بقیمت حدود 4 دلار برای هر یک میلیون واحد حرارتی رضایت داده حال ‏آنکه ترکیه هم اکنون دوبرابر این قیمت را در قبال خرید گاز به ایران میپردازد و همچنان اماده خرید گاز بیشتری ‏از ایران است. همزمان بهائی که ایران برای خرید گاز ترکمنستان به آن کشور میپردازد بیش از دوبرابر قیمت ‏مورد توافق برای فروش گاز به پاکستان و هند است. تاسف بار تر اینکه که قطر در همین زمان گاز مایع خود را ‏که از حوزه مشترک پارس استخراج میکند در همان بازار به بهای 22 دلار- 5 برابر قیمت گاز صادراتی ایران ‏به هند میفروشد. در زمان رسیدن توافق ایران با هند قیمت نفت 60 دلار در هر بشکه بود حال آنکه قیمت نفت در ‏هربشکه- یکی از عوامل محاسبه قیمت گاز در فرمول های قیمت- اینک از 140 دلار در هر بشکه متجاوز شده ‏است.‏

در مورد نحوه عقد قراردادهای فروش نفت در آینده و با مدیریت جدید حساسیت ها از این هم فراترخواهد رفت ‏زیرا مذاکره کنند گان کم تجربه و غیر مسلط بخصوص در مورد عقد قرارداد با شرکتهای کوچکتر- مثلا تلاش ‏برای فروش دهها میلیون بشکه نفت سنگین فروش نرفته ایران – ممکن است به شرایطی تن دهند که در نتیجه آن ‏دارائیهای ملی در اندازه های نجومی وجه المصالحه قرار گیرند.‏

اقدام اخیر دولت در واگذاری حق انحصاری وزارت نفت در فروش نفت به بنیاد مستضعفان، که عملا شاخه ای ‏تحت نفوذ سپاه پاسداران و مدیریت نظامی ایران است، تغییر اخیردر واحد مربوط به فروش و عقد قراردادهای ‏فروش نفت را معنا دارتر از پیش میسازد. تلاش اخیر دولت برای واگذاری حق فروش نفت به بنیاد بعد از عقد ‏قرار دادی به ارزش 7 میلیارد دلاری امور پیمانکاری با قرار گاه خاتم النبیای سپاه پاسداران بدون شرکت در ‏مناقصه، در دوسال گذشته مهمترین اقدامی است که در جهت تخریب ضوابط متعارفی و بمنظور افزایش کنترل ‏بدون نظارت در کسب و خرج درامدهای ملی ایران صورت میگیرد.‏

با توجه به انتظار مداخله بیشتر مجلس تازه در نحوه هزینه کردن درامدهای نفتی توسط دولت و در نتیجه اعمال ‏محدودیتها از یک سو و از سوی دیگر، وجود حق السهم وزارت نفت از درامدهای فروش و صادرات نفتی، ‏دولت کنونی بنظر میرسد مصمم است که از راه اعمال کنترل بیشتر بر وزارت و شرکت نفت هزینه های برون ‏مرزی و درون مرزی “ا قدامات مردم دوستانه” را از محل این درامد ها تامین کند. درامد های وزارت نفت 2 ‏درصد صادرات سالانه نفت ایران است. این درامد بدون نظارت مجلس میباید در جهت تو سعه عملیات استخراج ‏و بهره برداری و در صنایع بالادستی نفت هزینه شود. با این تصویردلایل تغییرات در وزارت نفت و کنار گذاشتن ‏مدیران غیر خودی حد اقل از یک نقطه نظر قابل تبین است: تامین مصالح روز دولت عدالت گستر. ‏

‏ ‏

‏ ‏