تنها یک روز مانده بود به انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ که نماینده رهبری در روزنامه کیهان طی یادداشتی در این روزنامه، حسن روحانی را نامزد “فتنه گران” خواند و نوشت که او هم به حضور و حمایت شان افتخار می کند:
“آیا نمیبینید که وطنفروشان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ در باشگاه مدعیان اصلاحات کباده میکشند و نامزد آنها [یعنی حسن روحانی] به حضور و حمایت این عده که در فتنه ۸۸ آشکارا نقش ستون پنجم دشمن را بر عهده داشتند افتخار هم میکند؟!”
این البته برداشتِ نا به جایی نبود؛ زیرا مجموعه ی آنچه در سخنرانی ها و همایش های انتخاباتی او می گذشت چیزی جز مطالبات مردم در سال ۸۸ نبود؛ روحانی پا را از شعارهای اصلاح طلبانه هم فراتر گذاشته و در سخنرانی “حسینیه جماران” گفته بود: “سربسته می گویم که انتخابات ۹۲ مانند انتخابات ۸۸ نخواهد شد”؛ مگر در ۸۸ چه اتفاقی افتاده بود که قرار بود دیگر تکرار نشود؟ آیا جز این بود که هوادارانش نگران تکرار “تقلب بزرگ” بودند و او امکان تکرار آن در سال ۹۲ را نفی می کرد؟
حالا هفت ماه گذشته از آن روزها و همان ها که روحانی را نامزد فتنه گران می خواندند تمام تلاش خود را برای شکست دیپلماسی هسته ای او به کار برده و ناکام مانده اند.
اجرای توافق ژنو از دیروز آغاز شد و حجم عظیم غوغای مخالفان نتوانست رسیدن توافق به مرحلهی اجرا را متوقف کند. لحنِ سرمقالهی دیروز نماینده رهبری در کیهان هم بهره ی کمی از ادب و نشانِ بسیاری از یأس داشت؛ روزنامهای دیگر از شمار اصولگرایان، شمارهی دیروزش را سیاه و سفید منتشر کرده و در سوگ آرزوهای اتمیاش نشست؛ مقاومت چند ماهه دولت در برابر فشارهای جنگ طلبان داخلی و همتایان خارجی شان به ثمر نشست و این یعنی تمام قدرت آنها در ترس و عقبنشینی دولت است و شجاعتِ منتخبان مردم در ایستادن بر سر شعارها و وعده ها، مخالفان را علیرغم هیاهویشان به عقب میراند.
مقاومت دولت در برابر مخالفانِ ارادهی مردم، البته ستودنیست، اما اکنون دیگر نوبت اجرایی کردن بندی دیگر از پیمان رییس جمهور با مردمیست که به او رأی دادهاند، به نظر می رسد تا امروز “دولت اعتدال” در سایهی سکوت و نجابت هواداراناش، نه تنها به این بخش از پیمان خود نپرداخته بلکه “حداقلٰ اعتدال” را نیز رعایت نکرده است؛ آقای روحانی اگر اعتراضات ۸۸ را در روز معرفی کابینهاش “اردوکشی خیابانی” خواند حداقلّ اعتدال، ایجاب میکرد که تجمع هواداران رهبری در نهم دیماه ۸۸ را “حماسه ۹ دی” نخوانَد، یا دولت او اگر نتوانسته قدمی “روشن” در راه رفع حصر بردارد حداقل میبایست در این باره سکوت میکرد نه اینکه وزیر دادگستریاش با بیشرمی باز هم از “سران فتنه” بگوید؛ بماند که اظهار بیاطلاعی و بیمسئولیتیِ وزیر اطلاعات در این باره هم قابل قبول نیست.
کافیست حضراتِ وزرا تنها یکبار ویدئوهای انتخاباتی رییس جمهور را مرور کنند تا به یاد بیاورند وزیرِ دولتی هستند که فرش قرمز برآمدنش خون شهدای جنبش سبز است و استحکامی اگر دارد مرهون و مدیونِ قدمهای محکم اصحاب حصر و حبس… که اگر ارادهی همان “اردوکشانِ ۸۸” نبود آقای روحانی امروز رییس جمهور نبود.
این وضعیت نه تنها با حداقل اعتدال سازگار نیست بلکه با امانتداری و رفتار اخلاقی هم فاصله دارد؛ امانتداری و اخلاق ایجاب می کند که اگر رییس جمهور بر سر رفع حصر با مردم پیمان بسته، به رسم نگاهبانی از امانت مردم هم که شده وزیرانش را مهار کند تا بر خلاف باور رأی دهندگان به این دولت، سخن نگویند.
دولت و اجزای آن نمی تواند به نام “اعتدال”، از زیر بار مسئولیتی که پذیرفته و با تکیه بر انجام آن مسئولیت، امید و اعتماد مردم را جلب کرده شانه خالی کند. پیش تر هم نوشته ام که مشکل فرقه مصباحیه و رسانه هایی چون کیهان و رجانیوز و فارس را مطلقا تندروی نمیدانم زیرا کنشگران سیاسی و فرهنگی، معیارها و آرمان هایی دارند که حرکت شان را با همان معیارها می سنجند و در میان آدمیان متوسط هیچکس نمی تواند خود را معیار حرکت دیگری بداند و تعریف دقیقی از اعتدال داشته باشد؛ مشکلی که گریبان فرهنگ، سیاست، امنیت و اجتماع ما را گرفته “تندروی” نیست، بلکه رفتار اخلاقی و غیراخلاقی است؛ این سنخ از مخالفان دولت به روانی و فراوانی دروغ می گویند و نگران هیچ محکمه و محاکمه ای نیستند و جمع رضایتِ آنها و رضایت مردم غیرممکن است.
جان کلام این است که همان فرمول رسیدن به توافق هسته ای در رفع حصر نیز به کار می آید؛ ایستادگی، شجاعت و شکستن دیوار ترس در برابر جریان های فاقد حداقل اخلاق و عقلانیت.