در راستای اینکه از زمستان 1389 تا حالا دو انقلاب به نتیجه رسیده و احتمالا در سال اینده دو تا ده انقلاب دیگر به نتیجه خواهد رسید، حالا چی کار کنیم؟ و اگر شتر یا موتور سوار شدیم چطوری فرار کنیم؟ یا اگر فکر کردیم که انقلاب چیز خیلی مامانی است چطوری این چیز مامان را در کشور خودمان هم راه بیاندازیم. لذا برای روشن شدن افکار عمومی و خصوصی اعلام می کنیم که در هر کشوری چطور می شود انقلاب کرد و واسه چی؟
مصر: مردم بعد از سی سال دیکتاتوری از اوضاع خسته می شوند. با هم قرار می گذارند و به خیابان می آیند، سازمان اطلاعات اول ده نفر بعد بیست نفربعد چهل نفر را می گیرد، بعد آنها می مانند توی خیابان، مبارک تصمیم می گیرد با همه قدرت باقی بماند، ولی چون قدرتی ندارد؛ یک پیام می دهد و دنبال یک هتل توپ یا یک کاخ توپ می گردد، عملا هیچ چیز به نتیجه نمی رسد. مبارک و خانواده از مصر می روند. مردم مصر دنبال یک نوع مبارک می گردند که به جای سی سال فقط چهار سال حکومت کند.
شوروی: مردم بعد از هفتاد سال خسته می شوند، دولت تصمیم به اصلاح اقتصاد می گیرد، اما به جای اینکه اقتصاد اصلاح شود، سیاست به هم می ریزد، بعد همه کمونیست ها می روند، و به جای انها مافیای روسی و بلا روس و انواع تشکل های مافیایی می آید. انقلاب در روسیه طول نمی کشد، چون هم مردم آن را می خواهند، هم حزب هم دولت و هم بقیه. همه چیز تمام می شود انگار هیچ وقت نبود.
چچن: مردم چچن، چهل سال طول می کشد تا بفهمند روس هستند و چچن نیستند، سی سال هم طول می کشند که بفهمند چچن هستند و روس نیستند. آنها موقعی متوجه واقعیت می شوند که صدها تانک جلوی خانه شان پارک کرده، پس همه به خیابان می روند تا اعتراض کنند، اما خیابان پر از تانک است، پس به کوهستان می روند، بعد از مدتی اقامت در کوهستان، سردشان می شود و به خیابان بر می گردند. مدتی ترور می شوند، مدتی ترور می کنند، و در پایان همه راهها به مسکو ختم می شود.
قرقیزستان: رئیس جمهور دستور می دهد همه مخالفان را 110 درجه در روغن داغ بجوشانند، یکی از اولین افراد از ماهیتابه بیرون پریده و بافریادسوختم سوختم به خیابان می رود، مردم همه فریاد می زنند سوختم سوختم بعد همه در خیابان اصلی شهر جمع می شوند. رنگ ابی به عنوان رنگ آب برای جلوگیری از سوختن انتخاب می شود. مردم ساعت نه صبح به خیابان می روند، ساعت ده و سه دقیقه کاخ ریاست جمهوری اشغال می شود، ساعت یازده و سه دقیقه سازمان ملل حمایت می کند، ساعت دوازده و پنجاه دقیقه حکومت عوض می شود و ساعت دو بعد از ظهر کلیه اعضای خانواده حاکم به قزاقستان پناهنده شده و در آنجا یک ساعت و نیم مورد استقبال قرار می گیرند. این انقلاب به نام لاله ها، بعد به نام گلایل بنفش بعد داوودی آبی نامگذاری می شود و اختر شومبولوا مبارز دموکراسی و آزادی رهبر آن می شود
جمهوری آذربایجان: ده هزار نفر از مخالفان علی اوف به خیابان می آیند. آنها فریاد می زنند دموکراسی زنده باد حقوق بشر پاینده باد. مردم در همه خیابانها جمع می شوند و خبرهای جهان را گوش می کنند که ببینند واقعا خبر مهمی است یا نه. بعد شیر یا خط می اندازند که خود الهام علی اوف رهبر جنبش شود یا کسی دیگر. بالاخره رهبر جنبش انتخاب می شود و مردم به خیابان می روند. الهام علی اف معتقد است این یک حرکت آمریکایی است، و با وجود ایتکه خودش هم آمریکایی است نمی تواند درک کند، چرا یک حرکت آمریکایی باید یک طوری باشد که یک حرکت آمریکایی یک طور دیگر باشد. رئیس کمپانی مک دونالد در باکو معتقد است که دموکراسی اگر خیلی سفت باشد می شود یک کاری اش کرد، الهام علی اف هم موافقت می کند، او پیشنهاد می کند که حکومت آذربایجان را در مقابل همه مغازه های کی اف سی و مگ دونالد ترکیه بدهد، با اقامت آمریکا.
ارمنستان: در اثر یک تحقیق حساب شده معلوم می شود یک و نیم میلیون نفر از ارامنه در سال 1915 توسط آمریکای جنایتکار کشته شده و در نتیجه تظاهرات در ایروان بالا می گیرد. اخوان المسلمین مصر و حزب الله ایران برای برپائی این تظاهرات عظیم اعتراضی علیه آمریکا، ترکیه، آلمان، کومور و چند جای دیگر اعلام آمادگی می کنند، ولی یادشان می افتد که باید ارمنی باشند، به همین دلیل تا اطلاع ثانوی همه بریدگان و مسلمان شدگان با برادران خود اعلام همبستگی می کنند. بعد در بزرگترین بار شهر اجلاس هماهنگی برقرار کرده و تا آنجا که می توانند همدلی و هماهنگی خود را اعلام می نمایند.
فرانسه: به دلیل همبستگی با خلق های تحت ستم و مخالفت با سرمایه داری آمریکا، و دشمنی با کلیه پایگاههای امپریالیزم در منطقه و بخصوص اروپا، فرانسه برای احترام به اقلیت ها، از اتحادیه اروپا خارج شده و عضو کنفرانس کشورهای اسلامی شد. در کلیه شهرهای فرانسه تظاهرات انقلابی به نفع مسلمانان و علیه امریکا رخ داد، و بجز پاریس که مسلمانان آن با این تظاهرات مخالفت کردند، بقیه همدل و همزبان بودند. یکی از فرانسویان مراکشی گفت: “ ما یک کشور اسلامی هستیم و با آمریکا می جنگیم.” یا هموطن دیگر الجزایری فرانسه گفت” ما فرانسوی ها نمی توانیم ببینیم که یک کشور مسلمان زیر فشار باشد و ما سارکوزی را هر روز در باسن خر نکنیم” یک هموطن فرانسوی لیبیایی گفت: “ حالا الاغش مهم نیست، خودمان یک چیزی پیدا می کنیم.”
تونس: پیشرفته ترین کشور آفریقایی بود، این کشور با کمک همه دوستداران حقوق بشر و آزادی از جمله، فرانسه، آمریکا، سازمانهای جهانی حامی زنان و غیره در عرض 47 روز سقوط کرد.
سوریه: وقتی حافظ اسد هنوز نمرده بود،تصمیم گرفت که اصلاحات کند، اما ترسید که حافظ اسد ناراحت شود، بعد وقتی مرد بشار اسد تصمیم گرفت اصلاحات را تا عمق آن انجام دهد، اما ترسید حزب بعث ناراحت شود، بعد از سه سال تصمیم گرفت اصلاحات را انجام دهد، اما ترسید رهبران قدیمی حزب و یاران حافظ اسد ناراحت شوند، بعد که با آنها حرف زد دید همه آنها راضی اند، تصمیم گرفت اصلاحات انجام بدهد، اما متوجه شد که اصلاحات همزمان با ایران عاقبت خوشی ندارد. الآن مجبور است اصلاحات را انجام بدهد، صد نفر کشته می شوند مشکل حل نمی شود، هزار نفر کشته می شوند مشکل حل نمی شود، دیروز بشار اسد از زنش پرسید، تو فکر می کنی ما دیکتاتوریم؟ زنش گفت: نه عزیزم بیا کوس کوس بخور.
لیبی: در لیبی همه چیز ساده است. لیبی یک جوری ایتالیای افریقاست. همه چیز تیپ است، از محافظان رئیس جمهور بگیر تا خودش تا لباس پوشیدنش و تا اظهار تظر کردنش. لیبی به سادگی دچار بحران شد. بحران تبدیل به چیزی شبیه جنگ شد و جنگ با اسلحه سنگین شد. حالا تقریبا کشور به دو قسمت تقسیم شده، یک قسمت دست مخالفان قذافی یک قسمت دست موافقان قذافی. قضیه ساده است. دست کشیدن از قدرت سخت است. همین.
ایران: از همه زودتر شروع شد. نه حکومتی غربی مثل مصر است که راحت برود، نه کشوری کوچک مثل بحرین است که بشود راحت در مورد تغییراتش نظر داد. یک انقلاب، یک جنبش عظیم و دهها بحران اعتراضی در آن رخ داده. فکر کنم امسال نوبت ماست.