تاریخ، عبرت است و هرگز نیز گریزی از تکرار تجربهها نبوده است. گویی هیچ حاکم و هیچ سیستمی نیست که خود را مشابه پیشینیانش بداند و عبرتاندوزی کند. این میان، مردمان هستند که بهای بلندپروازیهای حاکمان را میدهند و این همان نقطهای است که هر گاه کار بدان میرسد، دست و دلها میلرزد. شاید بتوان تا جایی که ثروت ملت به آتش کشیده میشود، سکوت کرد؛ اما قطعا کار که به حراج جانها میرسد، سکوت هرگز کار سادهای نیست.
دهه هفتاد میلادی سرشار بود از عوامل و اتفاقاتی که هر کدام به تنهایی میتوانست ریشهی سقوط حکومت شاه باشد. در آن دوره از جمله مهمترین نکات برای غرب، ایجاد زنجیرهای دفاعی پیرامون اتحاد جماهیر شوروی بود تا بتوان آن غول بزرگ را زیر کنترل درآورد و از رسیدن آن به آبهای گرم جلوگیری کرد. به همین منظور پیمانی به شکل موازی با ناتو موسوم به سنتو شکل گرفت تا ایران و همسایگان آن زنجیرهای محکم به دور شوروی تشکیل دهند. غرب و بخصوص آمریکا سخاوتمندانه هر گونه سلاحی را در اختیار ایران قرار دادند و کار حتی به جایی رسید که کنگره آمریکا با فروش جنگندههای فوق مدرن اف14 به ایران نیز موافقت کرد. این جنگندهها را در آن زمان تنها آمریکا در اختیار داشت و از ارائه آنها حتی به اسراییل خودداری کرده بود.
شاه در مقابل با میل بیپایان اش برای اقتدار ایران و تبدیل آن به پنجمین قدرت جهانی، بخش اعظمی از درآمد سرشار و بیسابقهی نفت را هزینه خرید سلاحهایی کرد که هیچ کارشناس ایرانی، کار با آن را بلد نبود. دولت شاه آن اندازه پول داشت و شخص شاه آنقدر خودرأی و بلندپرواز بود که توصیهی هیچ مشاوری را قبول نکند و چه حیف و میلهایی که در این بین نشد.
شاه که به شکل دیوانهواری سفارش اسلحه میداد، خواستار خرید تانکهای چیفتن ساخت بریتانیا شد تا سرانجام دولت بریتانیا با این خرید نامتعارف موافقت کرد و قرار شد هزار و پانصد دستگاه از این تانک در ازای مبلغی نزدیک به هفتصد میلیون دلار در اختیار ایران قرار گیرد. تنها اندکی بعد بود که مشخص شد این تانکها به درد شرایط ایران نمیخورد و اصولا برای استفاده در کشوری مثل ایران طراحی نشدهاند.
فراموش کردن نیازهای طبیعی یک جامعه و تمرکز بیحد و حصر بر خرید سلاح، از جمله عواملی بود که سقوط شاه را در پی داشت.
اکنون تاریخ به شکل دیگری در حال تکرار است. جمهوری اسلامی است که جایگزین نظام شاه شده و تلاش دیوانهواری برای ساخت و خرید سلاح دارد و به هر راهی برای انجام این مهم متوسل میشود. ثروت ملی یک کشور است که برای ساخت موشکهای شهاب و از همه مهمتر نیروگاه هستهای بوشهر و پروژههای عظیم اتمی هزینه میشود. طرفه آنکه تکیه ایران در این دوره برای هستهای شدن و تبدیل به قدرت نظامی اول در منطقه با تکیه بر کشوریست که به حق “روسپی سیاست” نامگذاری شده است.
نگاهی به عملکرد روسیه در پیشبرد طرح نیروگاه هستهای بوشهر، برای کودکان خردسال هم جای سئوال باقی نمیگذارد که این نیروگاه تبدیل به کیسهای پر پول برای مسکو و اهرمی برای بازیهای سیاسی و بده بستانهای این کشور با غرب شده است. روزی که مسکو با غرب به مشکل بر میخورد، اعلام میشود نیروگاه بوشهر ظرف چند ماه راهاندازی میشود و روزی دیگر که صلح برقرار میشود، نیروگاه نیز به محاق فراموشی میرود.
جمهوری اسلامی نیز به مانند حکومت شاه، خود را از مشاوره در زمینه هستهای و سلاح بینیاز میبیند. اگر در آن زمان اکثر کشورهای جهان با طیب خاطر حاضر بودند با شاه وارد معامله و مشاوره شوند؛ اکنون دیگر این امکان نیز وجود ندارد و همین اندک توصیههای کارشناسی نیز محلی از اعراب پیدا نمیکند.
روزنامه تلگراف بریتانیا به تازگی گزارشی فوق سری را برای نخستین بار منتشر کرده که حاکی از بیتوجهی مطلق ایران به خطرات تهدید کننده نیروگاه بوشهر است.
در این گزارش محرمانه که تلگراف مدعی شده از طریق کارشناسان هستهای ایران و به شکل مخفیانه به دست آورده، آمده است که جمهوری اسلامی، هشدارهای کارشناسان جهانی مبنی بر احتمال خطر بزرگی که نیروگاه بوشهر را تهدید میکند، جدی تلقی نمیکند.
در بخشی از این گزارش که بعد از فاجعه نیروگاه فوکوشیما در مارس گذشته تهیه شده، آمده است که “کارشناسان با بررسی دادههای تاریخی و علمی به این نتیجه رسیدهاند که زلزلهای سهمگین منطقه پیرامونی نیروگاه بوشهر را بخصوص در استان کرمان تهدید میکند که این زلزله هر آن ممکن است رخ دهد و خسارتهای غیرقابل جبران و فاجعهباری را متوجه نیروگاه بوشهر کند، چرا که ضریب ایمنی این نیروگاه پایین بوده و بخشهای اصلی آن با تکنولوژی قدیمی ساخته شده است”.
به نوشته تلگراف، متخصصان آژانس بینالمللی انرژی هستهای به دولت ایران هشدار دادهاند که ادامه فعالیت در این زمینه، ممکن است نتایج فاجعهباری در پی داشته باشد؛ اما جمهوری اسلامی این هشدار را جدی تلقی نکرده و آن را در راستای تلاشهای جامعه بینالملل برای جلوگیری از فعالیتهای هستهای خود ارزیابی کرده است.
همزمان با انتشار این موضوع، آژانس هستهای گزارش دیگری را منتشر کرد حاکی از آنکه ایران در گذشته و در زمان حال به دنبال کسب فنآوری هستهای با اهداف تسلیحاتی بوده است. آژانس تاکید کرده که گزارشهای دریافتی نشان میدهد ایران در پی ساخت کلاهکی هستهای است تا آن را به جای کلاهک متعارف موشک شهاب 3 کار بگذارد.
جدا از اینکه جامعه بینالملل از برنامه هستهای ایران احساس خطر کرده و با توسل به تمامی اهرمها سعی دارد مانع از ادامه فعالیت ایران شود، اما نگاهی به آنچه که تاکنون و ظرف سی سال گذشته رخ داده، نشان میدهد جمهوری اسلامی برای دستیابی به تسلیحات پیشرفتهتر در جنگ دونکیشوتوار خود با جهان، تمامی راهها را سعی دارد برود و از هیچ هزینهای هم چشمپوشی نخواهد کرد، حتی اگر این هزینه از جان انسانها باشد.
میلیونها دلار هزینهای که شاه برای دستیابی به سلاحهای پیشرفته و ساخت ارتشی مدرن کرد، در نهایت نتوانست تاج و تخت او را حفظ کند. جمهوری اسلامی با این انزوای جهانی تاریخی به کجا میرود؟ اگر هشدارهای متخصصان چیزی فراتر از فشار جهانی باشد، تکلیف جانهایی که گرفته خواهند شد، چیست؟
پاسخ را احمدینژاد با قاطعیت داده است: “نیروگاههای ایران با نیروگاه فوکوشیما قابل قیاس نیست، چرا که ژاپن در این نیروگاهها از تکنولوژی قدیمی استفاده کرده ولی ایران جدیدترین فنآوری روز جهان را در نیروگاه بوشهر به خدمت گرفته است”.