یکباره بگویند امارات اسلامی

نویسنده

saeedhajarian623.jpg

کیوان مهرگان

گفت وگو با سعید حجاریان از دو جهت حائز اهمیت‎ ‎است. اول اینکه او از جمله نظریه پردازان مطرح جناح ‏اصلاح طلب نظام جمهوری‎ ‎اسلامی به شمار می آید. دوم اینکه در آستانه انتخابات مجلس هشتم قرار‎ ‎داریم و ‏جبهه اصلاحات باید استراتژی های چندگانه خود را برای چگونگی حضور‎ ‎در انتخابات طراحی کند. بدون ‏شک سعید حجاریان از جمله شخصیت های اصلاح‎ ‎طلبی به شمار می آید که نقش مهمی در طراحی این ‏استراتژی ها حداقل برای‎ ‎طیفی از اصلاح طلبان بازی می کند. از همین روست که سعید حجاریان در ‏مصاحبه‎ ‎اش بر لزوم تدوین حوزه های جدید برای فعالیت اصلاح طلبان تاکید می کند. از‎ ‎نظریه مشهورش ‏مبنی بر فشار از پایین، چانه زنی در بالا دفاع می کند و در‎ ‎عین حالی که خواستار کاربردی کردن آن است ‏اما درخواست آسیب شناسی آن را هم‎ ‎مطرح می کند و در نهایت حجاریان از نظریه احراز صلاحیت برای ‏کاندیداهای‎ ‎انتخاباتی دفاع می کند اما نه از سوی شورای نگهبان بلکه از سوی مردم. چرا‎ ‎که به گفته حجاریان ‏نمی توان پست های مهمی مانند مجلس را بر اساس اصل‎ ‎برائت دراختیار افراد قرار داد و مردم باید وظیفه ‏احراز صلاحیت ها را‎ ‎برعهده بگیرند. البته گفت وگوی اولیه با حجاریان یک وجه دیگری هم داشت که‎ ‎در ‏ویرایش نهایی این بخش از مصاحبه حذف شد. به گفته حجاریان دوستانش به او‎ ‎توصیه کرده اند بخش هایی از ‏مصاحبه اش را که مربوط به کاندیداتوری احتمالی‎ ‎سیدمحمد خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری دهم بود، ‏فعلاً مطرح نکند و آن‎ ‎را به شرایط مناسب تری موکول کند. البته که حجاریان این توصیه ها را‎ ‎پذیرفت و فعلاً ‏از تعیین پیش شرط هایش برای دفاع از کاندیداتوری خاتمی‎ ‎انصراف داد و آن را به آینده موکول کرد. وی در ‏پاسخ نهایی به این سوال که‎ ‎آیا از کاندیداتوری خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری دفاع می کنید صرفاً‎ ‎به ‏بیان این جمله اکتفا کرد که باید دید چه می شود. مصاحبه اعتماد با‎ ‎حجاریان را می خوانید‎.


‎ ‎با بالا گرفتن بحث انتخابات مجلس هشتم و احتمال اقبال مجدد جامعه‎ ‎به اصلاح طلبان پرسشی که ‏بیش از همه مطرح می شود این است که آیا اصلاح‏‎ ‎طلبان همچنان بر وجه سلبی اصلاح طلبی تاکید می کنند ‏یا با هشت سال تجربه‎ ‎پیگیری اصلاحات در قدرت و دو سال “اخراج” از قدرت برای تبلیغ وجه ایجابی‏‎ ‎آن ‏تدبیری اندیشیده اند؟‎ ‎

برای آنکه بحث من خیلی وجه سلبی نداشته باشد در آغاز سخن برخلاف دوستانم‎ ‎از اصطلاح “احراز ‏صلاحیت” دفاع می کنم. همه دوستان ما اصل را بر برائت‎ ‎گذاشته اند و گفته اند لازم نیست برای کاندیداتوری ‏صلاحیت احراز شود. اما‎ ‎من می گویم اتفاقاً در امور مهمه مثل مجلس، ریاست جمهوری، خبرگان رهبری‎ ‎حتماً صلاحیت کاندیدا باید احراز شود. منتها این حرف من با حرف هر دو جناح‎ ‎یک فرق اساسی دارد‎.


‎ ‎چه فرقی؟‎ ‎

فرض کنیم شما می خواهید شریک بگیرید، یا داماد بگیرید، زن بگیرید. آیا‎ ‎برای انجام این کارها، صلاحیت ‏را احراز می کنید یا نه؟ چون می خواهید به‎ ‎پای “عقد” بروید. حال باید ببینیم آیا نمایندگی مردم نیز “عقد” ‏هست یا‎ ‎نیست؟ از نظر من نمایندگی مجلس یک نوع “عقد” است. البته عقد وکالت نیست‎.


‎ ‎یعنی چه عقد وکالت نیست؟‎ ‎

یعنی نمایندگان مردم، وکیل مردم نیستند. این اشتباه است که ما می گوییم نمایندگان مجلس، وکیل مردم هستند، ‏چون اینها وکیل نیستند‎.


‎ ‎چرا؟‎ ‎

به چند دلیل؛ اولاً وکیل هر شهر، وکیل کسانی است که حتی به او رای نداده‎ ‎اند. در حالی که مقوله وکالت ‏مستلزم ایجاب و قبول طرفین است. شما وکیل‎ ‎تمام شهر هستید حتی کسانی که به شما رای نداده اند. شما وکیل ‏کسانی هستید‎ ‎که در چهار سال دوره نمایندگی به سن قانونی و سن رای دادن می رسند. خب‎ ‎اینها که به شما ‏رای نداده اند ولی وکیل آنها هستید. شما وکیل کسانی هستید‎ ‎که اصلاً رای نداده اند. از این گذشته، وکیل تا ‏هنگامی که موکل راضی است، بر عقد وکالت باقی می ماند اما در زمینه عقد نمایندگی اگر همه موکلین جمع‎ ‎شوند و اعلام کنند که راضی نیستیم، وکیل عزل نمی شود. وکالت بلاعزل هم به‎ ‎او نداده اند. تازه اگر همه ‏وکالت بلاعزل هم بدهند همه آنها که یکجا نمی‎ ‎روند این وکالت فسخ شود. اضافه بر این اگر همه موکلان در ‏اثر حادثه یی‎ ‎بمیرند، وکیل کماکان سر جای خودش باقی است. در حالی که وکالت بلاعزل با‎ ‎مرگ موکل، ‏باطل می شود. وکیل مجلس چهارساله است. قبل از آن هم نمی توان او‎ ‎را عزل کرد. وکیل مجلس به تنهایی ‏نمی تواند درباره سرنوشت موکلان خود‎ ‎تصمیم بگیرد. باید مسائل را در هیات وکلا یعنی مجلس طرح کند. ‏بنابراین کل‎ ‎نمایندگان مجلس می شوند نماینده ملت. در حالی که عقد وکالت دو طرف دارد‎. ‎وکالت جمعی که ‏هم موکلین جمع باشند، هم وکلا هیات جمعی داشته باشند، نداریم. پس این رابطه، یک “عقد” است؛ عقد خاص ‏که در فقه هم نبوده است. این‎ ‎نوعی “عقد مدرن” است. در سنت ما جایی نداشته است. اسمش را می شود ‏گذاشت “عقد نمایندگی”‏‎ (representation). ‎حالا در این عقد چه اتفاقی می افتد. ما‎ ‎در قانون اساسی اصلی ‏داریم به نام اصل حاکمیت ملی. یعنی مردم حق اعمال‎ ‎حاکمیت بر سرنوشت خود را دارند. حق حاکمیت ملی ‏هم سه عرصه دارد؛ عرصه‎ ‎اجرا، قضا و تقنین. در اینجا مردم حق تقنین خودشان را به نمایندگان مجلس‎ ‎تفویض کرده اند. این حق به جای دیگری منتقل نمی شود. فقط به نمایندگان‎ ‎داده می شود. پس شما حق دارید ‏که حق خود را به کسی بدهید. مثل پولی که به‎ ‎بانک یا صندوق قرض الحسنه می دهید. اگر نروید و تحقیق ‏نکنید که آیا جایی‎ ‎که می خواهید پول تان را بگذارید اعتبار دارد یا نه، پولتان را می دهید؟، مسلماً نه، پس ‏مردم باید بروند تحقیق کنند و صلاحیت نمایندگان شان را‎ ‎خودشان احراز کنند. بنابراین برخلاف کسانی که ‏می گویند اصل بر برائت است، من می گویم اصل بر احراز صلاحیت است و مردم باید این صلاحیت را ‏احراز کنند‎.


‎ ‎پس منشاء مشروعیتی که شورای نگهبان ادعای آن را دارد، چه می شود؟‎ ‎

قانون اساسی می گوید نظارت استصوابی است اما همین قانون اساسی می گوید همه‎ ‎مناصب اداری و اجرایی ‏و تقنینی کشور با رای مردم انتخاب می شوند. اساساً‎ ‎معنای جمهوریت همین است. خب جمهوری را بردارند ‏بگویند امارت اسلامی، حکومت‎ ‎اسلامی. جمهوری را می خواهند چه کار؟‎


‎ ‎اما مطمئن باشید که شورای نگهبان این را قبول نمی کند.‏‎ ‎

آنها بارها گفته اند که ما در بین کاندیداها صالحین را انتخاب می کنیم، مردم بین صالحین، اصلح را انتخاب ‏کنند. این یعنی چه؟ یعنی کسی که تمام‎ ‎شرایط لازم را دارد. مدرک فوق لیسانس دارد، سربازی هم رفته است. ‏سوءسابقه‎ ‎هم ندارد اما او را ردصلاحیت می کنند. چرا؟ چون شرایط برای شورای نگهبان‎ ‎احراز نشده است‎.


‎ ‎آقای دکتر شورای نگهبان یک بار اعلام کرد که چون نامزدها تعدادشان زیاد بوده ما نرسیدیم ‏صلاحیت همه را بررسی کنیم.‏‎ ‎

بله و آمدند ردصلاحیت کردند. البته ما معتقدیم برای اینکه تعداد نامزدها‎ ‎کم شود می توان راه گذاشت. مثلاً از ‏هر نامزد ودیعه بخواهند که اگر هر‎ ‎نامزد کمتر از 5 هزار رای کسب کند، ودیعه او به نفع دولت ضبط شود. ‏یا مثل‎ ‎بعضی کشورها، هر نامزد باید امضای یک هزار استاد دانشگاه، وکلا و شخصیت‎ ‎های برجسته را جمع ‏کند. بنابراین این مشکل هم راه دارد که شورای نگهبان‎ ‎همه را رد نکند‎.


‎ ‎شما در پاسخ به پرسش قبلی شرایط پیشنهادی خود را برای چگونگی‎ ‎احراز صلاحیت نامزدها ‏گفتید. در این سیستم شورای نگهبان چه جایگاهی دارد؟‎

شورای نگهبان حق احراز صلاحیت ندارد. شورای نگهبان باید بر صحت و سقم شرایط نظارت کند‎.


‎ ‎آقای جنتی می گوید؛ اینکه “اصل بر برائت است، پشتوانه حقوقی ندارد”. در این باره شما هم با ‏ایشان موافقید؟‎

درست است اما این حق برای شهروندان مهم است نه شورای نگهبان‎.


‎ ‎یعنی شما اصل بر برائت است را با اصل بر احراز صلاحیت مترادف می گیرید؟‎ ‎

از نظر من هر دو یکی است. اصل بر برائت است می شود احراز صلاحیت‎.


وقتی این دو را مترادف بگیریم، نظارت شورای نگهبان مشروعیت پیدا می کند؟‎

چرا مشروعیت پیدا می کند؟‎


به خاطر اینکه شورای نگهبان حق احراز صلاحیت را در انحصار خودش می داند؟‎

شورای نگهبان این حق را از کجا آورده است؟ مگر حق از آن مردم‎ ‎نیست. مردم باید بگویند یک نامزد ‏صلاحیت دارد یا ندارد.شورای نگهبان کجا‎ ‎این حق را ثابت کرده است‎.


شما جایگاهی برای نظارت شورای نگهبان قائلید؟‎

فقط نظارت استطلاعی‎.


برگردیم به پرسش اول مصاحبه.‏‎

می خواستم بگویم که ما نظر ایجابی هم داریم فقط سلبی بحث نمی کنیم‎.


منظور من تنها شما نبودید، مجموعه اصلاحات بود؟‎

اصلاح طلبان آرمان هایی دارند و این آرمان ها با گذشت زمان تغییر نکرده‎ ‎است. مثلاً تقویت جامعه مدنی، ‏اصل شایسته سالاری، تقویت اعتماد مردم به‎ ‎همدیگر، اعتماد به دولت و اعتماد به نفس، مهار قدرت، مهار و ‏موازنه‎(check and balance) ‎همه این آرمان ها در اصل به قوت خودشان باقی هستند‎.


چگونه می خواهند این آرمان ها را محقق کنند؟‎

مشکل همین جا است. مشکل اصلاح طلبان درباره راهکارهای رسیدن به این اهداف است‎.


آیا این مشکل کماکان به قوت خود باقی است؟‎

برخی معتقدند راهکارهای اجتماعی مهم است. باید به اجتماع بها داد؛ نوعی‎ ‎سیاست ورزی جامعه محور. ‏برخی ها معتقدند یک مشت الیت در سطح نخبگان با‎ ‎همدیگر گفت وگو کنند و با تعامل با بالا مساله را حل ‏کرد. عده یی هم می‎ ‎گویند می شود از راه های ساختارشکن کار را پیش برد. در راهکارها تفاوت‎ ‎وجود دارد ‏اما آرمان ها کماکان به قوت خود باقی است‎.‎

شما از کدام راهکار دفاع می کنید؟‎

من که قبلاً راهکارم را ارائه داده ام‎.


یعنی هنوز از تز فشار از پایین چانه زنی در بالا دفاع می کنید؟‎

بله. من معتقدم حرف من جا نیفتاده است. باید روی آن کار کنم و همه را‎ ‎اقناع کنم. به طور دقیق تر این حرف ‏را توضیح دهم، برخی کاستی هایش را حل‎ ‎کنم تا بتوان از آن استفاده کرد‎.


اشکالاتی که دوستان شما به راهکار شما گرفته اند، چیست؟‎

شما بگویید. مگر شما به حرف های من گوش نکرده اید. ایراد بگیرید‎.


بحث بر سر ایرادات ما بر ایده شما نیست. می خواهم بدانم محصول گفت وگوهای دوستان تان چه ‏بوده است؟‎

خب دوستان اشکالات مختلفی گرفته اند. عده یی معتقدند چانه زنی کردند اما‎ ‎برای منافع خودشان کردند نه ‏برای پیشبرد دموکراسی در ایران. عده دیگری‎ ‎معتقدند این دو ربطی به هم ندارند. یا بعضی می گفتند فشار از ‏پایین، چانه‎ ‎زنی در بالا هم محور نبود. یا چانه زنی، فشار نداشت‎.


آیا این ایده محقق شد؟‎

به نظرم نه، چون من مجری ایده خودم نبودم. البته عده یی معتقدند که این ایده زودهنگام ارائه شد و همین ‏باعث وحشت عده یی شد‎.


خود شما هم همین نظر را دارید؟‎

ممکن است اینگونه هم باشد. شاید زمانی باید این حرف بیان می شد که جامعه مدنی به اندازه کافی قوی شده ‏باشد‎.


شما همه این اشکالات را می پذیرید؟‎

بله، اما با این حال هنوز اصل ایده را قبول دارم و معتقدم اشکالی بر اصل ایده وارد نیست‎.


شما از یک طرف می گویید اشکالات دوستان را قبول دارم. از طرفی‎ ‎هنوز بر این حرف پا بر جا ‏هستید. با وجود آن اشکال ها پذیرش اصل ایده، تناقض ایجاد نمی کند؟‎

من معتقدم که باید ایده را گرفت، اما اشکالاتش را رفع کرد. تنها راه برای پیشبرد دموکراسی در ایران همین ‏است‎.


علاوه بر این اشکالات برخی معتقد بودند که مردم با شرکت در‎ ‎انتخابات و رای بالایی که ‏نمایندگان اصلاحات دادند، فشارشان را وارد‎ ‎کردند، اما چانه زنی انجام نشد؟‎

من معتقدم اساساً هیچ فشاری وارد نشد. نمونه جدی فشار در اسپانیا اتفاق افتاده. فشار واقعی را باید آنجا ببینید‎.


در کدام رویداد؟‎

بعد از فرانکو. یا مثلاً در لهستان بود. آن ماجرایی که به جنبش همبستگی مشهور شد‎.


که به پیروزی والسا منجر شد‎.

فشار واقعی آنجا است. نمونه ناقص آن در لبنان است. چند وقت است که گروه‎ ‎خارج از دولت در خیابان های ‏لبنان خیمه زده است. چقدر جمعیت را به سطح‎ ‎خیابان ها آوردند. اما کاری صورت گرفت؟ معلوم است که نه، ‏چرا؟ چون این‎ ‎فشارها کافی نیست‎.


شما در حالی این مثال ها را بیان می کنید که یکی از ایرادات‎ ‎روشنفکران به نمایندگان مجلس ششم ‏این بود که هیچ گاه با مردم ارتباط چهره‎ ‎به چهره برقرار نکردند؟‎

این اشکالات کاملاً وارد است‎.


و آقای رضا خاتمی وقتی دبیرکل مشارکت بود در برابر این پرسش که چرا از‎ ‎ظرفیت مردم ‏استفاده نمی کنید، پاسخ داد ما نه مردم را به خیابان آوردیم، نه می آوریم و نه خواهیم آورد. با این اعتقاد، تز ‏شما چه زمانی می خواهد‎ ‎زمینه های تحقق پیدا کند؟‎

ما در حد همین قانون اساسی می توانیم فشار ایجاد کنیم. بگذارید مثال دیگری‎ ‎بزنیم. آیا همین اعتصابات اخیر ‏فرانسه کارساز بود و توانست در مواضع‎ ‎سارکوزی تغییر ایجاد کند؟ فشار بالا بود اما هیچ اثری نداشت. با ‏اینکه‎ ‎اعتصابات در قانون اساسی ما قانونی است اما چون جامعه مدنی ما جامعه مدنی‎ ‎ضعیفی است، نمی ‏تواند فشاری تولید کند. در فرانسه هم اعتصابی انجام می‎ ‎گیرد، به نتیجه نمی رسد. چه برسد به ما. می خواهم ‏بگویم مشکل ما جای دیگری‎ ‎است‎.


کجا است؟‎

ضعف بنیادهای مدنی. یعنی نهادهای مدنی ما به کلی متلاشی شدند، به خصوص در‎ ‎این دو ساله نه سندیکایی ‏باقی مانده است نه اتحادیه یی وجود دارد و نه‎ ‎مطبوعات مستقل هست. حزبی مثل مشارکت هم فاقد روزنامه ‏است. هر چه روزنامه‎ ‎داشته ایم همه را بسته اند‎.


برخی معتقدند ایجاد این نوع فشارها، ساختارشکنی است؟‎

چه ساختارشکنی یی، اعتصاب در چارچوب همین قانون اساسی است‎.


آنها معتقدند این کارها مقدمه براندازی نرم است.‏‎

آنها بگویند. اگر خاطرتان باشد زمانی گفتند براندازی قانونی. این‎ ‎حرف جوک بود. براندازی قانونی یعنی چه؟ ‏اگر قانونی است براندازی چه معنایی‎ ‎دارد، اگر براندازی است قانون دیگر چیست. این مصداق «حشو قبیح» ‏است، یعنی‎ ‎براندازی همیشه غیرقانونی است. براندازی قانونی دیگر چه صیغه یی است؟، ‏‎


تحلیل ها پیرامون انتخابات مجلس فراوان است. برخی معتقدند به دلیل عملکرد‎ ‎جناح حاکم و ‏خاطرات تلخی که در این دو سال برای مردم ایجاد شده است، اقبال‎ ‎به اصلاح طلبان رو به افزایش است. ‏گروهی دیگر بر این باورند که ترکیب‎ ‎سیاسی اکثریت مجلس تغییری نمی کند اما اقلیت پرقدرت تر خواهد ‏شد. شما‎ ‎تحلیل تان از انتخابات مجلس چیست؟‎

اصطلاحی رایج شد که ما در ایران آزادی بیان داریم، اما آزادی بعد از بیان‎ ‎نداریم. همین قصه درباره مجلس ‏هم صادق است. نمایندگان به مجلس می روند اما‎ ‎مثل مجلس ششم کاری از دست شان برنمی آید‎.


یعنی شرایط برای فعالیت اصلاح طلبان در مجلس هشتم سخت تر می شود؟‎

حتماً همین طور است چون در مجلس ششم دولت هم همراهی می کرد. در مجلس هشتم‎ ‎اگر اکثریت هم با ‏اصلاح طلبان باشد، دولت را در دست ندارند که کاری بکنند‎. ‎البته این به آن معنا نیست که ما تلاش خود را ‏برای به دست آوردن تریبونی‎ ‎در مجلس به کار نبندیم. شاید هم از همین مجرا روزنه یی برای فعالیت های‏‎ ‎اجتماعی باز شود‎.


برخی معتقدند اگر اکثریت مجلس با اصلاح طلبان باشد باید بحث کفایت سیاسی دولت و رئیس ‏جمهور را مطرح کرد.‏‎ ‎

قانوناً هیچ مانعی ندارد. اما طرح و اجرای آن بستگی به قدرت مجلس دارد‎.


آیا ممکن است این مساله در مجلس هفتم هم مطرح شود؟‎

خیر، این مجلس دنباله رو دولت است‎.


شما بعد از انتخابات مجلس هفتم یک جمله به آقای خاتمی گفتید که آقای‎ ‎خاتمی با برگزاری ‏انتخابات مجلس هفتم آخرین میخ را به تابوت اصلاحات کوبید‎ . ‎این روزها ایشان محور ستاد ائتلاف اصلاح ‏طلبان شده است. فکر می کنید‎ ‎بتواند آخرین میخ تابوت اصلاحات را دربیاورد؟‎

به هر حال ایشان دارند تلاش خودشان را می کنند‎.


نظر شما چیست؟‎

به هر حال جبران مافات را باید به فال نیک گرفت‎.


اگر مجلس با اکثریت اصلاح طلب شکل بگیرد، شما پیشنهاد می کنید کفایت سیاسی احمدی نژاد را ‏بررسی کنند؟‎

دوسوم رای نمایندگان را می خواهد. حتی اگر اکثریت مجلس با اصلاح طلبان‎ ‎باشد، دو سوم نمایندگانی که از ‏توپ و تشر نترسند وجود ندارد “اما اگر بشه، چه می شه؟”‏‎


بحث سرلیست ها به یک چالش تبدیل شده برای هر دو جریان، شما محلی از اعراب برای این ‏چالش می بینید؟‎

من می گویم اصلاً لیست براساس حروف الفبا تنظیم شود. مردم باهوش تر از این هستند که به سرلیست و ته ‏لیست توجه کنند‎.


بحثی بین مردم وجود دارد مبنی بر اینکه جریانی که مدام از اسلام‎ ‎و ارزش های اسلامی دفاع می ‏کند هم رئیس جمهورش و هم رئیس مجلس آن غیر‎ ‎روحانی بود. شما قصد دارید این تجربه را تکرار کنید؟‎ ‎‎

برای ما فرقی ندارد. ما در حزب مشارکت هم روحانی داریم هم لباس شخصی. هر دو اینها به لحاظ حقوقی ‏هم عرض هستند‎.


‎ ‎برخی گروه ها و افراد از آقای خاتمی برای انتخابات مجلس دعوت کردند. نظر شما چیست؟‎ ‎‎

نیاید بهتر است‎.


چرا؟‎

از ایشان کارکردهای ویژه یی برمی آید که از یک نماینده مجلس فراتر است. لذا بهتر است که همان امور را ‏سامان دهند‎.


برای ریاست جمهوری از او دعوت می کنید؟‎

باید ببینم شرایط چگونه می شود و چه اتفاقاتی رخ می دهد‎.


آقای لاریجانی بعد از کناره گیری از دبیری شورای عالی امنیت ملی، مساله‎ ‎آشتی ملی و دولت و ‏وحدت ملی را مطرح می کند. هر کس از یک زاویه یی به این‎ ‎مساله نگاه می کند. برخی آن را شعاری ‏انتخاباتی می دانند، برخی آن را نیاز‎ ‎استراتژیک قلمداد می کنند. شما در این باره چه نظری دارید؟‎ ‎‎

آنچه من شنیدم این است که او با همکاری قالیباف و رضایی به دنبال تاسیس یک حزب هستند که شعارشان ‏همین است‎.


اساساً طرح این شعار در این شرایط موضوعیتی دارد؟‏‎

اینها چون از دولت آزرده شده اند، می گویند عقلای دو جناح جمع‎ ‎بشوند، با هم همکاری کنند تا مجلسی که ‏تشکیل می شود ترکیبی باشد از عقلای‎ ‎دو جناح‎.


مدتی است که بحث درباره یک مصالحه ملی از طرف برخی افراد و جریانات مطرح‎ ‎می شود. در ‏این مصالحه ملی بنا براین است که احزاب از معرفی برخی افراد‎ ‎رادیکال برای انتخابات صرف نظر کنند. ‏اگر زمینه هایی برای مصالحه ملی پیش‎ ‎بیاید، حزب مشارکت آماده است در این بحث ها شرکت کند؟‎ ‎‎

فکر نمی کنم‎.


چرا؟‎

اول باید مشخص کنند افراد رادیکال چه کسانی هستند‏‎.


چهره هایی که روی آنها بحث وجود دارد؟‎

اتفاقاً ما روی چهره های آنها بحث داریم‎.


توافق از هر دو جناح است؟‎

سرلیست های آنها همه رادیکال هستند. الان هم در مجلس حضور دارند. نیمی از‎ ‎نمایندگان مجلس فعلی ‏رادیکال هستند. خود احمدی نژاد و همه اعضای کابینه اش‎ ‎رادیکال هستند. بنابراین مصالحه ملی حرف بی ‏ربطی است‎.


اما شما پیشنهادی مبنی بر ائتلاف از نهضت آزادی تا موتلفه را مطرح کردید.‏‎ ‎

آن پیشنهاد برای جلوگیری از جنگ و ماجراجویی بود. هنوز هم روی آن هستم‎. ‎اما موتلفه یی ها نیامدند برای ‏گفت وگو و رفتند دنبال ماجراجویی و‎ ‎ماجراجوها. بعد از دو سال حرف دبیرکل موتلفه را نگاه کنید. معلوم ‏است هنوز‎ ‎دنبال ماجراجوها هستند‎.‎

منبع: اعتماد، یازده دی