تلاقی جریان های مختلف سیاسی در ایران اوضاع و احول ایران را چنان آبستن تغییر و تحول کرده است که انتظار بروز طوفان وتندبادهای سیاسی در آینده ای نزدیک انتظار دور از ذهنی نیست.
تهیه سیاهه ای از عواملی که به چنین وضعیتی دامن می زنند دشوار نیست: نخست آنکه اختلاف بین دولتمردان و افراد بانفوذ در ایران روز به روز شدت پیدا میکند. اختلافات به حدی زیاد شده است که هیچ دستگاه اداری در مملکت یافت نمیشود که از این اختلافات به دور مانده باشد. بین گروههای مختلف در رقابت با یکدیگر برای نزدیک شدن به مرکز قدرت، که دفتر آقای خامنهای است اختلاف روز به روز بیشتر میشود. گروه هایی سعی می کنند یکدیگر را از عرصه سیاست خارج کنند. از طرفی عمردولت آقای احمدینژاد رو به پایان است. اما به نظر نمی رسد او بخواهد به راحتی عرصه سیاست را ترک کند، و یا دست کم دور از ذهن ندارد که یکی از نزدیکانش را جانشین خود کند واینکه سرحلقه یاران و مراد او آقای اسفندیار رحیممشایی، امیدوار دستیابی به مسند ریاستجمهوری است نیز در این مسیرقابل بررسی است اگر چه اختلاف دولت و مجلس و شورای نگهبان، شرایط را برای آقای مشایی و گروه او سخت و حساس خواهد کرد تا جایی که شاید منجر به یک طوفان سیاسی شود.
ازسوی دیگر، تحریمهای اقتصادی و سیاسی گذران زندگی را برای قشر عظیمی از جامعۀ بلا زده ایران بسیار تنگ کرده است. فقر و بیکاری بیداد میکند. امیدها تبدیل به یأس و بی تفاوتی شده و روزگارِ تعداد زیادی از جوانها و افرادی که باید در هر جامعهای مشغول کار و فعالیت باشند، به خاموشی و بیهودگی میگذرد. با گذر زمان، و با اعمال تحریمهای بیشتر و موثرتر (به اصطلاح تحریمهای هوشمند) این شرایط نامساعد و فلاکتبار اقتصادی، رو به وخامت بیشتری خواهد گذاشت. چنین وضعیت نابسامان اقتصادی گروه های حاشیه ای بیشتری درست می کند و انرژی خفته ای را در لایه های سطحی جامعه ذخیره می کند که آزاد شدن آن به هر بهانه و علتی می تواند به ظهور طوفان های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی منجر شود.
مجموعه ای از کشمکش های سیاسی در سطوح بالایی قدرت که اندک اندک توصیه های رهبرایران را در آرام نشان دادن فضای سیاسی نادیده می گیرند و همچنین تحولات در لایه های پایینی جامعه، انتخابات سال آینده را به یک رویداد سیاسی که می تواند همچون طوفانی که کنترل آن امکان پذیرنیست تبدیل و مسیرهای غیرقابل پیش بینی را پیش روی جامعه ایرانی بگذارد.
اما در این میان باید دید که واکنش اپوزیسیون و کسانی که خواستار زندگی بهتر برای ایران و ایرانیان هستند چه روشی را برای مواجهه با این تحولات انتخاب می کنند.
انتخابات ریاست جمهوری در گذشته با درصحنه بودنِ تعداد زیادی از ایرانیان روبرو شد، و در انتخابات سال 2009 شرایطی را به وجود آورد که به جنبش سبز در ایران معروف شد. حضور میلیونها ایرانی که به دنبال خواسته مشروع خود برای زندگی بهتر هستند به صورت یک سنت انتخاباتی در ایران در آمده است که با انتخاب آقای خاتمی در سال 1376 تبلور جدیدی یافت. پس از آن، هر چهار سال یکبار، کمابیش بخش قابل توجهی از اقشار مختلف جامعه و به دلایل بسیار متنوع با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری حضور خود را در صحنه اعلام میکنند. با اینکه درخواست بخش هایی از نیروهای اپوزیسیون در طول چند انتخابات گذشته برای عدم حضور در انتخابات چشمگیر بوده است، باز هم حضور مردم در انتخابات این واقعیت را به جهانیان نشان داد که ایرانیان خواستار یک جامعه مترقی، و بهدستگرفتن سرنوشت خود بوده وهستند و هنوز امید دارند که انتخابات شاید بتواند گامی در این مسیر بردارد.
در چنین شرایطی تلاش برای جا انداختن گفتمان انتخابات آزاد می تواند برای تعمیق اهداف سیاسی معطوف به دموکراسی و نیز حصول آنچه بخش های یاد شده مردم نسبت به آن دغدغه دارند اقدامی سودمند ومعنی دار باشد. انتخابات آزاد هدفی استراتژیک است و طبیعی است برای رسیدن به آن باید از تاکتیکهای مختلف استفاده کرد. این هدف بسیاری از نیروهای مخالف جمهوری اسلامی است و اگر چه در دنبال کردن این موضوع با هم هم عقیده هستند اما ممکن است به سرانجام رسیدن انتخابات آزاد همه همراه یکدیگر هم نباشند.
اما سدّی که برای مهارکردن این طوفان در ایران برقرار است سد شورای نگهبان میباشد. همانطور که میدانیم، شورای نگهبان برای بقاء نظام جمهوری اسلامی، نمایندگان مردم را دستچین و تفکیک میکند و معمولا از بین تفکیکشدگان دو نماینده را که هر دو معتقد به بقاء و ادامه ساختار فعلی نظام هستند، در رقابت با یکدیگر قرار میدهد.
برای سلب قدرت از شورای نگهبان، و پیشگیری از بروز طوفان عظیم، بهتر است که اپوزیسیون و همه نیروهایی که تمایل به همکاری و شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را دارند بطور فعال وارد عرصه انتحابات شوند و نقش فعال تری در آن داشته باشند. یکی از نقاط تمرکز این نیروها می تواند نشان دادن نقشی است که این شورا در چینش مدیریت سیاسی جامعه به نحوی باشد که این چنین تحریم های چندلایه و وضعیت اقتصادی بی ثبات و تورم و بیکاری و دیگر مسائل خردوکلان را برای کشور به همراه آورده است. بی تردید در هیچ کدام از نهادهایی که انتخابات صورت می گیرد، برگزیدگان «عصاره فضائل ملت» نیستند و چون نیستند تصمیماتی که گرفته اند جز منافع گروهی و حزبی و عقیدتی، منافع ملی کشور را عملا به تاراج داده اند که البته آنچه بر سیاست خارجی ایران رفته ومی رود وصدماتی بی تدبیری هایی که در این زمینه است خود مشکی نمونه خروار است. نقش مخرب شورای نگهبان در وضعیت کنونی کشور تا کنون غیر از گلایه از گزینش هایش جدی مورد بررسی قرار نگرفته و در معرض عموم نیمده است. هر چقدرنقش مخرب شورای نگهبان در وضعیت کنونی کشوربارزتر باشد مخالفان سیاسی یک گام به یک جامعه باز و یا انتخابات آزاد نزدیک تر خواهند بود.
میدانیم که شورای نگهبان برای ادامه کار خود از نظر قانونی و از نظرعرفی، نیاز به پشتیبانی ملت ایران ندارد. بنابراین با تمرکز بر نقش مخرب، دامنه دار و عمیقی که شورای نگهبان با چینش سلیقه ای و حذف نیروهای متخصص و توانا در طی این سه دهه داشته است، نیروهای دموکراسی خواه چه در داخل و خارج کشور- با هرمکانیسمی که در اختیار دارند- می توانند گام جدی برای از میان برداشتن یکی از سدهای محکم در پیش پای بزگراری انتخابات آزاد بردارند.
چنین اقدامی تلاش همه نیروهای سیاسی دموکراسی خواه را طلب می کند با هر تفاوتی که در نگاه به آینده سیاسی ایران دارند. تمرکز روی نقش مخرب شورای نگهبان روی توسعه سیاسی و اقتصادی کشور ونوراندازی به شیوه های ایجاد فساد از هر نوع آن، باید خواسته اصلی اپوزیسیون باشد و با گفتار صریح و واضح خود اختیارات شورای نگهبان را با تبعاتی که برای کشور ایجاد کرده مطرح کنند و کار خود را برای به تحقق رساندن خواستههای مردم در جامعه ادامه دهد. با از بین رفتن سدّ شورای نگهبان اقتدار نیروهای سرکوبگر رژیم و افرادی که خواستار ادامه وضع فعلی در جامعه ایران هستند دچار تزلزل خواهد شد و طوفان های سهمگینی که سرنوشت آن معلوم نیست چه ارمغانی برای کشور بیاورد از مسیر راه کشور دور خواهد شد. تلاش برای انتخابات آزاد اولین گام ونه آخرین گام برای تغییر وضعیت سیاسی کشور است.