قاب

نویسنده
میترا سلطانی

نگاهی به نمایشگاه نقاشی‌های بابک شریفی نوریان

رقص درقدرت حیوانی

نمی توان تخیل را از تأثیرات زمانه ای که هنرمند در آن زندگی می کند، جدا کرد. در واقع جدا کردن تخیل از واقعیت اجتماعی غیرممکن است و این امر در آثاربابک شریفی نوریان که گوشه هایی از طبیعت را در آثار خود متبلور ساخته، نیز مصداق دارد. با نگاهی دقیق به این آثار می توان به حساسیت های هنری این نقاش که از متن جامعه تأثیر می گیرد، پی برد.نگاه خلاقانه او، توجه را به کارکردهای هنر در ساختارهای اجتماعی سوق می دهد.
به طوری که باید قابلیت نهفته در آنها را در ایجاد زمینه هایی که مطالعه جامعه شناسانه هنر را میسر می کند، جست وجو کرد. از این رو، مهم ترین نکته در این آثار به رابطه خلاق میان تجربه اجتماعی و تجربه زیبایی شناختی مربوط می شود. تصویر حیوانات موضوع مرکزی و محوری نقاشی های شریفی است، اما حیوانات تصویر شده در این آثار از جنس نشانه  نیست.


در اینجا، حیوانات موجود ملموس و آشنایی است که جنبه های پنهانی و آشفته اشان در زیرضربات قلم موی نقاش پنهان نمانده و در میان رنگ ها و خط ها گم نشده و به طرزی که نقاش می خواسته است، مرئی شده است.

نقاش همه تلاش خود را کرده تا خطوط و شکل حرکتی قلمو بر روی بوم در طبیعی ترین شکل ممکن از سوژه هایش باشد و طبیعت موجود در محیطش را با دقت و وسواس به خصوصی ارائه نماید.

شریفی،در برخی از تابلوهای خود نیز از ایجازهایی مشابه در خلق خطوط طبیعی استفاده می کند و با لکه گذاری رنگینه های خود بر چهارچوب های زمینه خلاصه ای از محور حرکتی ،سوژه ها را در برابر دیدگان مخاطب قرار می دهد.فرم و محتوای نقاشی ها از زمینه ای ساده و البته پر از ظرافت در رنگ بندی ها تشکیل شده است.مفاهیم به صورتی خلوت و خلاصه و گویا انتقال داده می شود و رویدادها با تنوع و پوشش مناسب سطوح ترکیب شده است.

نقاش خود در باره تابلوهایش در این نمایشگاه چنین می نویسد:“سعی شده که کارهایم ساده باشند. دنیایشان دنیای شلوغی نباشد و دنیای متفاوتی را به تصویر کشد.سعی کرده ام خطوطی منسجم زیر لایه‌های بوم در یک حرکت سیال و حقیقی بسازم. نقش‌هایی که قبل از آن که دیده شوند وجود دارند. پر از ایما و اشاره‌. به این بوم‌ها باید سیال و موشکافانه نگاه کرد چون خودشان هم سیال و موشکافند. بوم به تعبیری زبان ویژهٔ خود را دارد و انگار برای درک واژگان و قاعدهٔ این زبان ظریف باید برخوردی ساده داشت مانند نوآموزی که خواندن می‌آموزد و برخوردی دقیق همچون رمزشناسی که کشف رمز می‌کند. این‌جا می‌شود بارها و بارها روبه‌روی اثر ایستاد و دنبال حقیقت احساسی اثر گشت و برای این یافتن، باید لایه لایهٔ اثر را با دقت شکافت؛ این‌جا حرکت روی سطح ما را نسبت به اثر غریبه نگه می‌دارد.”

آنچه توجه بیننده را هنگام تماشای آثار موجود در این گالری به خود جلب می‌کند، صراحت تابلوها در برخورد با لحظه‌های ایستا و تکراری سوژه هاست.لحظاتی بسیار حقیقی و پرتأمل، لحظه درک گذشت زمان، لحظات پنهان آرامش وفرصت یابی موجودات طبیعت. در این مجموعه پارادوکسی را در ذهنیت نقاش نسبت به حیوان مشاهده می‌کنیم که از یک سو جانوران را در لحظات فعال همراه با ذهنیتی پویا در کنار تکرارها و روزمره‌گی تصور می‌کند و از سوی دیگر او را بدون کاربرد و منفعل و نظاره‌گر گذشت زمان تجسم می‌بخشد.

به این ترتیب اوج خلاقیت در قاب ها نمودار می شود.ترکیبی از حرکت و ایستایی.ارائه قدرت و تماشای نمایش قدرت و سرانجام ثبت لحظاتی غافل از چشم انسانی و رویدادی آمده از ذهن نقاش.