نگاهی به فیلم تبلیغاتی میر حسین موسوی
مجیدی، در بند گذشته ها
عماد زند وکیل
کارنامه مجید مجیدی آشکار می کند که با فیلمسازی غریزی روبرو هستیم که فیلمسازی اش نه بر اساس دانش، بلکه بر اساس حس و حال درونی اش است. نتیجه این نوع فیلمسازی، گاهی تصاویر تکان دهنده انسانی است که هر تماشاگری را مجذوب می کند، اما فقدان دانش گسترده هنری و اجتماعی، معمولاً مانع از خلق یک اثر هنری نسبتاً کامل در کارنامه اوست.
این مشکل در یک فیلم تبلیغاتی برای میر حسین موسوی، صدچندان خودش را نشان می دهد: فیلمی ناشی از عدم شناخت جامعه و شرایط موجود در آن. به این دلیل فیلم کهنه و ناموفق است و نه تنها نمی تواند برای نامزد مورد نظر او رای چندانی بیاورد، بلکه حتی می تواند از آرای او هم بکاهد!
فیلم آقای مجیدی بر اساس غریزه ای ساخته شده که امروز جواب نمی دهد. در دنیای غریزی اقای مجیدی، هنوز “انقلاب”، “امام”،”ارزش”و “رهبر انقلاب” از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردارند، در نتیجه تمام فیلم تبلیغاتی آقای موسوی بر همین مفاهیم استوار شده و به شکلی شعاری به تبلیغ آنها اختصاص دارد. در حالی که فیلم تبلیغاتی آقای موسوی باید کسانی را مخاطب قرار می داد که رای نمی دهند، یا اگر می دهند، خواستار تغییر هستند. یعنی با آن که موسوی به عنوان نماینده “اصلاح طلب” مطرح است، در این فیلم تبلیغاتی هیچ نشانه و حرفی از اصلاح طلبی (در مفهوم کلان و نه انتقاد از احمدی نژاد) وجود ندارد. در نتیجه فیلم تبلیغاتی آقای موسوی به فیلم حراف و کشداری تبدیل شده که بارها تصویرآقایان خمینی و خامنه ای را نشان می دهد و تمام پیام آن،”بازگشت به ارزش های انقلاب” است.
موسوی بخش عمده ای از محبوبیتش را مدیون حمایت خاتمی است، اما تمام سهم خاتمی از این فیلم تبلیغاتی، یکی دو تصویر لانگ شات در هنگام سخنرانی است، در عوض سهم بنیانگذار انقلاب، چندین تصویر در بخش های مختلف فیلم است. عصاره این نگاه را می توان در تصویری آرشیوی دید: آقای خامنه ای جایی برای موسوی باز می کند تا با آقای خمینی عکس دسته جمعی بگیرند.
اما هیچ جا از جوانان مدرن و امروزی که برخی شان به حامیان پرو پاقرص آقای موسوی تبدیل شده اند، خبری نیست، همین طور از زهرا رهنورد.
مجید مجیدی در یک نگاه
مجید مجیدی با نام کامل مجید طالش مجیدی در سال 1338 در تهران به دنیا آمد. او فعالیت هنری اش را پیش از انقلاب با تئاتر آغاز کرد و اولین اجرایش در تئاتر شهر، بازی در نمایشی کار داود دانشور بود. پس از انقلاب، مجیدی به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی پیوست. او به بازیگری در سینما پرداخت(از جمله نقش اول فیلم محسن مخملباف، بایکوت) و سپس به ساخت فیلم های کوتاه پرداخت. “روز امتحان” یکی از فیلم های کوتاه او بود که در سال 1367 ساخته شد و به رغم ضعف هایش در جشنواره فیلم کوتاه در تهران مورد استقبال قرار گرفت.
بدوک، اولین فیلم بلند او در سال 1370 ساخته شد و مجیدی با بچه های آسمان در سال 1375 مورد توجه منتقدان قرار گرفت. این فیلم جزو پنج نامزد نهایی بهترین فیلم خارجی برای دریافت جایزه اسکار در سال 1997 بود که تنها حضور فیلمی از ایران در میان نامزدهای جوایز اسکار محسوب می شود.
مجیدی در مراسم اسکار شرکت کرد و خاطرات خود را از این سفر در جلسه ای در خانه سینما با هنرمندان دیگر قسمت کرد. رنگ خدا و باران فیلم های بعدی مجیدی بودند که مورد استقبال داخلی و خارجی قرار گرفتند. بید مجنون اندکی تغییر در حال و هوای فیلم های او را نشان می داد و چندان مورد توجه واقع نشد، اما مجیدی در آخرین تجربه اش، آواز گنجشک ها، به سبک فیلم های قبل ترش نزدیک شد. این فیلم سال گذشته در جشنواره برلین به نمایش درآمد و جایزه بهترین بازیگر مرد را برای بازیگر اولش به ارمغان آورد.
چندی پیش مجیدی به همراه چهارده کارگردان دیگر با آقای خامنه ای دیدار کرد و او مسئول معرفی دیگر کارگردانان به رهبر ایران بود. شایعاتی در مورد ارتباط او با رهبر ایران وجود دارد و از این جهت گاه به عنوان سینماگر دولتی مورد انتقاد واقع شده است، اما مجیدی اخیراً اعلام کرده بود که به درخواستی که از او برای ساخت فیلمی درباره احمدی نژاد شده، نه گفته است. مجیدی اخیراً به انتقاد آشکار از رئیس جمهوری فعلی ایران پرداخت و با پیوستن به کمپین انتخاباتی میر حسین موسوی، ساخت فیلم تبلیغاتی او را به عهده گرفت.