آقای کروبی در نامه ای به حسین شریعتمداری، با شجاعتی در خور تحسین، سخنانی را مطرح کرده اند که در شرایط کنونی بسیار با اهمیت تلقی می شود و از این بابت باید از ایشان قدردانی کرد؛ نکته اما این است که این نامه پرداختن به معلول است، به جای علت. از این رو از فرصتی که آقای کروبی به علل مختلف از خود و مخاطبان شان دریغ کرده اند، بهره می گیرم تا بگویم “برادر حسین” ها و “برادر حسن”ها و دیگر اعضای این باند، گیاهان هرزی هستند که تنها در بستری مناسب می توانند برویند و بروبند. تا از آن بستر سخن نگفته باشیم، کارمان می شود آب در هاون کوبیدن و خسته شدن در کوچه های”علی چپ”. این جریان، سرچشمه ای دارد که تا بدان نرسیم، خشکیدنش محال است؛ محال.
چند شبی ست که باز کابوس بچه های امیرکبیری که یک به یک در زیر شکنجه برادرانی چون شریعتمداری، مرتضوی و صفار هرندی… چونان گیاهانی ترد، له می شوند و پایکوب، خواب از چشمانم ربوده شده است. تصویر مادران مجید توکلی، حسین ترکاشوند، اسماعیل سلمانپور و کوروش دانشیار، عباس حکیم زاده، مهدی مشایخی، احمد قصابان، نریمان مصطفوی و مسعود دهقان رهایم نمی کند که روزهای بسیارست در بندهای انفرادی، “تعزیر” می شوند تا اعتراف کنند به جرایمی ناکرده. به منصور اسانلو می اندیشم که در بند در عذابست و به همسرش که در بیرون.به جلوه جواهری می اندیشم که هنوز برگه آزادیش خشک نشده است…
قصد می کنم باز از آنان بنویسم که نامه آقای کروبی منتشر می شود. اول باخود می اندیشم کاش زودتربه ایشان می گفتند “بی سواد” تا بهنگام تر به سخن درمی آمد. دوم اما به این دل خوش می کنم که دیر رسیدن به از هرگز نرسیدن. پس به بهانه این نامه، به آقای کروبی می نویسم.
آقای کروبی! آنچه در باب شریعتمداری وشریعتمداری ها گفته اید، نه بر شما پوشیده بوده و نه بر ما مردمان. داستان سوگناک سعیدی سیرجانی هم داستان همین امروز نیست؛ این قصه ها بیش از اینها آب چشم دارند. نکته اصلی اما اینجاست که آیا این “برادران” به اتکا خویش، بر زمین و زمان می تازند، یا تکیه گاهی که دارند؟ سعید مرتضوی، با اتکا بر دانش گسترده اش از علم قضا و مقوله عدالت قضایی بر صندلی دادستانی انقلاب، تکیه زده یا گرانیگاه وی جای دیگرست؟ حسین شریعتمداری، نماینده منتخب روزنامه نگاران ایران برای اداره مهم ترین بنگاه مطبوعاتی کشورست، یا نمایندگی می کند کس و کسانی دیگر را؟ سردار صفار هرندی، از این رو بر صندلی وزارت ارشاد کشور تکیه زده که برجسته ترین چهره فرهنگی و کارآمدترین مدیر فرهنگی ست یا ماموریست آمده با حکم ماموریت از جای دیگر؟…
اصلا بیایید بالاتر. محمود احمدی نژاد و یاران حلقه ارومیه اش، از آن رو بر جان و مال مردمان ما حاکم گشته اند که در رقابتی آزاد، منصفانه و عادلانه بالا آمده اندیا برکشیدگانی هستند حلقه به گوش؟ جنتی، پیرمرد پای در لب گور ساکن شورای نگهبان، منتخب فقهاست و برترین قانون دان ایران زمین یا سخنگوی کس یا کسانی که قانون را چنین تفسیر می کنند وشورا را چنین می پسندند که ایشان؟ باز هم ردیف کنم؟
پس سئوال این است : اگر اینان به اتکا خویش بر خر مراد سوارند که وای بر مردمانی که رئیس جمهورشان شما باشید. شماقدرت بر جای نشاندن اینان ندارید.[تجربه آقای خاتمی را که فراموش نکرده اید؟] یا نه؛ پشت آقایان به کوه است و شما گفتن از کوه نمی توانید که در آن صورت نیز وای بر کشوری که گفتن از سنگ ریزه در آن مجاز باشد و اشاره به کوه، ناممکن. وای بر شما.
می دانیم و می دانید که پاسخ، دومی نیست.این آقایان که باشند که چنین باشد!
پس به عنوان نامزد ریاست جمهوری دهم بگویید با کس و کسانی که به اتکا آنان، شریعتمداری ها می تازند، مرتضوی ها جنایت می کنند، جنتی ها بر این تاختن ها و این جنایت ها، لباس قانونی می پوشانند، چه خواهید کرد؟ می توانید کاری بکنید؟ می خواهید کاری بکنید؟ چگونه؟
و سخنی هم با همه شریعتمداری ها و مرتضوی ها و جنتی ها و احمدی نژاد ها…
شیخ مهدی کروبی، “خودی”ست. دل او اینک که به سخن آمده، چنین پرست؛ بهراسید از روزی که مردمان، همه ”غیرخودی”ها، به سخن درآیند و برایتان خط و نشان بکشند. بهراسید از آن روز که بر شما و خانواده هایتان همان رود که بر سعید امامی.اگر امروز به چهره همسران تان نگاه نمی کنید تامبادا چهره همسر سعید امامی پیش رویتان آید؛ یادتان باشد که سیاست را، نه پدرست و نه مادر؛ روزشما نیز که برسد، ازهمسران تان در اتاقی تنگ و تنک، با صدایی بیمارگونه و غیرانسانی خواهند پرسید: حسین شریعتمداری با حسن صفار هرندی، چه رابطه ای داشت؟ سعید مرتضوی در خلوت با جنتی ـ یا جنتی با وی ـ چه می کرد؟ شما با سردارزارعی چه رابطه ای داشتید؟ نماز می گذاردید یا به نمازتان می گماشت…
آقایان! دنیا همیشه زین بر پشت نبوده ست؛ نامه آقای کروبی از جهات مختلف قابل توجه است.