نگاه دیگران

نویسنده

درباره ی پرستوی روسپی

 

محمدرضا بیاتی

 

 

 

فرج اله سلحشور در یک اظهارنظر، نسبتی به بازیگران زن سینما داده اند سخت برانگیزنده ی خشم و نفرت، اما نه چندان عجیب و شگفت انگیز ! ؛ صادق باشیم اغلب می دانیم در میان گروهی از مردم، به خصوص متشرعان ظاهرگرا و حتی غیرمتشرعانِ سنت گرا، تلقی ِ خوشنامی از بازیگران زن وجود ندارد، همانطور که درباره ی زنان پرستار این گونه است و… ؛ این طرز تلقی های منزجر کننده و ویرانگر همیشه بوده و هست. تازه نیست. تحلیل روان شناختی ـ جامعه ی شناختی آن به درازا می کشد… جهل و جمود ما آدم ها که تمامی ندارد، اما چیزی که تازه است این است که یک هنرمند ِ مدعیِ پرچمداریِ سعادتِ دنیا و آخرت، بی پروا و آشکارا به دیگران اتهام روسپیگری می زند !. یک هنرمند دیندار !؟

دین ظاهرمدار و مناسک گرا، و کلی تر، هر باوری که حقیقت و ارزش را با معیار ظاهر بسنجد، نتیجه ای جز تعصب و تحجر در پی نخواهد داشت و قضاوت اش نسبت به دیگران بهتر از این نخواهد بود. متعصب کسی است که شخصیت دیگران را نادیده می گیرد و تنها عقیده ی خود را معتبر می داند، و متحجر، متعصبی است که می خواهد با تحمیل واجبار، جهان را منطبق بر معیارهای ظاهری خود کند ؛ اراده گرایانه و جزم اندیشانه ؛ اما چون ممکن نمی شود و دیگران همان نیستند که او هست و نمی خواهند باشند آنان را مطلقاً ناهنجار می بیند. هرکس از هنجار او فاصله گرفت بی هنجار است و فاسد.

در سطح عمیق تری از تحلیل روان شناختی، ذهن متحجر - اگر صداقتی درکار باشد نه منفعت و قدرتی - ذهن َش بیش از آن که نگران ارزش ها باشد نگران خود است. متحجر از این که دیگران مثل او فکر و رفتار نمی کنند احساس خوشایندی نسبت به خود ندارد. پریشان می شود و حس ایمنی َش را از دست می دهد و با کینه به جهان و انسان نگاه می کند. از درون این کینه است که حرف های نفرت انگیز به بیرون پرتاب می شود.

ظاهرگرا، پایبندی کامل به ظواهر را راه رسیدن به کمال می داند. پس هرچه با وسواس بیشتری پایبند ظواهر باشد احساس می کند به رستگاری نزدیک تر شده ؛ اما وسواس، بیماری پیشرونده ای است. باید هر روز دایره ی محاصره ی ظاهر را تنگ تر کرد تا امکان تخطی غیرممکن شود. ولی محاصره ی مطلق ممکن نمی شود! هر قدر مراقب باشی کسی از این دایره بیرون می ماند.

قضاوت بر اساس تهمت، ناشی از ایمان به چنین جهلی است. متحجر، خود را قاضی ارزش ها می داند. بنابراین محق است که حکم صادر کند. هر کس جز ما باشد بدترین است چون ما خوب ترین ایم.

عُجب و خودپسندی، نتیجه ی گریزناپذیر تحجر است.

امّا جناب آقای سلحشور ! شما که رسالت خود را روایت سرگذشت پیامبران می دانید باید قرآن را خوانده باشد. در سوره ی نور آمده است اگر کسی به زنی تهمت خلاف عفت بزند و چهار شاهد نداشته باشد 80 ضربه حدّ شرعی دارد. در تفسیر المیزان علامه طباطبایی، وقتی از شأن نزول آیات بحث می شود روایت شده که یکی از اعراب، مشهور به غیرتمندی، به پیامبر اسلام معترض می شود که این شرط چهار شاهد، غیرعقلانی و ناممکن است و… پیامبر با آن که ناممکن بودن را تأیید می کند اما بر اجرای دستور خداوند تأکید دارد ! ؛ دین شما چه دینی است که پیامبرش به کسی که حتی خود شاهد رفتار منافی عفت باشد و چهار شاهد نداشته باشد نه تنها اجازه ی چنین ادعایی نمی دهد بلکه حد شرعی بر او جایز می داند اما شما که خود را پیرو صادق و کامل آن پیامبر می دانید این گونه متهورانه، تهمتی به این سهمگینی می زنید ؟!

 

آقای سلحشور !

آن چه ما مردم عامی از دین می فهمیدیم درباره ی تعالی بود و فضیلت. اگر اخلاقیاتِ غیردینی، مدافع حداقل ارزش های انسانی بود، اخلاقیات دینی به حداکثر ارزش های انسانی ارج می گذاشت. زمین را آسمان می خواست. پیامبران و امامانی که ما می شناختیم،هنرمندان آسمانی فضیلت، مسیحانی بودند که حتی سنگ بر روسپیان نمی زدند چون خود را شایسته نمی دانستند. حاکمان مسلمانی بودند که مثل رعیت و همسنگ آن ها مقابل قاضی می نشستند. حق با آنان بود اما چون دلیل نداشتند، قاضی حکم به سود رعیت نامسلمان می داد (امام علی). مردانی بودند که وقتی دشمن به خانه ی آن ها مهمان می شد برای ریختن خون آن ها (!)، شمشمیر در دست داشتند و آماده ی کشتن بودند اما قتل کسی که به خون آنان و پسر پیامبر تشنه بود را مهمان کشی و رسم جوانمردی نمی دانستند ! (مسلم بن عقیل)

 

آقای سلحشور !

زندگی با چشمان بسته ی رسول صدرعاملی درباره ی شماست ! امیدوارم روزنه ای برای گشودن چشم های تان باقی مانده باشد. آن چه با چشمان بسته، روسپی می خوانید اگر چشم باز کنید پرستو می بینید. تهمت روسپی گری به پرستوها نمی چسبد.

 

منبع : صفحه ی فیس بوک محمدرضا بیاتی