فروش کتاب در جامعهٔ کنونی کشور با سرانهٔ مطالعهٔ ناچیز معضلی است که ناشران ھمواره با آن درگیر بوده اند. در این بین گاه ناشرانی با ایده ھای ابتکاری در این حوزه سعی در افزایش درصد فروش محصولات فرھنگی خود داشته اند. طرح ھایی که به کمک فروش آمده. راھکارھایی مانند استفاده از فروش اینترنتی، پیامکی و پستی که امروز جایگزین ایده ھای غیرمعمولی چون نذر کتاب و فروش کیلویی در گذشته شده اند. اما احتمالا ھنوز این راھکارھا پاسخگوی دغدغه ی فروش و جذب مخاطب بیشتر نبوده که بحران کتاب خوانی در سال ھای اخیر شدت گرفته است. بسیاری از کتابفروشان و ناشران امروز بر این اعتقادند که باید ھنوز راه ھای ابتکاری جدید را جستجو کرد.
بکارگیری این ایده ها از سر استیصال است. ھرچیزی که به حراج گذاشته شود به این معنی است که حرمت ندارد. درصورتیکه برای افزایش فروش باید کیفیت محصول را افزایش داد تا در بازار رقابتی موفق بود.
وضعیت کتاب در زمینه ھای علوم انسانی و ادبیات در سال ھای اول انقلاب را با اوضاع الآن مقایسه کنید؛ اصلا قابل مقایسه نیست.۱۱ ھزار ناشر داریم با تنھا ۳ھزار تیراژ. وزارتخانه بیش از حد مجوز صادر کرده است و جالب است که تنھا صنفی که حق دادن مجوز کسب به اعضایش را ندارد؛ اتحادیه ناشران و کتابفروشان است و این مجوز بعد از گذر از بازرسی قدرتمند داده می شود.
در تمام کشورھای دنیا؛ بودجه کتابخانه ھای عمومی توسط شھرداری تامین می شود، شھرداری چند مجله دارد؟ چند کتاب سالانه چاپ و منتشر می کند؟ آیا این مجلات و کتاب ھا خواننده دارند؟ از طرفی مشکلاتی را برای ناشران به وجود می آورند. برای مثال کارمندان شھرداری منطقه ۱۱ با زورگویی وارد دفتر من می شوند، ھمه جا را به ھم می ریزند و می شکنند و آخر سوال می کنند که اینجا کتاب دارید؟ و سرانجام به جرم اینکه کتاب در دفتر انتشاراتی وجود دارد؛ آن را مھروموم می کنند.
فرھنگسر اھا برای چه وجود دارند؟ تنھا برای عدهٔ خاص در زمان خاص کاربری دارد. یک مورد عجیب و غریب تر بسته بودن کتابخانهٔ ملی روی افراد زیر لیسانس است. از یک طرف ناشر را محکوم به تبلیغ و توزیع نامطلوب کتاب می کنند و از طرفی در کتابخانهٔ ملی را روی برخی افراد می بندند. این چه معنی ای می دھد؟
د رنتیجه همه این امورتیراژ متوسط کتاب در کشور را ۵۲۰ نسخه است. اگر این موضوع در دنیا پخش شود، آبروی ما می رود. در شھر دوشنبه، تیراژ کتاب کمتر از ۲۰ ھزار وجود ندارد.
ما ریشه یابی نمی کنیم. نمی دانیم چرا کتاب خوانده نمی شود؟ دلیلش آن است که کتاب خوب خوانده نمی شود. می دانید چه تعداد کتاب مستعمل تبدیل به خمیر شده است؟ انبارھای کتابخانه ھا پر از کتاب ھای ناخواندنی ھستند؛ قلعه ای از کتاب که خاک می خورد. کتاب بی حرمت شده است.
من به عنوان یک ناشر وظیفه دارم به پول فکر نکنم و اینکه نویسنده تربیت کنم که البته ھمهٔ آن ھا در وزارتخانه بدون ھیچ دلیل قانونی مانده است. خیلی ھا می گویند کتابی که قرار است محبوس شود برای چه نوشته شود؟ من به نویسنده ھایم می گویم که تکلیف شما نوشتن است، پس کارتان را بکنید.
از چه می ترسیم؟ مگر کتاب صدسال تنھایی چه دارد که از آن ھراس داریم؟ مگر گفتگو در کاتدرال چه اثر سویی برای جامعه دارد؟ باید با صاحب نظران صحبت کنیم که چرا این آثار نباید منتشر شوند؟ ما در زمینه سانسور به کج راه می رویم. ھیچ جای دنیا با بند و محصور کردن نتوانسته اند جلوی حرکتی را بگیرند.
کتاب خواندن مردم را فاسد نمی کند بلکه نخواندن کتاب موجب فساد در جامعه می شود. این که کتاب ھایی ھیچ محتوایی ندارند مجوز نشر می گیرند، موجب فساد جامعه می شوند. کتاب ھایی مثل چگونه شوھر خود را حفظ کنیم. این آثار در قالب ھای کاملا غیرعلمی نوشته می شوند. ما احتیاج داریم تا دانش عمومی نسبت به تاریخ جھان افزایش یابد.اگر نشریه ای مطلبی بنویسد به نفع حقوق زنان که به واسطه ی آن کیان خانواده دچار تزلزل شود، نویسنده و یا مدیر مسئول آن نشریه به ۶ماه زندان و ۸۰ ضربه شلاق محکوم می شوند.
در کتاب ھای درسی ۸۰ درصد اسامی از نام ھای پسرانه است و ۲۰ درصدی که از دختران و زنان نام برده می شود کسانی ھستند که در حال سبزی پاک کردن و یا رخت شستن ھستند. درحالیکه این با واقعیت جامعه درتناقض است. چراکه ما زن ھایی داریم که در سطوح عالی علمی و فرھنگی و سیاسی مشغول به کارند.