میشل ماکینسکی
مکالمه تلفنی روز جمعه ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۳ بین باراک اوباما و حسن روحانی یک رویداد تاریخی بود. این اولین تماس رسمی یکی از رؤسای جمهور آمریکا و همتای ایرانی اش از زمان انقلاب اسلامی است و این می تواند نقطه عطفی در متحول شدن روابط باشد. ولی “دست دادن تاریخی” دو رییس جمهور که بسیار مورد انتظار بود، اتفاق نیفتاد. این مسأله مورد تأسف تحلیلگران و ناظران، چه ایرانی چه غربی، قرار گرفت که بیم آن دارند یک اتفاق غیرمنتظره تمامی امیدهای به دست آمده برای ازسرگیری مذاکرات را برهم زند. توجیه باراک اوباما برای لغو چنین دیداری این بود که چنین اقدامی در این مرحله هنوز برای مقامات ایرانی پیچیده است. و بدین ترتیب از مخاطب خود به طور غیرمستقیم دعوت کرد تا مواضع خود را با رهبر انقلاب که تصمیم گیرنده نهایی در ایران است هماهنگ سازد. گفته می شود که در اردوگاه محافظه کاران همچنان سازش ناپذیری شدیدی دراین زمینه وجود دارد.
به علاوه، شرایط ایران برای مذاکره هنوز به طور کامل نهایی نشده، بی شک به این دلیل که پشت پرده هنوز بازی های سیاسی بسیاری در جریان است. امروز با اینکه وزیر خارجه با تجربه به عنوان مسؤول مذاکرات در کنار رییس جمهور منصوب شده، مشاهده می شود که هنوز اعتراضاتی در جریان است؛ به ویژه در رابطه با توزیع مسؤولیت ها بین وزیر خارجه و شورایعالی امنیت ملی که قبلاً دبیرکل آن، مذاکره کننده اصلی هسته ای بود. و همین طور، دلیل اینکه بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت، در آخرین دقیقه تصمیم گرفت که به هیأت ایرانی ملحق نشود، به خوبی نشان دهنده حساس بودن شرایط است.
شاید کاخ سفید نیز قبل از هرگونه “دست دادن تاریخی” می خواست اطمینان حاصل کند که طی نشست ۱+۵ با مقامات ایرانی، نیت واقعی ایران برای سازش واقع گرایانه بر سر پرونده هسته ای مشخص شود. درحقیقت، حتی اگر مخاطبان محمد جواد ظریف پی به این مسأله برده باشند که او می خواهد با یک لحن جدید و آرام به این پرونده بپردازد، ولی ازسوی دیگر باید مطمئن می شدند که آیا حاکمیت جمهوری اسلامی نیز قادر است به صورت اساسی پاسخگوی انتظارات آنان باشد. البته آنها زمانی که رویکرد متفاوت هیأت ایرانی را، که بسیار واقع گرایانه تر از دولت سابق بود، مشاهده کردند، بسیار شگفت زده شدند؛ تغییر در روند سابق دقیقاً از همین جا آغاز می شود، نه در فضای تبادل نظر. دیدار ناگهانی دوجانبه میان آقای ظریف و جان کری تنها یک تبادل نظر دوستانه نبود، بلکه دو طرف متوجه شدند که حرفی برای گفتن دارند.
“پیام های” مختلف، اظهارات، موضع گیری ها، و مصاحبه هایی که آقایان روحانی و ظریف طی سفر به نیویورک انجام دادند، تصویر جدیدی از ایران به دست می دهد؛ کشوری که “قابلیت معاشرت” پیدا کرده و در هیأت اش یک نماینده از جامعه یهودیان نیز حضور دارد. ولی ازسوی دیگر، باراک اوباما نیز در سخنان خود خطاب به تهران با زبانی سخن گفت که سران ایرانی به خوبی با درک “مفهوم” آن آشنا هستند. اشاره به “احترام” به ایران و “فتوا”ی علی خامنه ای که دستیابی به سلاح اتمی را حرام دانسته، یک نشانه واقعی ازسوی باراک اوباماست: احترام همواره یکی از خواسته های ابتدایی مقامات ایرانی بوده. درخصوص فتوای رهبر، غربی ها هنوز متقاعد نشده اند. درحقیقت، باراک اوباما با اشاره به این فتوا، مهر تأییدی بر اقدام علی خامنه ای در دادن اختیار به آقای روحانی برای انجام مذاکرات براساس “نرمش قهرمانانه” زده است.
عجله روحانی و اوباما
ازسوی دیگر، شاهد بودیم که روند پیشرفت در گفتگو بسیار سریع و همزمان انجام می شود، در صورتی که انتظار می رفت این پیشرفت بسیار تدریجی صورت پذیرد. در عین حال، تماس دوجانبه با واشنگتن نیز به سرعت پیش رفت و یخ روابط با ۱+۵ و آژانس اتمی نیز آب شد. عملکرد “کاتالیزور روحانی” به واقع چشمگیر بوده، ولی این سؤال را مطرح می کند که دلایل واقعی چنین شتابی چیست. برخلاف آنچه که اغلب تصور می کنند، دلیل آن دورنمای مداخله اسراییل نیست. درحقیقت، آقایان روحانی و اوباما فوریت بسیاری برای ازسرگیری روابط قائلند. تهران علی رغم تکذیب های فراوان، نمی تواند این واقعیت را مخفی کند که خزانه کشور خالی است و دولت حتی نمی داند آیا قادر خواهد بود یارانه های عمومی را پرداخت کند. باراک اوباما نیز می داند که اگر تا آخر دوران ریاست جمهوری خود صبر کند، کنگره جلوی هرگونه پیشرفتی را خواهد گرفت. بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که هر دو نفر عجله دارند.
فرانسه به دلیل تأخیرهایی که ایجاد شده، دریافته است که باید جایگاهی در این مذاکرات برای خود بیابد و این مسأله با دیدار اولاند و روحانی نمود پیدا کرد. ولی کلید ایجاد رابطه در دستان آقایان روحانی و اوباماست. بدین ترتیب فرانسه باید سریع عمل کند و موضع دیپلماتیک خود را با شرایط وفق دهد: سفارت فرانسه بسیاری از پرسنل خود را تعدیل کرده [به عنوان مثال درحال حاضر بخش بازرگانی وجود ندارد]. انتظار برای حضور شرکت های فرانسوی در ایران بالاست و این درحالی است که رقبای ایتالیایی، آلمانی و انگلیسی نقش مسؤولان اقتصادی و سیاسی را بازی می کنند. بدتر از آن نیز وجود دارد: یک گروه بزرگ آمریکایی کمپین وسیعی را در رسانه های ایرانی تحت عنوان “ما باز خواهیم گشت!” آغاز کرده و درنظر دارد جای فرانسوی ها را در میان شرکای صنعتی بگیرد. شرکت های آمریکایی ازسرگیری روابط را پیش بینی می کردند و صحبت یک اتاق بازرگانی ایران و آمریکایی نیز مطرح شده. استراتژی واشنگتن روشن است: خالی کردن بازار ایران از رقبا با اعمال تحریم ها و فشارها، و بازگشت به همین بازار “پاکسازی شده”.
این یک رقابت ناعادلانه است و فرانسوا اولاند باید هرچه سریعتر واکنش نشان دهد و از باراک اوباما بخواهد که فرانسه را مشمول مجازات ها نکند. باید سریع عمل کرد. فردا بسیار دیر خواهد بود. به علاوه، ایجاد یک بخش اقتصادی و بازرگانی و حمایت از شرکت های فرانسوی یک اولویت محض برای انجام یک رقابت عادلانه است.
منبع: لوموند، ۵ اکتبر