فریبا صراف
در حالیکه محمود احمدی نژاد “وسعت دستاورد سفرش به نیویورک را به اندازه بزرگی خود خدا” توصیف کرده است، چهره های سرشناس اصولگرایان با مورد تردید قرار دادن “نتایج سفرنیویورک” تاکید کرده اند که: “در رابطه با این سخنرانی ابهامات و سوالات بسیاری وجود دارد که باید به این ابهامات پاسخ داده شود و نباید با برخوردهای هیجانی و تبلیغی این ابهامات را نادیده بگیریم. در این رابطه مقایسه سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا با فتح خرمشهر و فرا خواندن مردم به تکایا و مساجد برای به جا آوردن سجده شکر نوعی بزرگ کردن قضیه و خارج کردن موفقیت از حد مطلوب آن است و باعث دلزدگی مردم هم می شود.”[عماد افروغ]
با این حال احمدی نژاد معتقد است: “این سفر دریچه هایی را به روی فرهیختگان و اندیشمندان امریکا گشوده” و اگر چه وی” برای این سفر از قبل هدف گذاری هایی کرده” و “این هدف گذاری ها به اندازه فهم خود” او بوده “ولی نتایجی که خداوند از این سفر داد به اندازه بزرگی خود خدا وسعت” داشته است.
امری که عماد افروغ، نماینده اصولگرای مجلس هفتم با آن موافق نیست: “وقتی تحلیل خوبی از سفر به نیویورک وجود نداشته باشد قیاس مع الفارق هم اتفاق می افتد و در این رابطه باید متذکر شد که مقامات آمریکایی حتی در زمان شاه هم که به ایران می آمدند با واکنش های دانشجویی روبه رو می شدند حال که ما انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشتیم و شعارهای ضد استکباری ما زبانزد خاص و عام است چگونه از دعوت بوش به کشورمان سخن می گوییم؟”
افروغ با اشاره به سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا و با بیان اینکه “بعد از گذشت چند روز از این ماجرا اکنون بهتر می توان در این رابطه اظهار نظر کرد” می افزاید: “رییس دانشگاه کلمبیا از دو طرف تحت فشار است یعنی آمریکایی ها به خاطر دعوت از احمدی نژاد و ما نیز به خاطر هتاکی های که به رییس جمهورما صورت گرفت رییس دانشگاه کلمبیا را تحت فشار قرار داده ایم؛ اما اینجا یک سئوال وجود دارد که چگونه است رییس دانشگاه کلمبیا بر خلاف میل قدرت سیاسی آمریکا این سخنرانی را برگزار کرد؟برگزاری سخنرانی رییس جمهور در دانشگاه کلمبیا نشان داد ا استقلال نسبی فرهنگی در این کشور وجود دارد.. آیادستگاه های فرهنگی ما هم این استقلال و آزادی را دارند؟”
امری که محمد نوری زاد، نویسنده روزنامه کیهان نیز به گونه دیگری بدان پرداخته است. وی در نامه ای خطاب به رئیس دولت نهم جمهوری اسلامی می نویسد: “همه ما از اینکه شما در یکی از دانشگاههای معتبر آمریکا سخن گفتید و آزادانه، از مواضع نظام ما دفاع کردید، سخت راضی و خشنودیم، اما چه بخواهیم و چه نخواهیم، برپایی یک چنین بستری برای شما، آن هم در کانون توجه رسانههای بینالمللی، نشانهای از تربیت قوام یافتهای است که یک جامعه برای خود آراسته است. کاری به فتنهها و بهرهبرداریهای طراحی شده در آن دانشگاه نداریم، اما چه زیباست که ملتی در اندازهی مردم آمریکا، یک تریبون جهانی برای شما فراهم آوردند تا هر چه میخواهید بگویید. این تربیت، در ذات خود مبارک و پسندیده است. همان گونه که خود شما فرمودید، ما با مردم آمریکا و فرهنگشان که عداوتی نداریم. این پسندیدگی ایکاش در جامعهی دانشجویی و دانشگاهی و همگانی خود ما نیز وجود داشت….”
این نویسنده سرشناس جناح راست سپس با اشاره به سانسور گزارش جلسه دانشگاه کلمبیا، می نویسد: “این نکبت سانسور، آفت ویرانگری است که همه زحمتها را از ریخت میاندازد. شما هر چه فریاد برآوردید که نظام ما در پی دستیابی به انرژی صلح آمیز هستهای ست، با یک سانسور، با بستن یک روزنامه، همهی بافتهها در مجامع داخلی و خارجی رشته میشود. رادیو و تلویزیون ما سخت در چنبرهی سانسور همه جانبه گرفتارند.یک جامعه اگر نفس نکشد، از درون تحلیل میرود. سایر رسانههای ما نیز با خط و نشانهای آزار دهنده مواجهاند.”
سانسوری که افروغ نیز آن را مورد اشاره قرار می دهد، اما نه فقط در صدا و سیما که آقای نوری زاد در آن نیز مشغول به کار است، بلکه در عرصه های مختلف:“احمدی نژاد در سخنرانی خود در نیویورک بارها بر اهمیت آزادی و دموکراسی و عاقل پنداشتن مخاطبان تاکید کرد و سئوال من این است که آیا سیاست های فرهنگی مربوط به آزادی های اساسی احمدی نژاد با شعارهای او همخوانی دارد و آیا سیاست دولت در قبال رسانه ها موید شعار رییس جمهور درباره دموکراسی است؟ و آیا سعه صدر و تحمل دولت و مرتبطین دولت متناسب با این شعارها است؟ و آیا در مجموعه دولت شاهد برخورد اخلاقی و به دور از هتاکی با منتقدین هستیم؟”
بحثی که نوری زاد، خطاب به احمدی نژاد، آن را چنین ادامه می دهد: “از دوستان خود بپرسید چرا و به چه دلیل دو روزنامه شرق و هممیهن را بستند؟ پاسخشان را همه میدانیم. بخاطر چاپ یکی دو مطلب انتقادی. و لابد بنا به گفته برخی از دوستان رسانهای ما، به خاطر ارتباطشان با اجانب. من اصلا کاری به بستن و گشودن روزنامهای خاص ندارم. بلکه سخنم این است که ایجاد بن بستهای روشنگری، باعث فوران سئوالهای سرگردان در بطن یک جامعه میشود”.
نوری زاد در ادامه همان نتیجه ای را مطرح می کند که افروغ و آن اینکه: “جامعهی ما، برادر عزیز، لبریز از سؤالهای بیجواب و سرگردان است”.