صحنه

نویسنده
پیام رهنما

نگاهی به متن و اجرای نمایش اسکیس به کارگردانی جابر رمضانی

تسلسل رویدادها با نگاه کمیک

نویسنده و کارگردان: جابر رمضانی. بازیگران: هومن کیایی، مریم نورمحمدی. هادی افشار /رضا حیدری : طراح نور. محمد چرم شیر : دراماتورژ. سعید حسن لو : عنوان طراح صحنه.

خلاصه نمایش: مرد نقاش، در دیار غربت، میهمان زنی دارد که تصمیم می‌گیرد در بیست ثانیه تصویر زن را، که در حالت حلق آویز قرار می‌گیرد، نقاشی کند. طرح و توطئه درام بعد از کشیدن طرح توسط مرد و ایجاد یک فاجعه و بحران است به پایان می‌رسد.

اسکیس از جمله نمایش هایی است که با سادگی و دقت همه ی تلاش خود را برای ایجاد ارتباط با مخاطب به کار می برد. داستان با همه ی وجوه فلسفی و اجتماعی خود چهارچوب های آغاز تا پایان را به تماشاگر معرفی می کند و از نخستین لحظات آغازین اجرا شکل و محتوا را با یکدیگر در هم آمیخته و تکلیف مخاطب را درباره مفاهیم پیدا و پنهان اثر آشکار می کند. جابر رمضانی در مقام نویسنده و کارگردان نمایش از در هم آمیختگی تصاویر نمایش خود چه درحوزه متن و چه اجرا می پرهیزد و جستجو برای یافتن مسیر تند انتقال موضوعات را از حوزه ی تولید خارج می کند. وی با طراحی وضعیت های گوناگون و متنوع برای لحظات بکر اثر بحران شخصیت ها را در مواجه با گره های اجتماعی اشان برجسته می کند. درست در همین لحظات است که او به کنش های اثرش شکل دراماتیک می دهد و با استقرار چالش های اساسی در مرکز موقعیت کلی نمایشنامه راه صعود و عبور از گره های اصلی اجرا را برای هر یک از شخصیت ها هموار می سازد.

بهره‌گیری درست از فضا و هم جهت کردن آن با میزانسن‌ها برای تنوع بخشیدن به ورود و خروج بازیگران و به تبع آن دوری جستن و فرار از گرفتاری در ورطه کلیشه و تکرار از دیگر ترفندهای هوشمندانه رمضانی به حساب می‌آید که انسجام خاصی به نمایش بخشیده و در عین حال تسلط کارگردان بر عناصر صحنه‌ای و زیبایی‌شناسی بصری را هویدا کرده است.
تسلسل رویدادها و اتفاقات نمایشنامه و پیوند خوردن آن با نگاه کمیک و هجو روابط، موقعیت‌های نابی را در جای جای مختلف نمایش رقم زده است که نمایش را به لحاظ سیر داستانی در کوتاه‌ترین زمان ممکن به سرانجام می‌رساند.

جابر رمضانی به دنبال تحریک حسی و ایجاد شوک و هیجان در مخاطبانش نیست. بلکه همه شخصیت‌ها به نرمی با هم ارتباط می‌گیرند و گاهی نیز در خلوت خود سخن می‌گویند. همه هم از همان حرف‌های معمولی و روزمره می‌گویند. کسی نظر چندان فلسفی ندارد و چندان هم خبر از یاس فلسفی نیست. اما گویی انزوا، تنهایی و پریشانی بین آنان موج می‌زنند. این دیگر ناشی از روال زندگی است که گویی همه را به سمت این لفافه و خلوت پیش می‌برد. حتی شخصیت های نمایش که به ظاهر و بنابر قاعده هنوز زندگی می‌کنند، در این شرایط روال طبیعی زندگی‌اشان خدشه‌پذیر است.

در کنار تمام نقاط قوت کارگردانی نمایش، باید اشاره‌ای هم به بازی‌های خوب بازیگران نمایش داشت که بخش عمده موفقیت اجرا مرهون تلاش‌های بازیگران و درک و دریافت‌ها درست آنان از نمایشنامه و به تبع آن در اجرا است. سادگی و صمیمت بازیگران در اجرا و دوری جستن از اغراق‌های بیهوده برای بزرگ‌نمایی و دوری از تیپ‌سازی که عموما خاص نمایشنامه‌ای از این دست محسوب می‌شود از جمله ویژگی‌های بازی‌های بازیگران نمایش اسکیس است.