از قتل‌های محفلی تا اسید پاشی‌های سریالی

بهروز صمدبیگی
بهروز صمدبیگی

» آیا حمله به زنان اصفهانی، مرتبط با بدحجابی است؟

روایت این است که اسیدپاشی‌های سریالی در اصفهان در راستای مبارزه با بدحجابی و از سوی طیف خاصی صورت گرفته است. اما هنوز هیچ دلیل و مدرکی برای اثبات این ادعا وجود ندارد. خانواده‌های قربانیان هم پوشش آنها را معمولی و مطابق عرف جامعه توصیف کرده‌اند. اما نقطه اشتراک همه قربانیان زن بودن و مورد حمله واقع شدن هنگام رانندگی بوده است؛ نکته‌ای که باعث شده این شایعه -احتمالا گرته برداری شده از فیلم‌های سینمایی- شکل بگیرد: فرد اسیدپاش فرزندش را به دلیل بی‌احتیاطی یک راننده زن از دست داده و حالا از رانندگان زن انتقام می‌گیرد!

اما در صورت صحت ارتباط موضوع با حجاب، این  اولین بار نیست که گروه‌هایی در ایران برای اجرای تعالیم و دستورات دینی به خشونت و ضرب و جرح و حتی قتل رو می‌آورند. از همان روزهای نخستین استقرار جمهوری اسلامی، حجاب اجباری با شعار “یا روسری یا توسری” گروه‌های تندرو حمایت شد و زنان بسیاری مورد خشونت قرار گرفتند. تیغ کشیدن به صورت زنان بی‌حجاب و اسیدپاشی نیز در آن سال‌ها گزارش شده است. صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اول محمود احمدی‌نژاد در سال ۱۳۹۰ برای تخریب برخی اصلاح‌طلبانی که مسیری متفاوت با گذشته خود را پیش گرفته‌ بودند٬ به اقدامات خشونت‌آمیز آنهادرارتباط با زنان واز جمله به اکبر گنجی اشاره کرد: “[گنجی]آن روزها دنبال دخترهایی می‌گشت که چند تار مو از زلف‌شان بیرون زده و به روی آن‌ها اسید می‌پاشید و این‌که به او اکبر پونز می‌گفتند برای این بود که به پیشانی دخترهای جوانی که پوشش متفاوتی داشتند پونز می‌چسباند.” فارغ از صحت یا سقم ادعای طرح شده علیه گنجی، این گفته، تایید روایت‌های بسیار موجود از رفتارهای خشونت‌آمیز گذشته است.

اما موضوع فقط به حجاب و روش فقط به اسیدپاشی و تیغ کشی و کتک زدن منحصر نبود. لااقل در دو مورد که اخبار آن به رسانه‌ها راه پیدا کرده، فرد یا افرادی با ادعای داشتن حجت شرعی و برای مقابله با مفاسد، دست به قتل‌های سریالی زده‌اند؛ قتل‌های محفلی کرمان و  کشتار زنان مشهدی توسط “قاتل عنکبوتی”.

 

حکم از مصباح، امکانات از بسیج

۱۲ سال پیش، به روایت مردم منطقه، ۱۸ نفر و بنا به گزارش قضایی پنج نفر را با الهام از تعالیم آیت‌الله مصباح یزدی و امکانات و مجوزهای فرماندهی بسیج کرمان، به قتل رساندند. با وجود اعتراف صریح به قتل، جز یکی، بقیه‌ بسیجی‌های دستگیر شده بیشتر این سال‌ها را آزاد بودند تا اینکه دیوان عالی کشور پس از چند بار نقض پرونده، سرانجام حکم اعدام چهار تن را در شهریور ماه ۹۲ صادر کرد.

کشف قتل‌های محفلی کرمان به پاییز سال ۱۳۸۱ برمی‌گردد؛ زمانی که سید محمد خاتمی در راس قوه مجریه و آیت‌الله هاشمی شاهرودی در راس قوه قضاییه قرار داشت. در آن زمان، وقتی یک زوج جوان ناپدید شدند و یک ماه بعد جسدهای متلاشی شده آن دو توسط حیوانات وحشی را در خارج از شهر پیدا کردند، به نظر می‌رسید یک حادثه جنایی معمولی باشد. مهندس محمدرضا نژادملایری و شهره نیک‌پور، فارغ‌التحصیل رشته حقوق، قصد ازدواج داشتند و در دوران نامزدی با اطلاع خانواده‌ها به منظور خرید خانه‌ای برای زندگی مشترکشان رفته بودند. اما تماس شهره با مادرش از طریق موبایل محمدرضا، دیگر تکرار نشد تا با گذشت یک روز، خانواده شهره در تاریخ ۲۸ آبان، مفقود شدن این زوج را به کلانتری اطلاع دادند. یک ماه گذشت و کشف اجساد پاره پاره و اتوموبیل به آتش کشیده شده مرد جوان هم گرهی را باز نکرد تا اینکه در اسفند ماه همان سال، ردیابی موبایل محمدرضا، ماموران را به محمدحمزه مصطفوی، ۲۱ ساله، طلبه مدرسه الهادی قم و فرمانده بسیج پایگاه علی اصغر مولا رساند. حمزه در آن سال، سربازی خود را در مرکز کنترل فرماندهی نیروی انتظامی کرمان می‌گذراند. او خیلی زود قتل زوج جوان را پذیرفت و محمد یاعباسی و ‌محمد سلطانی دو بسیجی همدست خود را هم معرفی کرد. شاید حمزه دلیلی برای مقاومت و ترس از عقوبت نمی‌دید، چرا که بعدها مشخص شد هر سه نسبت‌های فامیلی با مقام‌های محلی استان دارند و در بسیج، با وجود جوانی، افرادی با نفوذ هستند. یاعباسی، ۲۰ ساله و جانشین فرمانده پایگاه بسیج علی اصغر مولا بود و سلطانی ۱۹ ساله هم عضو همین پایگاه و سرباز قرارگاه سیدالشهداء سپاه پاسداران.

حتی گفته می‌شود که ماموران خود برای دستگیری این دو جوان بسیجی اقدام نکردند و حمزه را فرستادند تا پس از صحبت با دوستانش، آنها را برای تسلیم و اعتراف راضی کند. به این ترتیب توافق سه دوست بر روی صرفا به گردن گرفتن قتل زوج جوان صورت گرفت. آنها بعدا در دادگاه عنوان کردند که این زوج را به دلیل رابطه نامشروع و اینکه هنوز به طور رسمی زن و شوهر نبوده‌اند، به قتل رسانده‌اند.

در حین بررسی و تشکیل پرونده، یک بسیجی دیگر این پایگاه به نام علی ملکی، ۲۴ ساله هم دستگیر شد و از آنجایی که از توافق صورت گرفته بین دوستانش خبر نداشت، به سه قتل دیگر هم اعتراف کرد و دو بسیجی دیگر هم دستگیر شدند. تا سال بعد که نوبت به برگزاری دادگاه رسید، برخی رسانه‌ها از افزایش تعداد مقتولان تا ۱۸ نفر هم خبر دادند اما طبق اعترافات متهمان، تنها پنج فقره قتل مورد بررسی قرار گرفت.

مصیب، یکی از مقتولان بود که در شهریور ماه ۸۱ به اتهام فروش مواد مخدر از سوی این گروه دستگیر و پس از ضرب و شتم شدید با سنگ، زنده به گور شده بود. یک هفته بعد، محسن کمالی را هم به اتهام فساد اخلاقی ربوده و در باغی خفه کرده بودند. سومین مورد اعتراف مربوط به زنی به نام جمیله بود که به اتهام فساد اخلاقی دستگیر شده و چون متاهل بوده، ابتدا او را سنگسار و سپس جسدش را در بیابان‌های اطراف شهر رها کرده بودند.

حضور ۶ بسیجی متهم به قتل در این پرونده به خودی خود حاد و امنیتی محسوب می‌شد اما اعترافات متهمان بر این حساسیت اضافه کرد. بنا بر اعلام وکیل محمدحمزه ‏مصطفوی و محمد یاعباسی در دادگاه اول که به ریاست قاضی امیری‌تبار برگزار شد، هر دوی آن‌ها سمت رسمی فرمانده و جانشین فرمانده پایگاه مقاومت علی اصغر مولا و کارت و احکام‎ ‎ممهور به مهر ناحیه ‏مقاومت بسیج کرمان را به همراه داشتند.

علاوه براین عاملان قتل‌های کرمان در جریان تمامی دادگاه‌های خود اقرار کردند که علاوه بر در اختیار داشتن محل پایگاه بسیج علی اصغر مولا، از امکانات و ادوات دیگر بسیج از جمله چهار ‎دستگاه بی‌سیم‏‌، خودرو،و دستبند استفاده می‌کردند.

 آنها به صراحت اعلام کرده بودند که هدفی شرعی از ارتکاب قتل‌ها داشته و با تاسی از سخنان آیت‌الله مصباح یزدی و به هدف مبارزه با مفاسد اجتماعی دست به کار شده‌اند. حمزه در دادگاه عنوان کرد که “آیت الله مصباح یزدی در مسجد امام حسن مجتبی در تاسوعای سال ۸۰ (۸ فروردین سال ۱۳۸۰) فرموده بود که وظیفه افراد امر به معروف و نهی از منکر است اگر طرف نپذیرفت در نوبت دوم باید او را به مقامات قضایی معرفی کرد و متعاقباً اگر این فرد به اعمال سابقه خود ادامه داده آمر به معروف حق دارد او را بکشد”.

این بسیجی ها حتی وقتی در کشتن زوج جوان مردد می‌شوند، حمزه با قرآن استخاره می‌کند که خوب می‌آید و محمد سلطانی هم با تسبیح استخاره می‌کند که جواب موید همین نظر را می‌گیرد.

حتی پای محمد رئوفی‌نژاد، فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله سپاه و محمدعلی شجاع حیدری فرمانده وقت ناحیه بسیج کرمان هم به میان آمد و متهمان ادعا کردند از سوی آنها تشویق و ترغیب به انجام قتل‌ها شده‌اند.

 

قاتل عنکبوتی “مقید”

سعید حنایی که به قاتل عنکبوتی در رسانه‌ها معروف شد، متهم ردیف اول پرونده‌ای بود که تا به امروز هم مبهم و مشکوک باقی مانده است. او در فاصله مرداد ۱۳۷۹ تا مرداد ۱۳۸۰، در مشهد، ۱۶ زن را به قتل رساند و بارها اعلام کرد که از این بابت پشیمان نیست. او پس از دستگیری، خیلی زود دادگاهی شد و در دادگاه گفت: “از عمل خود به هیچ وجه پشیمان نیستم و اگر دستگیر نمیشدم قصد داشتم تعداد قتلها را به عدد ۱۵۰ برسانم.” حنایی در مورد دلیل ارتکاب این قتل‌ها گفته بود: “ تمام این کارها برای این بود که به همه بگویم فحشا و بی بند و باری عاقبت خوش فرجامی ندارد. من با این اقدامات قصد آزار و اذیت کسی را نداشتم فقط درصدد بهم زدن فضایی بودم که وجود آن را باعث جری تر شدن زنان خیابانی برای فساد بیشتر می دانستم. من گمان می کردم عامل اصلی علنی شدن فساد در جامعه آزادی بی قید و شرط زنان خیابانی بود اگر این آزادی نباشد آنها نمی توانند جوانان را به گناه بیشتر و آلودگی تشویق کنند.”

او خود را فردی مقید و مذهبی معرفی می‌کرد که از روی وظیفه قصد پاکسازی جامعه را داشته است. قاتل عنکبوتی، تمام قربانیانش را با روسری خفه کرده بود. ابهامات زیادی در مورد این پرونده وجود داشت و از جمله گفته می‌شد که او کارت بسیج در اختیار داشته و به همین دلیل بوده که برخی قربانیان به راحتی توسط او شکار شده‌اند. این شائبه هم مطرح شده بود که او اساسا یک فرد فریب‌خورده است که تطمیع شده تا همه قتل‌ها را بر گردن بگیرد و سپس با توسل به بیماری روانی، از مجازات نجات پیدا کند.

از خبرنگار روزنامه خراسان هم که در کشف اجساد همراه پلیس حضور داشته نقل شده بود که حنایی هیمشه خودش زنگ می‌زد و آدرس جسدها را می‌داد، اما آنچه او می‌گفت با صحنه کشف جسد مطابقت نداشت.

در نهایت سعید حنایی به روال معمول این گونه پرونده‌ها خیلی زود به اعدام محکوم و حکمش در فرئردین ماه ۸۱ اجرا شد.  رویا کریمی مجد، خبرنگار، که شاهد آخرین دقایق عمر و اجرای حکم اعدام حنایی بود، بعدها در وبلاگش نوشت که حنایی فریاد می‌زده است: “بی پدر مادرها، قرمساق ها قرارمان این نبود؟ مادر … ها ولم کنید، قرار…..”

 

شرح عکس

عکس بزرگ: دو تن از متهمان پرونده قتل‌های محفلی – عکس کوچک: سعید حنایی