عاقبتِ جلساتِ خفیه بیت، به اینجا رسید که وفاداران قدیمی بیایند و در نبرد تن به تنِ “آقا” و احمدی نژاد، سپر شوند و رهبری را به خیمه بازگردانند.
حکم آمد که شورایی سر برآورد تا مسوولیت تنظیم قوا و بیشتر رفع اختلافات را بر عهده گیرد؛ نامش را بنابر قانون اساسی می توان تفویض گذاشت اما هست در پرده بازی های پنهان.
اعضای پنج گانه از خودی های خانه زاد انتخاب شدند که می توان مطمئن بود تا پنج سال دیگر که زمان انقضای شوراست، اگر ولایتی باشد به “آقا” خیانتی نمی کنند. قرعه ریاست هم به نام هاشمی دیگر زدند که با آن یکی که در راس مجمع تشخیص است و خودش قوه ای و منشاء اختلاف، شباهتی ندارد.
هاشمی شاهرودی، قاضی القضاتِ سابق که روزگاری می گفت قوه قضاییه، ویرانه ای بیش نیست، اینبار بر راس خرابه ای مُشرف بر نظام نشست تا در گریبان دریدن قوا، میان داری کند.
آقا در این چند ساله خود یکه تاز میدان بود و حکم حکومتی می داد، ولی این اواخر احمدی نژاد، همان که به او نزدیکترین بود، هزینه فرمان دادن را آنقدر بالا برد و نزدیک بود اعتبار رهبری در قبیله اقلیت بر باد رود که مومنین رسیدند و از مجلس و قضا و سپاه فعلا افساری ساخته اند و بر دولت زده اند. انگار نزدیک شدن به احمدی نژاد، چه به دوستی و چه جنگ، مضراتی دارد و رهبری را به این صرافت انداخته تا فاصله ایمنی را رعایت کند.
از تدبیر آقاست که پیش بینی کرده نزاع، میان قوا بالا خواهد گرفت. اگر حملاتِ بیت به دولتو شخص سوم مملکت، اسفندیار مشایی رسد و یا مجلس، جوازی گرفته و دهانش به سووالی از احمدی نژاد باز شود و به تحقیق و تفحصی از دولت بپردازد در این برهه حساس، حلوایی خیرات نخواهد شد و بیم آن است که حضور رهبری در نزدیکی گود، باقی اعتبارش میان دوستان مانده را فنا کند.
شورای رفع اختلاف می تواند حیلتی باشد که آقا قبلا کارایی اش را آزموده است. در همه انتخاباتی که در این بیست و سه سال گذشت، شورای نگهبان نقش ضربه گیری داشت که خواست رهبری را اجرا می کرد. رد صلاحیت ها که به نیت آقا بود و به دست جنتی، به نام همان دست تمام شد و احمد جنتی آنقدر جاذبه داشت که اعتراضات و دشنام و نفرین ها را یک تنه جذب کند و بیت مصون باشد.
هاشمی شاهرودی آن جَنم جنتی را ندارد اما روح جنتی در جلسات حاضر است و نماینده اش “کدخدایی” سخنگوی شورای نگهبان را فرستاده است. راست سنتی سابق و نماینده موتلفه اسلامی و یار وفادار رهبری، “مرتضی نبوی” هم در شوراست و” ابوترابی” ظاهرا نماینده مردم است اما نماینده ولی فقیه در مجلس شورای اسلامی به شمار می رود که در این دو ساله زحمت بردن اوامر و نظرات بیت به بهارستان را می کشیده و سید صمد موسوی خوشدل، از نزدیکان نیز هست که عدد را به پنج رسانده است.
رهبری از این تنظیم قوا و رفع اختلاف، خاطره خوشی ندارد. وقتی هنوز قانون اساسی اصلاح نشده بود، این اختیار در اصل 113 و در حیطه وظایف رییس جمهور بود.
البته حجت الاسلام خامنه ای آن روزها با حضور بنیانگذار عملا نتوانست از این اختیار استفاده ای کند. در نزاع بین دولت و مجلس که 99 نفرش خواستار عزل میر حسین موسوی بودند و از قضا خود حجت الاسلام، نفر صدم این درخواست بود، بنیانگذار اختلاف را با حکمی بر بقای موسوی حل کرد و عملا این اصل را منسوخ نمود.
قانون اساسی اصلاح شده این اختیار را یکسره به رهبری داد، غافل از اینکه سالها بعد احمدی نژادی ظهور می کند که حکم رهبری را نخواهد خواند و رهبری خواهد بود که از فرهمندی آیت الله خمینی میراثی نخواهد برد و خود منشا اختلاف خواهد شد.
هرچه هست تفویض تنظیم و رفع و رجوع مشکلات آتی قوا، این را هم نشان می دهد که مجلس بعدی قرار است سر تا پا از مدافعان ولایت و حامیان رهبری باشند، آنچنان که احمد جنتی ملاکِ اول نمایندگی را ارادت به ولایت و روحانیت دانسته است. با چنان مجلسی که شمشیر از رو خواهد بست و با چنینِ دولتی که قرار است برای آبروداری نظام تا پایان دوره اش حفظ شود، اختلاف که سهل است، جنگ در خواهد گرفت.
هاشمی شاهرودی در این کارزار به کار می آید تا آقا به بی طرفیش اشاره و احکامش را امضا کند و دستی از دور بر آتش داشته باشد.
از این گذشته شاید هم بازگشت هاشمی شاهرودی که در اوانِ رهبری آقا در کسوت معلم خصوصی فقه و اصول به بیت می رفت، نشانه ای هم باشد برای خبرگان رهبری تا در روز مبادای انتخاب رهبر، کسی را داشته باشند که به لطف رسانه های نظام تبلیغش شده و از قضا کار آموزی رهبری نیز با این رفع اختلاف و تنظیم قوا کرده باشد.