نگاه روز

نویسنده
بهاره خسروی

رویای نوبل و محمود دولت آبادی

چند سالی است که قبل از اعلام برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در رسانه‌های ایران گمانه‌زنی‌هایی مبنی بر حضور یک ایرانی به عنوان نامزد این جایزه‌ی مهم صورت می‌گیرد. پای ثابت این گمانه‌زنی‌ها محمود دولت‌آبادی نویسنده‌ی صاحب نام  ایرانی است.

این عضو کانون نویسند‌گان ایران از معدود نویسندگانی است که در روزهایسرنوشت سازی همانند انتخابات از اعلام نظر صریح خودداری نمی‌کند. به گفته‌ی دولت‌آبادی وی بیست سال است که از منتخبین کاندیداتوری جایزه ادبیات نوبل بوده است  اما این مسئله انعکاس کمی در رسانه‌های ایران داشته است.

 

سال 65 و نوبلی که از دست دولت آبادی پرید

خالق رمان معروف کلیدر به یادآوری خاطره‌ی سال 65 محمود پرداخته ومی‌گوید که  خبرها حکایت از انتخاب وی  برای جایزه ادبیات نوبل داده بودند اما این جایزه به نویسنده‌ی خانمی از آفریقای جنوبی تعلق گرفت که در شرایط حاد سیاسی قرار داشتند و مسئله آزادی نلسون ماندلا و مبارزه با آپارتاید در مرکز توجه جهانیان قرار گرفته بود.

واکنش دولت‌آبادی در مقابل این اتفاق چه بود:“من بسیار خوشحال شدم که این جایزه را به جای اینکه به من بدهند به این نویسنده زن که داستان پسرم را نوشته بود داده شد. او نویسنده‌ای بود که بر علیه نسل‌کشی و طرفدار همه مردم، سیاه و سفید بود که آن هم ناشی از شرایط خاص جامعه بوده است.من ازمحبت و عطوفت مردم الهام می‌گیرم، و همیشه با دل‌های مردم کار داشته‌ام.چایزه ادبی نوبل، از نظر من از اینکه نصیب ایران شود، افتخار آوراست. البته که رای آکادمی سوئد بسیار معتبر است که همیشه آثار ادبیات جهان را مورد بررسی دقیق قرار می‌دهد.”

 

حمایت از میرحسین موسوی

دولت آبادی که در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به حمایت ازمیرحسین موسوی کاندیدای اصلاح طلبان پرداخته بود همچنین معتقد است که آثار نویسندگان ایرانی کیفیتی پایین تر از نویسندگانی که برنده جایزه نوبل شده‌اند، ندارد.

 

زندگی‌نامه‌ی نویسنده‌ی ایرانی

دولت‌آبادی، که  در سال ۱۳۸۲، در نخستین دوره‌ی جایزه ادبی یلدا، جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی را دریافت کرد، دهم مردادماه ۱۳۱۹ در دولت آباد سبزوار متولد شده است.

دوران کودکی او در بحبوحه جنگ جهانی دوم و فقر ناشی از آن و سرخوردگیهای پس از جنگ و اقتدار روسها بر ایران سپری شد.

همه این عوامل و عشق توأم دولت آبادی به ادبیات و هنر، باعث شد که او جنگ برای نوشتن را آغاز کند، همان گونه که در نوشته هایش اظهار میدارد که: “من در ادبیات نبردی را آغاز کرده ام، که از آن باید پیروز بیایم بیرون، توجه می کنید این نبرد من است. “

دولت آبادی، از آغاز مشاغل مختلفی را تجربه می کند، کار روی زمین، چوپانی، پادویی کفاشی، صاف کردن میخهای کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوه کشی، دوچرخه‌سازی، سلمانی و…. بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرده است، در آثارش به خوبی نمود پیدا می کند. وی، پس از تجربه هایی که در سبزوار پشت سر می گذارد، عازم مشهد و آنگاه تهران می شود و به نوعی آغاز آواره گی که در این دوران باز هم مشاغل دیگری نظیر حروفچین چاپخانه، سلمانی کشتارگاه، رکلاماتور برنامه های تأت، سوفلور کنترلچی سینما، ویزیتور روزنامه کیهان و… را تجربه میکند. اما تهران برای شهرستانی ۱۸ سالهای که گاه به ناچار در حاشیه خیابان گرگان می خوابد و گاه روی بام آغل گوسفندهای سلاخ خانه، همه اش این نیست.

 

 

شاگرد اول تاتر

تهران، تهران سینما هم است. تهران سرنوشت یک انسان، تهران کتاب، تهران چخوف، جنگ اصفهان و سرانجام تهران سال ۱۳۴۰ است و در همین دوران است که دولت آبادی به صورت جدی با تأتر آشنا می شود و ۶ ماه نظری و ۶ ماه هم عملی درس تأتر میخواند. در این دوره شاگر اول میشود و پس از آن “شبهای سفید داستایوسکی” را بازی میکند و بعد” قرعه برای مرگ” اثر” واهه کاچا”؛ بازی در نمایش” اینس مندو”، “ تانیا”، “ نگاهی از پل”اثر” آرتور میلر”، و بعد از آن کار در اراده برنامه های تأتر است. جایی که برای دولتآبادی دلچسب نیست ؛ چرا که مجالی برای بازیگران جوان فراهم نیست، پس به گروه هنر ملی می پیوندد که دوره پرباری برای او آغاز می شود.

 

بازیگر تاترهای بیضایی و رادی

بازی در نمایش “شهر طلایی” تدوین “عباس جوانمرد” قصه طلسم و حریر و ماهیگیر” نوشته علی حاتمی، “ ضیافت و عروسکها” نوشته بهرام بیضایی، سه نمایشنامه پیوسته “مرگ در پاییز” نوشته اکبر رادی و “تمام آرزوها” نوشته “نصرت نویدی” و پس از آن بازی در نمایش “راشومون” که کارگردانی آن را بعدها خود به عهده میگیرد. بعدها مشارکت در انجمن تأتر, بازی در نمایشنامه “حادثه درویشی” نوشته “آرتور میلر” با کارگردانی “ناصر رحمانینژاد” چهرههای سیمون ماشار اثر برشت با کارگردانی مشترک محسن بلغانی و سعید سلطانپور.

در سال ۱۳۵۳ مهین اسکویی، کارگردان تأتر از او دعوت میکند که در نمایشنامه “در اعماق” اثر ماکیسم گورکی ایفای نقش کند. خود او میگوید: تصمیم داشتم آن کار را به عنوان آخرین بازی صحنهای خودم داشته باشم، تا در واقع پایانی شایسته بر شروع صمیمانه بوده باشد که البته خودم نمیدانستم پلیس هم در این مورد با من هم عقیده است، قرار است  آخرین اجرا در سوسنگرد صورت بگیرد.  بیش از آن که به سوسنگرد بروم، پلیس آمد و بازی به آخر رسید! و بازجویی کوچک یکی دو ساعته، دو سال به درازا کشید.

 

کمونیست عارف

بازجو او را کمونیست عارف خطاب میکند و در این دوره است که نوشتن کلیدر متوقف میشود و این یکی از دریغهای زندگی دولتآبادی است ؛ چرا که در این سال که خود معتقد است بسیار سیال و روان مینوشته است، کار نوشتن را مجبور است رها کند.

از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ تأتر و داستان نویسی، دوشادوش هم، ذهن دولتآبادی را تسخیر کرده بود.

او در همین سال تأتر را برای همیشه کنار میگذارد، اگر انتشار نمایشنامه ققنوس و یا فعالیت دولتآبادی را برای تشکیل سندیکای تأتر در یکی دو سال بعد از انقلاب مستثنا بدانیم ؛ اما از پانزده سال هم نفسی با تأتر و به خصوص بازیگری چیزهای زیادی برای او باقی مانده است که یکی هم ژستهای هنر پیشهواری است که اینک کاملا درونی شده و به وجهی از رفتار طبیعی و روزمره او تبدیل شده است.

دولتآبادی، کار منظم داستاننویسی را با انتشار “ته شب” در سال ۱۳۴۱ آغاز میکند که در آثار او از همان نخستین اثر تا آخرین آنها سلوک خطوط تفکری کلی نگر و نشانههایی مشخص وجود دارد، همچنین تسلطهای رشکآمیز او در فضاسازی و دیالوگ نویسی از همان آغاز کار پیداست. در ضمن داستانهای او داستان گذار است. گذار از یک وضعیت به وضعیت دیگر، گذاری بحرانساز و حوادثی که در زمینه همین بحران شکل میگیرند. آوارگی نیز از همان آغاز یکی از مشخصههای آثار او است، ویژگی که در دوران جوانی ویژگی بارز زندگی خود اوست.

مشخصه دیگر آثار او عشق به پدر یا خاطره پدری است، ارادت به صادق هدایت، همدلی او با هدایت بهرغم تفاوت نگاهشان که به خوبی در رمان سلوک وجه روشنتری به خود میگیرد، از دیگر مشخصههای آثار دولتآبادی است.

مشخصه دیگر آثار او ندای امیدواری در عین کلافگی است و نگاه تلخ او به زندگی که این امیدواری از تربیت و آموزش روستایی او ناشی میشود, که قناعت و صبوری ویژگی آن است و کاملا با نگاه شهری صادق هدایت متفاوت است.

 

تم روستا و شهر

تم اصلی داستانهای او بر دو مدار در حرکت است: روستا و شهر. خود او در این باره میگوید: در کار من، از آغاز دو رگه وجود داشت، یکی رگه یا جریانی که موضوعاتش عمدتا موضوعاتی روستایی بود و یکی رگهای که موضوعاتش مربوط میشد به مسایل حول و حوش شهر و شهرنشینی….. رگه اولی با لایههای بیابانی آغاز شد و دومی را میشود گفت با سفر. پس از ته شب دولتآبادی “ادبار” را به همراه داستانهای بند, پای گلدسته امامزاده, هجرت سلیمان، سایههای خسته و بیابانی را در مجموعه لایه های بیابانی در سال ۱۳۴۷ منتشر میکند.

 

هجرت سلیمان و سایه های خسته

داستان بعدی او هجرت سلیمان و سایههای خسته، است که از نظر ساختار با آثاری که تا به آن روز منتشر کرده بسیار متفاوت است. در این اثر، دخالت نویسنده بسیار ناچیز است، دیالوگ و عمل داستانی ماجرا را به پیش میبرد که نقش تاثر در آن غیر قابل انکار است.

اثر بعدی دولتآبادی “بیابانی” است که نقطه عصیان آثار دولتآبادی نیز به شمار میرود، داستان دیگری از ناکارآمدی ساخت و ساز نوین اجتماعی.

پس از آن، دولت آبادی اولین رمانش را تحت عنوان “سفر”به چاپ میرساند که این رمان از طرح داستان محکمی برخوردار نیست.

سفر داستان یک گره، یک بنبست است، داستان با یک بحران آغاز میشود، از بیکار شدن مختار و طلیعه دنیای جدید و ورود ماشین که این گرفتاریها را آغاز کرده است. پس از آن دولتآبادی رمان” اوسنه بابا سبحان” را منتشر میکند که از ساخت خوبی برخوردار است که با بابا سبحان آغاز میشود و بعد عروسش، شوکت و آنگاه پسرها, صالح و مصیب و دیگر شخصیتها در شبکهای منطقی از روابط اجتماعی روستا و تعاملی معقول و ناگزیر که یکییکی پا به صحنهداستان میگذارند.

رمان بعدی دولتآبادی “باشیرو” است که این اثر با آثار قبلی دولت آبادی تفاوت فاحشی دارد.

 

جای خالی سلوچ و کلیدر

دولت آبادی، داستانهایی دارد که پردهی داستان به روی یک زن باز میشود، جای خالی سلوچ و کلیدر از آن جملهاند، باشیرو نیز از آن جمله است، پس از آن “گاوارهبان” را مینویسد که رمانی کوتاهتر از باشیرو و نه به خوبی “اوسنه بابا سبحان” است، گاوارهبان نیز چون همیشه با یک بحران آغاز میشود.

داستان بعدی دولتآبادی، “مرد” است که در سال ۵۱ نوشته میشود ؛ ولی در سال ۵۳ به دست مخاطبان میرسد. داستان کوتاه نسبتا بلندی راجع به مرد شدن یک پسر نوجوان، این نوشته، مثل بقیه آثار دولتآبادی داستان فقر است ؛ اما داستان نکبت نیست و این درست در جهت عکس نوشتههای نویسندهای مثل چوبک است که در آنها میتوان بوی چرک و کثافت را فهمید؛ولی تفاوت دولتآبادی با چوبک در این است که وقتی دولتآبادی از مردم عادی یا فرودست جامعه صحبت میکند، نگاه او نگاهی آرمانی و حتی حماسی است.

اثر بعدی او “عقیل عقیل” است، این اثر دیگر با بحران شروع نمیشود؛ بلکه داستان با فاجعه آغاز میشود، زلزله در مرکز فاجعه، عقیل قرار دارد که همه کس‌اش مردهاند، جز دخترش شهربانو که با او به صحرا بوده است و جز پسرش تیمور که در گناباد به سربازی رفته است. در “عقیل، عقیل” این پدر است که پسر را گم کرده است؛ اما در واقع تیمور تنها پسر عقیل نیست که همه کس و کار اوست پس باز هم عقیل پدر گم کردهای بیش نیست.

پس از آن “ از خم چنبر” را منتشر میکند که بسیاری معتقدند: موضوع یا ماجرا در این داستان اهمیت ندارد، اثر دیگری که از دولتآبادی منتشر میشود “دیدار بلوچ” سفرنامه کوتاهی است، که شرح سفری است که دولتآبادی به زاهدان و آن حدود داشته است. سفرنامه از مشاهدات دولتآبادی از زاهدان آغاز میشود و بعد همراه راوی به میرجاوه و زابل هم سری میزنیم. که در این اثر برخی افکار و روحیاتی که دولتآبادی در جابهجای آثارش به عنوان تفکری محوری در داستانهایش بروز داده است، در این اثر نمودی آشکار و مستقیم

پیدا میکند.

اثر بعدی او “جای خالی سلوچ است” رمان جای خالی سلوچ با غیبت سلوچ، با جای خالی او آغاز میشود، پدر نقطه اتکاء و اطمینان خانواده، ناگهان نیست شده یا از بین رفته است.

اثر بعدی دولتآبادی “کلیدر” است، رمانی در ستایش کار و زندگی و طبیعت، که خود دولتآبادی بارها گفته است “دیگر گمان نکنم که نیرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد که کاری کاملتر از کلیدر بکنم. کلیدر از جهت کمی و کیفی، کاملترین کاری است که من تصور میکردهام که بتوانم و شاید بشود، گفت در برخی جهات از تصور خودم هم زیادتر است.

کلیدر، یک رمان عظیم روستایی است در ۱۰ جلد و بالغ بر ۳ هزار صفحه که او بیش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده است و حجیمترین رمان فارسی به شمار میرود؛ البته گمان نمیرود که دوباره چنین حادثهای تکرار شود، با زبانی فخیم و حماسی و بیش از شصت شخصیت که جملگی تمام و کمال پرداخته شده اند.

دولتآبادی، در ادامه جلد دوم مردم سالخورده را مینویسد که زندگی همه آدمهایی است که چون راوی دردمند این اثر زخمها را از این زمانه بیرحم بر جان خود احساس میکند؛ فق، فقر، فقر.

اثر بعدی او سلوک است که جنجالهای بسیاری را به پا کرد.سلوک، حدیث نفس هم هست، حدیث نفس یک نویسنده و این نویسنده فقط محمود دولتآبادی نیست، سلوک حدیث نفس نویسنده ایرانی است، در این زمانه که این نوشتهها بار امانتاند و چون جنازه های طاعونی روی دستمان مانده است.