نصیحت به زندانی یا نظارت بر زندانبان؟

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

[پاسخی به نامه آیت‌الله حائری شیرازی]

جناب آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی، نماینده محترم مجلس خبرگان

بعد التحیة و السلام

سخنان اخلاقی شما در مدرسه معصومیه قم از خاطرات شیرین نویسنده در دوران تحصیل است به ویژه تسلط شما بر “تمثیلات” که بعدها مجموعه‌ای از آنها در چند جلد منتشر شد.

این مکتوب را با یکی از همان تمثیلات و حِکَم آغاز می‌کنم که در کتابی از شما تحت عنوان “جاری حکمت” منتشر شده است؛ فرموده‌اید:

“ریشه قدرت ظالم، ناآگاهی مظلوم است؛ تا مظلوم ناآگاه نباشد، ظالم ظلم نمی‌کند؛ هر مظلومی را که آگاه کردی یک آجر از کاخ ظلم بیرون کشیده‌ای.”

بنای این مکتوب نیز جز همین نیست که “مظلومانی آگاه شوند و آجری از کاخ ظلم بیرون کشیده شود”؛ زیرا نامه‌ی اخیر شما به آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، حاوی نکاتی است که به “ناآگاهی” دامن می‌زند تا آنجا که ممکن است اطلاعات “خلافِ واقع” مندرج در نامه‌ی حضرتعالی را واقعیت بپندارند و سکوت آگاهان در برابر آنها مصداق “التعاون علی الإثم و العدوان” باشد. البته ساحت شما از بیان متعمدانه‌ی “خلاف واقع” دور است اما احتمال اینکه آوار تبلیغات ۵ ساله علیه محصوران مظلوم و ندادن حق پاسخگویی به آنها (حتی یک دقیقه)، ذهن مبارک را نیز تحت تاثیر قرار داده باشد دور از ذهن نیست. در نتیجه بدون آنکه به بند بند نامه حضرتعالی بپردازم به سه نکته‌ی مهم آن اکتفا می‌کنم:

۱

با اشاره به “انجیل برنابا” نوشته‌اید که “عیسی بن مریم علیه‌السلام ابلیس را تبلیغ نمود که توبه کند؛ ابلیس پرسید چگونه توبه کنم؟ و عیسی نیز از خداوند پرسید و خداوند فرمود: یک کلمه بگوید بد کردم پشیمانم. عیسی مطلب را به اطلاع ابلیس رساند و ابلیس در پاسخ گفت: چرا من بگویم! چرا خدا نگوید بد کردم پشیمانم؟”

لابد تصدیق می‌فرمایید که موضوع نامه‌ی شما دو سو دارد؛ یک سوی آن رهبر جمهوری اسلامی است که به اشارت و صراحت گفته که از معترضان به نتایج انتخابات سال ۸۸، توقع “عذرخواهی” دارد.

سوی دیگر ماجرا محصوران‌اند؛ از جمله میرحسین موسوی که از روز نخست اعلام کرد که “در برابر این صحنه‌آرایی خطرناک خواهم ایستاد”.

صرف نظر از اینکه کدام سوی ماجرا مُحقّ است شما برای این دعوای دوسویه از دوگانه‌ی “خداوند و ابلیس” مثال می‌زنید؟ موضعِ یک انسان متوسط که به مقام رهبریِ نظام رسیده را در جای خدا می‌نشانید و معترض او را ابلیس تمثیل می‌کنید؟ آن هم شما که به دقتِ نظر در “تمثیلات” شهره‌اید؟ آیا همین ذهنیت و زاویه‌ی دید را نباید مبدأ خطای تحلیلی حضرتعالی به شمار آورد؟

شما که در درس‌های اخلاق‌تان ما را از “فرعون شدن” می‌ترساندید و می‌فرمودید هر یک از ما می‌توانیم یک فرعون باشیم، چرا احتمال نمی‌دهید که بر فرض درستیِ تمثیل‌تان، ماجرا کاملا برعکس باشد؟ آن هم وقتی یکسوی ماجرا “قدرت مطلقه‌ی غیر پاسخگو”ست که به علت برخورداری از قدرتِ بی‌مهار و ثروتِ بی‌شمار، بیش از هر کس در معرضِ فرعونیّت است و طرف دیگر از قضا محصورانی هستند که جز “استقامت” هیچ ندارند و از بدیهی‌ترین حقوق حیات محروم شده‌اند.

حال آنکه ماجرا مطلقاً از جنس تمثیل شما نیست؛ اختلافی عمیق است میان دو دسته “انسان متوسط” که هر دو مستعدّ خطایند؛ اما یکی چون قدرت بیشتری داشته دیگری را سرکوب کرده و به حصر و بند کشانده است. 

۲

از تمثیل بگذریم و به تحلیل برسیم؛ نوشته‌اید: ”عدم تمکین به قانون کار خوبی نبود کشاندن مردم به خیابان‌ها درست نبود! بهتر آن بود که مردم را به آرامش دعوت می‌کردید و به مردم می‌گفتید نافرمانی نکنید تا از طرق قانونی به حقوق خود و شما دست یابیم”.

اگر بنا باشد قصه را از تمکین به قانون آغاز کنیم نخستین کسی که تمکین به قانون نکرد دبیر شورای نگهبان بود؛ قانونی که مطمح نظر شماست شورای نگهبان را حَکَم و داور نهایی انتخابات قرار داده است؛ این شورا (از دبیر تا اعضا) قبل از انتخابات سال ۸۸ با جانبداری از یک نامزد، پیشاپیش از عدالت و صلاحیتِ داوری ساقط شده‌اند؛ کافی‌ست به رسانه‌های رسمی اردیبهشت ۸۸ مراجعه کنید؛ به گزارش خبرگزاری ایرنا، احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان علاوه بر حمایت‌اش از آقای احمدی‌نژاد در نماز جمعه تهران، در آخرین نشست ناظران این شورا در بوشهر نیز آقای احمدی‌نژاد را “مجری عدالت، مبارز با فساد و پرتلاش” توصیف کرده و هشدار داده بود که “دشمنان ایران اسلامی که در فکر براندازی نرم بوده، به دنبال این هستند که رییس جمهوری بر سر کار آید که به خودشان و مقاصدشان نزدیکتر باشد.” گفتن این سخنان، خطاب به “ناظران شورای نگهبان” آن هم در روزهای نزدیک به انتخابات چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ راستی “ناظران شورا” اگر ببینند “دشمنان” قصد “براندازی نرم” دارند آیا وظیفه شرعی‌شان جز این است که مانع این اتفاق شوند؟ از نظر شما ناظران شورای نگهبان چگونه می‌توانستند مانع این شوند که “رییس جمهوری بر سر کار آید که به دشمنان و مقاصدشان نزدیکتر باشد”؟

بعدها عباسعلی کدخدایی، سخنگوی وقتِ شورای نگهبان در پاسخ به خبرنگارانی که از او درباره حمایت برخی حقوقدانان این شورا از آقای احمدی‌نژاد و شرکت در میتینگ‌های انتخاباتی‌شان می‌پرسیدند گفته بود: “در شورای نگهبان همه افراد هر چند ممکن است سلیقه شخصی داشته باشند ولی در بررسی‌ها و پیگیری روند انتخابات هیچ‌گونه اظهارنظر شخصی وجود نداشت.”

البته نه تنها از آقای کدخدایی جز این پاسخ توقع نمی رفت؛ بلکه هیچ کدخدایی در تاریخ در عدالت و صلاحیت خود تشکیک نکرده و نمی‌کند؛ اما جناب آیت‌الله حائری شیرازی که اهل فقه و حقوق‌اند هیچ خللی در عدالت و صلاحیت این جماعت برای داوری نمی‌بینند و این رفتار را عین بی‌طرفی می‌دانند؟

ممکن است بفرمایید که حتی بر فرض فقدان صلاحیت و عدالت شورای نگهبان، رهبری نظام، فصل‌الخطاب است و باید به او تمکین کرد؛ وقتی آقای خامنه‌ای نیز در همان ساعات نخست بدون اعتنا به انبوه اعتراض‌هایی که در روزهای بعد منجر به آن تظاهرات اعتراضی میلیونی شد رأی آقای احمدی‌نژاد را ۲۵ میلیونی اعلام می‌کند در درایت و عدالت و صلاحیت چه کم از شورای نگهبانِ منصوب‌اش دارد؟ و مگر در موارد سابق مثل انتخابات مجلس هفتم که بیش از سه هزار نفر از جمله اکثر نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم ردصلاحیت شدند و رییس جمهور و رییس مجلس وقت به آقای خامنه‌ای نامه نوشتند و تقاضا کردند که ردصلاحیت فلّه‌ای شورای نگهبان را چاره کند پاسخ ایشان چه بود؟ وقتی رهبری نیز یک سوی این دعواست توقع داوری از او شرط عقل و انصاف است؟

۳

نوشته‌اید: “بحث بر سر شیوه تبلیغات به غیر از بحث بر سر جابه‌جا کردن میلیونی آراست”.

چنانکه در پایان بند پیشین اشاره رفت، حضرتعالی باید ریشه‌های عدم اعتماد به داورانِ سال ۸۸ را در تاریخی دیگر جستجو کنید تا مطمئن شوید که اگر شورای نگهبان می‌تواند (و توانست) که هفتصدهزار رأی مردم تهران را در انتخابات مجلس ششم باطل کند تا علیرضا رجایی (نامزد ملی مذهبی) به مجلس راه نیابد و شکایت وزارت کشورِ وقت از احمد جنتی هم به جایی نرسد و “آب از آب هم تکان نخورَد” مُشتِ تهران، نمونه‌ی خروارِ ایران است و جا به جایی میلیونی آرای مردم در سطح کشور کار دشواری نیست؛ با این تفاوت که این بار بر خلاف محاسبات نظام، آب از آب تکان خورد و در “خوابگه مورچگان” ریخت و نظام هزینه‌ی گزافی را برای گوش ناشنوایش پرداخت و نتیجه‌ی “اسراف در ظلم” را دید.

و اما بعد؛ پرونده‌ای مستند که مدعای تقلب در انتخابات ۸۸ را از سه منظر “رفتار پیشینی حکومت، رفتار پسینی آن و نیز شمارش آراء” بررسی کرده بود؛ با حمله نیروهای تحت امر آقای خامنه‌ای به دفتر “کمیته صیانت از آراء” به غارت رفت و پیگیران ماجرا نیز روانه‌ی زندان شدند که برخی از آنها هنوز هم در زندان‌اند؛ آیا بهتر نیست به جای توقع عذرخواهیِ از یک طرف یا حتی طرفین دعوا، دادگاهی با حضور هیئت منصفه (بر پایه موازین حقوقیِ بین‌المللی) تشکیل شود و تکلیف قضایایی از جمله تقلب، حصر و حبس، کشتار ده‌ها معترض، قتل و شکنجه برخی معترضان در کهریزک (که نظام هم به آن معترف است) و سپس مرگ مشکوک پزشک این بازداشتگاه، صدور حکم بازداشت روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسیِ موثر در انتخابات ۸۸ در روز قبل از برگزاری انتخابات! و دهها نمونه‌ی دیگر روشن شود.

و سرانجام راه دیگری نیز هست؛ همان راهی که مردم با شرکت در انتخابات ۹۲ برگزیدند و حتی مادران شهدای سال ۸۸ نیز همان را پیمودند؛ راه عبور از وقایع ۸۸ منوط به اینکه بزرگانی مانند آیت‌الله حائری شیرازی به جای “عذرخواهی” به “عبور” بیندیشند و به مسئولان نظام جمهوری اسلامی نیز عبور را توصیه کنند؛ محصوران و زندانیان آزاد شوند و دوران تازه‌ای از “مدارا” آغاز شود. از حضرتعالی توقع می‌رود به عنوان عضو مجلس خبرگان و با تأمّل در وظائفِ تعریف شده‌ی این مجلس، بیش از نصیحت به متهمانِ دربند که دادرسی جز خداوند ندارند، به نظارت بر کسی بیندیشید که کلید زندان به دست اوست.

امیدوارم این پاسخ را عملِ نویسنده به توصیه‌های اخلاقی خودتان تلقی نمایید و او را از دعای خیرتان فراموش نکنید.