ملاقات بانوی سالخورده عنوان نمایشی از فردریش دورنمات است که به کارگردانی حمید سمندریان در سالن اصلی تئاترشهر به روی صحنه رفته است. این نمایش که یکی از بهرجسته ترین نمایشنامه های دورنمات است در اجرای مجدد سمندریان پس از سه دهه و نیم زمینه ساز حرف و حدیث هایی فراوانی شده است. نگاهی داریم به این نمایش...
ملاقات با بانوی سالخورده
کارگردان: حمید سمندریان. نویسنده: فریدریش دورنمات. طراح صحنه: خسرو خورشیدی. بازیگران:گوهرخیراندیش، پیام دهکردی، احمد ساعتچیان، میرطاهرمظلومی، هوشنگ قوانلو، دلارا نوشین و…
بانوی ثروتمندی به شهر زادگاهش می رود و به ظاهر برای همشهریانش نیکبختی و ثروت به همراه می برد ولی در واقع حس کینه توزی و انتقام جویی را میان آنان رواج می دهد، بر آتش سودجوییها و ساده لوحی ها تا حد جنایت دامن می زند. بانوی سالخورده در ازای پولی که به مردم زادگاه خود ارزانی می داردانتظار دارد تا فردی به نام “ایل”که قبلا شوهرش بوده را بکشند.
نادیده انگاری های یک کارگردان
دورنمات نویسنده:
دورنمات خاصه به سبب توجه به چیزهای عجیب و غریب و به سبب طنز عمیقی که به وسیله آن دنیای جدید و به طور کلی غلبه ناتوانی و درماندگی را بر عالم بشری وصف می کند، شناخته شده است. او به مسائل انسانی ابعاد گسترده ای می بخشد و تا حد وهم و خیال انگیزی پیش می رود. به گفته خود او “انسانها را مجسم کرده است، نه عروسکهای خیمه شب بازی را، حرکت و فعل و عمل را پیش چشم گذارده، نه اینکه فقط به داستان پردازی اکتفا کند. دنیایی را ساخته و نه اینکه خصیصه ای را.” وی به تمثالسازی توجه خاص دارد. از دانشمندان، افراد ساکن تیمارستان می سازد، از امپراتور بانکداری فاسد تصویر می کند، از دربان خانه، مردی سیاسی و از هنرپیشه، مؤمنی ریاکار. این اثر عمیق ترین اثر دورنمات در نوع تراژدی-کمیک است و نمایشی معجزه آمیز و هجوی تند و نیرومند از طبقه کاسب پولدار که همه معیارها و ارزشهای جامعه را دگرگون ساخته است. در این نمایشنامه کسانی برصحنه آورده شده اند که برخلاف همه موازین اخلاقی و نداهای وجدان، در کشتن همنوعان خود تردید به خود راه نمی دهند، شهردارشهروند خود را به قتل می رساندغافل از اینکه ممکن است این برسر خود هم بیاید. اشخاص نمایشنامه همه مظهر خشونت و سخت دلی اند، بی آنکه از هیچگونه ارزشی برخوردار باشند. مردم یک شهرکوچک فقیرانه از پزشک و افراد انتظامی، از کشیش و شهردار همه آماده اند که در راه به دست آوردن پول به آدم کشی مبادرت کنند.
سمندریان کارگردان:
حمید سمندریان کارگردانی است که در تمام این سال ها نامش در کنار تئاتر قرار گرفته و بی شک بیشتر هنرمندان جدید و قدیم تئاتر را تربیت کرده و هر تئاتری به نحوی از کلاس درس او بهره برده است. سمندریان آخرین بار در سال 1379 نمایش “بازی استریندبرگ” را کارگردانی و اوایل سال های 80 تمرینات “گالیله” را آغاز کرد که اجرای آن هیچ گاه به سرانجام نرسید و در شرایطی که با عنوان شدن دوباره نام او همه در انتظار این نمایش بودند سمندریان خبر از اجرای مجدد نمایش “ملاقات بانوی سالخورده” داد.
شاید سمندریان از آن معدود کارگردان هایی باشد که فردریش دورنمات را چون برتولت برشت به نام او می شناسند و در این حوزه صاحب سبکش می دانند و این امر با اجرای بیشترین و موفق ترین کارهای این نویسندگان توسط سمندریان به اثبات رسیده است. سمندریان با وجود اینکه معتقد است این نمایشنامه را می توان از دیدگاه های سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و… اجرا کرد، اما خودش دوست دارد با نگاهی فلسفی نمایش را اجرا و ایده های نویسنده را به تماشاگر منتقل کند.
او در آن سال ها و بعد از اجرای این اثر در ایران، طی سفری که به آلمان داشت با دورنمات از نزدیک دیدار کرد و او را در جریان اجرای این نمایش گذاشت و ایده ها و نظرات نویسنده را شنید و با به کار بستن مجموع آنها این بار می خواهد مسخ انسان توسط عقل و عدم ایجاد عدل جهانگیر در جامعه را در این اثر به تصویر بکشد و اصرار دارد تا نمایش را بدون هرگونه قید و شرطی و به همان صورتی که در نظر دارد به صحنه ببرد، اما مهم ترین مسئله ای که فارغ از ویژگی های بسیار زیبای متن در خود دارد، اجرای صحنه ای سمندریان از اثر است که به نظر می آید طراوتی را که این نمایش ودراجرای سال 1351درخودداشت به خود نمی بیند.
روایت سمندریان از دورنمات:
هر گونه تلاش برای نفوذ از پوسته ظاهری نمایش ”بانوی سالخورده” با مانعی به نام “فقدان زبانی مشترک برای ایجاد ارتباط میان صحنه با مخاطب” برخورد میکند، و منظور از زبان مشترک، مجموعه نشانهها و قراردادهایی است که محمل و بستر ارتباط قرار میگیرند تا زمینه تعامل میان فرستنده و گیرنده را فراهم آورند. بالطبع فقدان این زبان مشترک و نبود یک نظام قراردادی مشخص به قطع ارتباط میانجامد، ارتباطی که به سبب عدم وجود دامنه محدود و مشخص از دلالتهای معنایی، هیچ گاه شکل نمیگیرد و در همان مرحله جنینیاش متوقف میشود.
روایت سمندریان، نه تنها تهی از اشارات داستان است، که برای جایگزینی ارجاعات و نشانهها نیز تدبیری در نمایش اندیشیده نشده و صرفاً به انتزاعی بسنده شده است که شاید تنها در ذهن کارگردان و گروه اجرایی، واجد معنا باشد.کارگردان در مواجهه با متنی چنین دشوار دست به طراحی های پراکنده درارائه میزانسن ها می زند تا به این ترتیب زنجیره اصلی خط های کارگردانی شده در خدمت یکدیگر نبوده واین گونه است که ریتمی بسیار ناهماهنگ وازدست رفته پیش روی تماشاگر قرارمی گیرد.البته سمندریان با ارائه میزانسن ها وشیوه بازی ها تقریبا تلاش براجرایی باویژگی های یک نمایش فاصله گذاردارد که همین امر باعث قربانی شدن متن دربرابر اجرا می شود.بازی بازیگران این نمایش هم به شدت تحت تاثیر گستردگی کار قرار گرفته تا اغلب بازیگران به صورت مشهودی به هر عنوانی که میل دارند به هنرنمایی های خود درصحنه ادامه دهند تا ساز ناکوک آنها گوش مخاطب را بیازارد.پیام دهکردی همچنان بازی تکراری درنمایش”مرگ دستفروش به کارگردانی برهانی مرند”رادراین نمایش هم اجرا می کند که البته پرازانرژی های کاذب است تا کمترین حدممکن خلاء درهدایت خودتوسط کارگردان رابه بینندگان نشان دهد که همین باعث بدتر شدن کارمی شود.گوهرخیراندیش نیز به عنوان بانوی سالخورده نمایش بازی یکدستی را ارائه نمی دهد.عدم تسلط وشناخت کافی از بدن در تئاترمهم ترین مشکل خیراندیش دراجرای نقش است.به این ترتیب بازی همه بازیگران نمایش تحت تاثیر مستقیم این دو نقش به عنوان نقش های اصلی قرار گیرد.
طراحی صحنه نمایش هم دراغلب اوقات در خدمت نمایش نیست و وجود دو حجم بسیار بزرگ در دوطرف صحنه تا انتهای اثر هیچ درک مناسب، کاربرد ومنطق قابل قبولی را به مخاطبین انتقال نمی دهد.
چنین است که نمایش ”بانوی سالخورده” با ندید گرفتن و فراموش کردن تماشاگر در مقام یکی از ارکان تئاتر، صرفاً به تجربهای محدود و محصور در دایره گروه اجراییاش تبدیل میشود و برخلاف ادعا و ناماش، تجربهای فاقد جذبه و توان لازم برای تأثیرگذاری و یا دست کم ایجاد ارتباطی منطقی با تماشاگر را به نمایش میگذارد.