یلدا، بابا نوئل و ماایرانی ها

نویسنده
کیومرث مرزبان

» حرف اول/ دریچه هفته

شب یلدا شب خوبی‌ست، شب متینی‌ست، اصلاً حرف ندارد، خود من عاشقِ این شب هستم.

بهترین خاطرات و اتفاقاتِ زندگی‌ام در این شب رخ داده‌است، بهترین انسان‌های زندگی‌ام را در این شب دیده‌ام، اصلاً بعضاً دلم برای شب یلدا بیشتر از نوروز تنگ می‌شود.

من نه ؛ خیلی‌های دیگر هم با من هم نظر هستند. چه نسلِ قدیمی باشد و چه نسلِ جدید، برای هر دو یک سری شیرینی‌هایی دارد، قدیمی‌ها به یاد زمستان‌های آن زمان که از توی کوچه باید تونل باز می‌کردند تا ماشین رد شود، برف تمیز بود و برف را با شیره و یا مربای آلبالو ترکیب می‌کردند و می‌خوردند و روزی شونصد و هفتاد بار این خاطرات را برای ما تعریف می‌کردند جشن می‌گیرند، ما نسلِ بدبختِ بیچاره‌ی از همه جا بی خبرِ برف ندیده‌ی گازوئیل خورده‌ی خاک بر سر هم بخاطرِ دورِ هم نشستن و آجیل خوردن و فال حافظ گرفتن و این‌جور چیزهایش جشن می‌گیریم، کُرسی هم نخواستیم، شوفاژ کفایت می‌کند.

همه‌چیز خوب است، عالی‌ست، اما فقط کافی‌ست که یک چیزی زیاد به ما لذت بدهد، آن‌وقت است که سعی می‌کنیم آن را الکی بزرگ و جهانی کنیم. اگر در خیابان یک استادی را ببینیم که یک حرفِ قشنگ و دل‌نشین بزند، کمی بعد برای دوستان‌مان از دیدار با یک استادی که در “دنیا” هم معروف است سخت می‌گوییم.

شب یلدا را هم ورداشتیم و برای خودمان جهانی‌اش کردیم و خوش و خرم به ریش بابانوئل می‌خندیم، معتقدیم که “کریسمس” و “نوئل” ریشه در یلدای ما دارد، همه هم تایید می‌کنیم و می‌رویم به بغل دستی‌مان می‌گوییم، بغل دستی‌مان هم می‌رود و در تاکسی مطرح می‌کند، فقط کافی‌ست مطلبی در تاکسی مطرح شود تا آن مطلب ملی شود.

قدیم درگیریِ کسانی که اهل مطالعه بودند با عامه‌ی مردم بر سرِ این بود که کریسمس بر گرفته از یلدای ما نیست، عیسی به دینِ خود و است و موسی به دینِ خود…

ولی به تازگی متحققین بیش از پیش به این اصل رسیده اند که اصلاً شب یلدای خودمان یا در واقع جشنِ تولد “میترا خانُم” ریشه‌اش در تمدن‌های دیگر است، بین‌النهرین و بابل و…

برای اطلاعات بیشتر خواندنِ این یادداشت را به شما توصیه می‌کنم.

شاید خیلی‌ها با فهمیدنِ این موضوع دلشان بشکند، بالاخره با ملتِ غیرتی‌ای هستیم و بدمان می‌آید که میترا خانم “هر جایی” باشد، دوست داریم که انحصاراً مالِ خودمان باشد.

این دقیقاً چیزی‌ست که در روابط زناشویی‌مان هم داریم، تا با یک نفر وارد رابطه‌ی احساسی می‌شویم فکر می‌کنیم “مالِ” ماست و هرگونه استفاده از از آن فرد می‌کنیم…

حالا هم احساس می‌کنیم چون شب یلدا به ما حال داده برای ماست و بقیه هم دنباله‌روی حال و حولِ ما هستند…

بگذریم، من نمی‌دانم “آن دنیا” چه دارد که سعی داریم هر چه که دوست داریم را به او بچسبانیم. بهتر است وقت و حوصله‌ای را که صرفِ چسباندنِ خودمان به آن دنیا می‌کنیم صرفِ ساختنِ این دنیا بکنیم.

شب یلدا را هم انقدر شلوغش نکنیم، کنار خانواده بنشینیم، خاطره بشنویم، بگوییم و بخندیم، شراب بخوریم و صفا کنیم.

البته دانشمندان به این اصل رسیده‌اند که ترکیب “انار و هندوانه” بهترین آلترناتیو برای ویاگراست… شب یلدا هم که طولانی‌ترین شب سال است پس بنابراین نکوست که تا یک حدی کنار خانواده باشیم، باقی‌اش را به خودشان بسپاریم.