آلت تناسلی مردانه

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

خانم ها! آقایان!

سخت شرمنده ام از این تیتر شنیع. مراببخشید. چه کنم سرزمین من  که بیت استاد سخنش سعدی را بر دیوار مجمع عمومی سازمان ملل نویسندو  دانته برای نوشتن کمدی الهی ازآن الهام گیرد،  شعرخواجه شیرازش “شکرکن طوطیان” هند باشد و گوته به تکریمش دیوان شرق بگستراند، خیامش جهان رافتح کند و مولانایش حرف روز باشد، به چنین سرنوشت شومی مبتلا شده است که مداحان رهبرش ثناخوانی ائمه درماه مبارک واگذارند و سخن ازآلت تناسلی و صدالبته مردانه ساز کنند.

سالی دیگر بر کودتای 28 مرداد می گذرد که فاجعه امروز  زاده آن است. در آن مرداد شوم 57سال پیش، باتعطیل کودتائی آزادی وجانشینی استبداد مدرن، دروازه تاریخ  برای قدرت گرفتن میراث داران  شیخ فضل اله نوری باز شد.

چنانکه امروز حسن شریعتمداری می گوید: “اکثریت روحانیون راه خود را از راه دکتر مصدق جدا و از شاه حمایت کردند. در این میان حمایت آیت الله بروجردی، وقتی که شاه در روز سی ام تیر از مملکت خارج شد و ایشان با ارسال تلگرافی، خواستار بازگشت شاه شد، تاثیری تعیین کننده داشت در اینکه روحانیونی که آیت الله بروجردی را مرجع تقلید بزرگ آن زمان می دانستند، در حقیقت راه خودشان را از دکتر مصدق جدا کنند. علاوه برآن تغیییر رفتار آیت اله کاشانی هم دراین میان تاثیرات زیادی داشت.”

استبداد مدرن راه هر  تشکیلاتی رابست جز روحانیون که بساط گستردند و دامنه اش را در سراسر ایران استوار کردند تا زمان انقلاب رسید و باردیگر به نام آزادی و به کام شیخ استبداد سکه زدند.

شهره است به تاریخ که “شعبان بی مخ” از راه  اندازان اصلی تظاهرات  خیابانی پشتیبان کودتا، بعد

 ازانقلاب اسلامی سخنی گفت عبرت آموز و جانسوز: “ما لات ها کودتا کردیم و مملکت رابه روشنفکرها سپردیم، روشنفکرها انقلاب کردند و کشور را بدست لاتها دادند.”

شگفتا که این سخن چه از آن شعبان جعفری باشد که در مقایسه با اوباش جمهوری اسلامی به افلاطون می ماند و درغربت خاموش شد، و چه منسوب به او، واقعیت تاریخی تلخی را در خود دارد.

سی واندی سال بعد از انقلابی که رهبراولش آن “انفجارنور” می خواندش، تمامی شرق وغرب عالم رابه تباهی فکری متهم می کرد و سر نجات کون و مکان داشت،”رهبر” دوم که در مکتب اخوان ثالث وامیری فیروزکوهی چهار زانو به ادب می نشست؛ خارج از هر عرف دیپلماتیک، شان رهبری، وحفظ حرمت زن، وزیرخارجه آمریکا را “ دوره گرد” خواند. برکشیده اش محمود احمدی نژاد بارها رهبران جهان را “ احمق” خطاب کرد.وزرا و فرماندهان سپاه و سفرا دشنامهای لاتی را به گفتمان

“جمهوری اوباش” تبدیل کردند. تا این هفته نوبت رسد به محمد رضا رحیمی ـ همان سرکرده باند خیابان فاطمی- که درمقام معاون اول رئیس جمهور، انگلستان را”استثمارگرواستعمارگر

پیر “توصیف کند و بگوید: “این کشور هیچ ندارد و نه آدم‌هایش آدم و نه مسئولانش مسئول هستند و حتی منابع زیر زمینی ندارد و یک مشت خرفت هستند که مافیا بر آنها حاکم است.  جوانی که الان نخست وزیر است احمق‌تر از قبلی است و گویا خداوند آنها را نوکر آمریکا و صهیونیست‌ها آفریده است.”

و کار ادب چنان بالا می گیرد که در همین “روز” خودمان گزارشی منتشر می شود با این عنوان: “تیتر این مطلب به علت غیراخلاقی بودن حذف شد.“ 

گزارش می گوید: “دو تن از مداحان مورد علاقه رهبر جمهوری اسلامی در سخنانی جداگانه و البته عمومی، اسفندیار رحیم مشایی را به آلت تناسلی مردانه تشبیه کردند. حاج منصور ارضی و حاج سعید حدادیان که به عنوان مداح، پای ثابت مراسم مداحی و روضه خوانی های حسینیه امام خمینی در دفتر آیت الله خامنه ای به شمار می آیند، در سخنرانی های مجزایی که به مناسبت ماه رمضان در نقاط مختلف تهران داشتند، این تشبیه را در مورد رئیس دفتر احمدی نژاد به کار بردند. “

رئیس دفتر احمدی نژاد، رحیم مشائی است که هنوز بحث بر سر سخنان او در “گردهم آئی ایرانیان خارج از کشور” ادامه دارد. گروهی “ایران، ایران” کردن او را سیاستی برای جذب طبقه متوسط می دانند، جمعی  آن را نشانه های ظهور مافیائی دیگر پنهان در تاریکخانه های هزار لای امنیتی- نظامی جمهوری اسلامی و مهندس موسوی “جنگ زرگری.”

روزنامه رسالت در سرمقاله اش می نویسد: “آقای احمدی نژاد! مسافران بی بلیت را از قطار پیاده کنید.” منظورش حتما “قطار انقلاب ” است. سرنشین  بی بلیت هم این بار  رحیم مشائی است. این همان قطاری است که آیت اله منتظری، موسوی خوئینی ها، آیت اله صانعی…… و موسوی و کروبی هم بعد از سالها  معلوم شد بی بلیت سوار شده اند وبزور پیاده شان کردند.

 اما مشکل مشائی به تشخیص اسداله بادامچیان، از اساتید حزب موتلفه، فعلا این است که: “پایش را از گلیم‌اش درازتر کرده است.” مهدی محمدی دبیر سیاسی روزنامه کیهان در جمع انصار حزب الله کارت زرد دیگری به مشائی نشان می دهد: “اگر از کسی حمایت می‌کنیم به خاطر این است که حامی اسلام است. رهبر نیز نائب امام زمان است، وگرنه اگر از خط اسلام و رهبری انحرافی پیدا کرد برای ما ارزشی ندارد”.

این کارت زردها که گوشه چشمی هم  به رهبر دارد، درجمهوری اسلامی بوی خون می دهد. امارحیم مشائی باید پشتش به کوه باشد که می گوید: “به من گفته‌اند حرف نزن، اما واجب‌تر دیدم حرف بزنم.” و چه حرف هائی هم می زند. خبرگزاری ایرناکه  اکنون به تمامی در اختیار گروه احمدی‌نژاد و دفترچی‌های اوست،حرفهای او راسانسور می کند. اما سایتی به نام “صراط” که از پایگاه‌های خبری اصولگرایان است،  با “انتشار اسناد تکان دهنده‌ای از محتوای حرفهای سانسور شده مشایی در ایرنا پرده از شخصیت رئیس دفتر مرتبط با جاسوسان سیا” بر می دارد.

معلوم نیست چگونه می شود” پرده از شخصیت” کسی برداشت، آنهم مشائی که به “سه سوت” مرتبط با جاسوسان سیا شده است،و انگار”فرهنگ اوباش” راجلوی چشمش گشوده داشته باشد،می گوید: “حرفهای فیروزآبادی غیرمسئولانه و جاهلانه است. چه کسی باید ثابت کند که چه کسی عامل ابر سرمایه داری است؟  تو نمی فهمی! که در این شرایط سیاسی بین المللی ما باید تلاش کنیم زمینه های حضور نخبگان ایرانی خارج از کشور را در ایران فراهم کنیم.آقای عضو شورای امنیت ملی! تو چرا نمی فهمی؟! حالا تو را هم باید توجیه کنم؟! سند ندارم که بگویم فیروزآبادی از جنس گروه شیطان است اما فیروزآبادی سراسر جهالت است.کفار هم چنین نسبت‌هایی را به من نمی دهند که این آقا گفته.”

مهدی کروبی چشم انداز را تشدید “اختلاف اصولگرایان” می بیند، ودر هفته ای که حذف هاشمی رفسنجانی دوباره در دستور کار قرار می گیرد. هیات منصوب خامنه ای برای تعیین تکلیف دانشگاه آزاد به ضرر هاشمی رای می دهد.خبرگزاری امنیتی فارس “پایان 28 ساله مدیریت عبدالله جعفر علی جاسبی بر دانشگاه آزاد” را اعلام می دارد.

آخوندهای مخالف اکبر هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان رهبری، رایزنی برای حذف او از ریاست این مجلس را از سر می گیرند.یک منبع مطلع در شهر قم به “روز” می گوید: “پروژه برکناری هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان رهبری و جانشینی شیخ محمد یزدی، نایب رئیس دوم این مجلس به جای او با محوریت برخی از اعضای این مجلس مانند احمد جنتی، احمد خاتمی و محمدتقی مصباح یزدی در حال پیگیری است.”

ناظران سیاسی پروژه حذف هاشمی را بسیار شبیه برکناری آیت اله منتظری می یابند. در آن زمان هم برای تعیین رهبر آینده برنامه ریزی می شد. اکنون هم تنها فردمهم باقیمانده که می تواند نقش کلیدی در برکشیدن جانشین علی خامنه ای بازی کند، هاشمی رفسنجانی است.

و فقط هاشمی رفسنجانی در راس هرم قدرت در خطر حذف نیست. طالبان شیعه در قدرت “گریه شجریان پشت دوربین شیطان بزرگ” را دلیل حذف ربنای او عنوان می کنند. علی کریمی فوتبالیست نامدار ایران که با مچ بندهای سبزش در تاریخ جنبش سبز جاودانه شد، به بهانه روزه خواری وتوسط یک “پاسدار انقلاب” خط می خورد. مصطفی آجورلو، مدیرعامل باشگاه استیل آذین که حکم اخراج کریمی را صادر کرده است، به برنامه تلویزیونی 90 می گوید: “من پاسدار انقلاب هستم. برای فوتبال نیامده‌ام، بلکه برای حفظ ارزشهای انقلاب و دینی خودم آمده ام.”

علی مطهری، و احمد تولکی، در پی انتقادهای تند از محمود احمدی‌نژاد، از نمایندگان طرفدار دولت محمود احمدی‌نژاد در مجلس کارت زرد می گیرند. نمایندگان مربوطه خواهان برخورد  دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با این دو نماینده منتقد می شوند. علی مطهری گفته است: “احمدی‌نژاد و نزدیکانش به گروه فرقان شبیه هستند.”

تاریخ معاصر28 مرداد دیگری راهم بخاطر دارد و به سال 1358. در این روز بدستور آیت اله خمینی، یورش به کردستان آغاز شد. سرکوب بیرحمانه مردم و اعدام صدها تن، آغاز سرکوب گسترده ای بودکه دردهه 60 به اوج رسید و آن را به “دهه وحشت بزرگ” مشهور ساخت.

 و در مردادی دیگر، در آغاز هفته، خبر ناگهانیِ بیش از هفتاد نفر در مشهد،جهان را در بهت فرو می برد. خبر هنوز تائید یاتکذیب نشده است خبر می رسد یکی از زنان دستگیرشده روز عاشورا به اعدام محکوم شده است. زندانی سیاسی فرح (آلمیرا) واضحان، اولین زن دستگیر شده حوادث بعد ازکودتای انتخاباتی است که حکم اعدام می گیرد.

سکینه که داستان پرغصه سنگسارش خبر اول بسیاری از مطبوعات جهان شد، مجبور می شود مقابل دوربین تلویزیون بنشیند و “داوطلبانه” به گناهانی اعتراف کند که در جمهوری اسلامی پاداشش مرگ از طریق سنگسار است. رئیس دولت “مهرورزی” پیشنهاد رئیس جمهور برزیل برای دادن پناهندگی به زنی را که قربانی خشونت بدوی طالبان ایرانی است، رد می کندو با رزالتی مثال زدنی: “قرار است به برزیل فناوری بفرستیم نه چنین افرادی را.”

جهان بار دیگر نگران اعدام این زن می شود. آیا او به فهرست 150 نفره سنگسار شدگان سی ساله که رقمش را این هفته لوموند می دهد، اضافه خواهد شد؟

ودر این هفته شوم مردادی، جنگ هم روز خود رادارد. اولین گروه اسیران ایرانی جنگ هشت ساله با عراق در ۲۶ مرداد ۱۳۶۹، به آغوش خانواده های خود بازگشتند.

و حالا بعداز 20 سال، محمد احمدیان، رئیس “ستاد تفحص” کشته شدگان جنگ، به خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران می گویدکه هفت هزار نفر از سربازان ایرانی جنگ با عراق، همچنان “مفقودالاثر” هستند و اطلاعی از وضعیت آنها در دست نیست.

جنگ هشت ساله ایران و عراق که با پذیرش قرداد ۵۹۸ سازمان ملل در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۸۹ پایان یافت، بر اساس آمارهای بین‌المللی، که فرهنگ رجایی در کتاب “چشم انداز ایرانیان در جنگ ایران و عراق” نقل کرده، یک میلیون کشته و زخمی به جا گذاشت که از این میان تعداد کشته شدگان ایرانی ۲۶۲٬۰۰۰ نفر و تعداد کشته شدگان عراقی ۱۰۵٬۰۰۰ نفر بوده است.

این همان جنگی است که باید بعداز فتح خرمشهر پایان می گرفت، اما به اصرار جانشین فرمانده کل قوا، یعنی علی خامنه ای و فرماندهان تحت  امرش ادامه یافت تا راه قدس از طریق کربلا باز شود.

آن سیاست ماجراجویانه به شکست انجامید. جام زهرش نصیب آیت اله خمینی شد وقدرت برای همانها ماند که قصد فتح قدس داشتند و اکنون به کمتر از مدیریت جهان رضا نمی دهند و بازایران رابه دامان جنگ دیگری می برند.

جان بولتون می گوید: “اسرائیل فقط ۸ روز برای حمله به نیروگاه بوشهر فرصت دارد.”

خبرگزاری پ”ریانووستی” روسیه اعلام می کند: “در 3 هفته اول ماه اکتبر باید منتظر حمله به ایران بود.”
نشریه آمریکایی “اَتلانتیک” از رسیدن به “نقطه بی بازگشت” خبر می دهد. الیوت اَبرمز،‌از سیاستمداران پیشین آمریکا می نویسد: “پیش از این فکر نمی‌کردم که باراک اوباما اهل حمله به ایران باشد،اما اکنون چنین احتمالی هست. اگر ایران در دوره تصدی اوباما به جنگ‌افزار هسته‌ای دست بیابد،او با چشم خود شاهد مضحکه شدن قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل خواهد بود. در چنین حالتی، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تبدیل به یک جوک می‌شود، کار پیمان عدم گسترش سلاح هسته‌ای ساخته است و چندجانبه‌گرایی به سبک اوباما به پایان راه می‌رسد. پدید آمدن یک ایران هسته‌ای ثابت خواهد کرد که چیزی به نام «جامعه بین‌الملل» بی‌اثر است و اصلاً وجود ندارد.”

جمهوری اسلامی هم، برای مقابله باحمله احتمالی آماده است. علی شادمانی،رئیس اداره عملیات ستاد کل نیروهای مسلح ایران با اعلام اینکه نیروهای ایرانی سه طرح برای مقابله با حمله احتمالی به ایران آماده کرده‌اند، از حمله به نیروهای آمریکایی مستقر در عراق و افغانستان و نیز بستن تنگه هرمز به عنوان بخش‌هایی از این طرح‌ها یاد می کند. او می گوید: “در بالاترین سطح آمادگی قرار داریم.به آمریکا هشدار می دهیم که اگر قصد شرارت و تجاوز به ایران اسلامی را داشته باشد، تنگه هرمز را به طور کامل در اختیار می‌گیریم.”

“جنگ نظامی” که آخرین “پیروزی” طالبان شیعه را برای ویرانی و تقسیم ایران رقم خواهد زد، ادامه “جنگ اقتصادی” است که سنگر به سنگر ودر میان فریادهای پیروزی همیشگی، فرو ریخته است.

بانک صادرات یکی از آخرین سنگرهاست که مدیر عامل آن این هفته از مسدود شدن صدها میلیون یورو از حسابهایش دراروپا خبرمی دهد.

یحیی آل اسحاق از سران حزب موتلفه و رییس اتاق بازرگانی تهران با اشاره به وضعیت بد بانک‌های کشور و نحوه پرداخت اعتبارات بانکی به بخش خصوصی می گوید: “وقتی دستی مویی ندارد، هی شما بگید بکن. وقتی ندارد چی را بکند؟ ندارد که بکند.”
واقعیت را فریدون خاوند، کارشناس اقتصاد آشکارا بزبان می آورد: “به رغم سخن سرایی رهبران جمهوری اسلامی در باره «دست‌آورد های بزرگ اقتصادی» آنها، که یاد آور تبلیغات به سبک شوروی سابق البته به سیاق ناشیانه و جهان سومی آن است، اقتصاد ایران با دشوار ترین شرایط در دوران بیست و یک ساله پس از پایان جنگ هشت ساله با عراق روبه‌رو است.سقوط نرخ رشد و اوجگیری چشمگیر شمار بیکاران، آنهم در فضای کنونی داخلی و بین المللی کشور، نشان می دهد که اقتصاد رنجور ایران یک بار دیگر بر لبه پرتگاه دست و پا می زند. تنها عاملی که از فرو غلطیدن اقتصاد ایران به درون پرتگاه جلوگیری میکند، تداوم دستیابی آن به درآمد های ارزی حاصلی از فروش نفت در بازار نسبتا پر رونق این کالا است.”

کودتای 28 مرداد، 57ساله می شود. جنگلهای کردستان همچنان می سوزد. این بلا، گریبان جنگلهای ایران را در سال ۸۹ گرفته و رها نمی‌کند. دریاچه ارومیه در حال خشک شدن است. تلاش برای سوزندان وخشکاندن اندیشه و آزادی ادامه دارد. لشکرکشی ایدئولوژیک به مدارس در دستور کاراست. با برگزاری اردوهایی به نام “طرح ولایت” و “ضیافت اندیشه”، اقدام به سازماندهی “بیش از 3000 دانشجوی بسیجی برای مقابله با تهدیدات نرم” کرده اند. وزارت علوم با ارائه طرح هایی، از جمله آغاز زودهنگام سال تحصیلی، اعطای وام دانشجویی قرض الحسنه و نیز اعتراف به “رصد وبلاگ های دانشجویی” می کوشد تا فضای دانشگاه ها را تحت کنترل خود در آورد.”

آموزش فشرده برای شناسایی “فتنه سبز” در برنامه های درسی دانشگاهها گنجانده شده است.

در صدد تاسیس وزارتخانه ای با نام “وزارت جنگ نرم” با حضور اعضای سپاه پاسداران هستند. هنوز دارند با دستگیرشدگان کودتای انتخاباتی که جرمشان شرکت در “جنگ نرم” بود تسویه حساب می کنند.

خبر دیدار سال گذشته”نمایندگان” با رهبر انقلاب  این هفته منتشر می شود تا لابد  این پیام رهبران جنبش سبز داده شود:” محاکمه سران فتنه برای نظام کاری ندارد و این اتفاق هم می افتد.”

مصطفی تاج زاده که همراه هفت اصلاح طلب دیگر از “ سردار مشفق” شکایت کرده به زندان بازگردانده می شود. همسر عیسی سحرخیز از وخامت وضعیت جسمانی این روزنامه نگار سرشناس ایرانی خبر می دهد. خانواده های 17 زندانی سیاسی که سه هفته پیش دست به اعتصاب غذا زده بودند می گویند بیش از 3 هفته است در بی خبری مطلق از زندانیان خود به سرمی برند و براساس اخباری که به آنها رسیده، زندانیان همچنان در سلول انفرادی به سر می برند.

حسن قشقایی 35 ساله پس از بازگشت از دادگاه به زندان گوهر دشت، به سلول های انفرادی معروف به «سگدونی»  منتقل می شود و در حالی که دستان و پاهایش با دست بند و پابند بسته شده و چشمانش چشم بند زده شده، مدت طولانی مورد شکنجه قرار می گیرد. سرانجام به کما فرو می رود و بعد از چند ساعت جان خود را از دست می دهد.

در 28 مرداد دیگری هستیم.علی مطهری،  تصریح  می کند: “در کشور شرایط «نیمه خفقان» حاکم شده است.”

فرج سرکوهی گزارشی از حضور غالب «نگاه تراژیک» و فضای «یاس و شکست» آن دوران می دهد.

اما این 28مرداد دیگری است. محمد نوری زاد بعد از نوشتن نامه هفتم به سیدعلی خامنه ای به زندان  باز خوانده می شود. او در نامه آخرش خدا را خطاب قرار می دهد: “خدایا، سیّدعلی، رسما در دفاع از فرد کم‌خردی چون احمدی‌نژاد به میدان رفت و سیمای مستقل رهبری خود را خرج او کرد تا به‌زعم خویش حفظ نظام را که از اوجب واجبات بود، جامعیت بخشد. و حال آنکه، حفظ نظامی که تا گلو در پلشتی و دروغ و فریب و ورشکستگی فرورفته بود، جفا به مقام خداوندگاری تو، و جفا به ما مردم و نسل‌های بعدی ما بود. باید آن نظام آلوده به دروغ، جایش را به یک نظام درست می‌داد اما خامنه‌ای راه را بر هرگونه تغییر بست تا بساط قدرت، همچنان در اختیار او باشد.”

بابک داد، پاسخ خدا را به او منتشر می کند: “حالا هی بنشین برای این خدای تازه نامه‌های هشدارباش بنویس که «سیدعلی، از خدا بترس»! کدام خدا؟ راست‌اش این ملائک هم اخیرا نسبت به مقام الهی ما مشکوک شده اند و هی غر می‌زنند که اگر خدا شمائی، پس این سیدعلی آقا دیگه کیه؟”

زندانیان سیاسی رجایی شهر به دادستانی نامه ای می نویسند: “شما ما را نصیحت کردید، اجازه دهید ما نیز به شما و روسایتان انذار دهیم؛ ما به عنوان فرزندان مسلمان ایرانی که در اسارت شما هستیم و زنان و مردانی که در راه آزادی وطنمان از زندان و اعدام ترسی نداریم.به شما و تمام روسا و همکارانتان نصیحت می کنیم بیش از آنکه دیر شود به درگاه خدا توبه کنید، پست های فرمایشی و نمایشی را ترک کنید و به آغوش ملت بازگردید.”

و چهارشنبه به روز آخر هفته پیوند می خورد که سخن میرحسین موسوی همچنین خطاب به دولتمردان انتشار می یابد:” از انحصار گری سرکوب وتخریب دست بردارید به مردم و داوری ملت اعتماد کنید. صلح اجتماعی ایجاد کنید. مشکلات به پشتوانه همت این ملت سر فراز حل می شود و بحران ها پشت سر گذاشته می شود. مشکل موقعی حل می شود که زمینه انتخابات های آزاد غیرگزینشی را فراهم آوریم و قوه قضائیه نشان دهد که از بازجوهای امنیتی فرمان نمی گیرد و مستقل است”.

و کسی آخرین شعر نیما را می خواند:

این منم مانده به زندان شب تیره که باز
شب همه شب
گوش بر زنگ کاروانستم