دکترمحمد علی ایزدی نویسنده کتاب “ چرا عقب مانده ایم؟” به پرسش های روز در باره علل عقب ماندگی ایران پاسخ داده است.
داستانی پر از اشک چشم…
عقب ماندگی ایران بقول فردوسی داستانی است پر از آب چشم. داستانی که بعد از پیروزی” انقلاب اسلامی” مورد توجه نخبگان ایرانی قرار گرفته وچندین کتاب پیرامون آن نگاشته شده است. نویسنده این کتاب وقتی مقالات سه گانه”جستاری در استبداد ایرانی” نوشته سردبیر بخش هنر روز را در ماهنامه “ ره اورد” جلب توجه اش را کرد، و باین ترتیب بین ایندو رابطه ای اینترنتی شکل گرفت.
بر خطوط این رابطه فرهنگی پرسش هائی برای دکتر محمد علی ایزدی فرستاده شده و ایشان این پاسخ ها را ارسال کردند.
عقب ماندگی ایران از نگاه دکتر محمد علی ایزدی
عامل اصلی: خلقیات ایرانیان
کی و کجا بدنیا آمدید؟ چه کردید وچه می کنید؟ فهرستی از کارهای ادبی و فرهنگی خود به مابدهید؟
در سال 1306 هجری شمسی در شیراز متولد شدم. از دانشگاه تهران مهندسی کشاورزی و از دانشگاه اروگن آمریکا دکترای اقتصاد کشاورزی گرفتم. در دوران دانشجوئیم که مصادف با ملّی شدن صنعت نفت بود، وارد مبارزات سیاسی و از پیروان مصدق شدم. بعد از کودتای1332 دو بار به زندان شاه افتادم. در سال1341 به عنوان نمایندة شیراز در کنگرة جبهة ملّی دوّم شرکت کردم و بعد از رفراندم شاه بار دیگر زندانی ساواک شدم. در زندان انفرادی با قرآن آشنا و فرصتی طلائی به دستم داد که برای اولین بار، قرآن را به عنوان راهنمای زندگی مطالعه و با توجه دقیق به آن، مسیر زندگی آینده ام را برنامه ریزی نمایم. بعد از زندان، با توصیة ساواک مرا از کار آموزشی برکنار کردند.
در سال 1347 - با پیرویِ آنچه از قرآن آموخته بودم - به قصد مهاجرت به آمریکا رفتم و در رشتة اقتصاد کشاورزی، دکترا گرفتم. و در این مدت مطالعات و تحقیقاتی برای یافتن راه حل های قرآنیِ مسائل اجتماعی نمودم. در سال1353 با توصیة برادرانم به این که می شود در دانشگاه پهلوی شیراز خدمات فرهنگی کرد، به ایران بازگشتم و با عقد قراردادی چهار ساله به آن دانشگاه در بخش اقتصاد کشاورزی مشغول تدریس شدم. بعد از اولین سخنرانیم در سطح دانشگاه، سازمان امنیت دستور بر کناری مرا صادر کرد. از این پیشامد فهمیدم که بر خلاف تصوّرم، درحکومت شاه همچنان نمی توان حتی در سطح دانشگاه آزادانه کار کرد. و بدین علّت در مهرماه1357پس از اتمام دوران قراردادم با دانشگاه پهلوی، به آمریکا برگشتم.
بعد از پیروزی انقلاب، دکتر سحابی تلفنی اطلاعم دادند که برای تصدیِ وزارت کشاورزی کابینة مهندس بازرگان انتخاب شده ام. به امید اینکه اکنون می توان خدمتی کرد، در اسفندماه وارد ایران شدم و در تمام مدت حکومت کابینة موقت با مهندس بازرگان همکاری کردم.
در سال 1358 در انتخابات مجلس شورا از شیراز شرکت نمودم. روزی که برای یکی از سخنرانی های انتخاباتی به مسجد سپهسالار شیراز می رفتم، مورد حملة شدید عده ای از چماقداران قرارگرفتم. و در حالی که اتومبیلم خرد شده بود، بطور معجزه آسائی جان بسلامت بردم. غروب همان روز ستاد انتخاباتیم غارت و در و پنجره ها شکسته و اثاثیه مربوطه به آتش کشیده شد. بعد از انتخابات، برای مسافرتی کوتاه و دیدن خانواده ام به آمریکا رفتم ولی اجباراً نتوانستم به ایران برگردم. سال بعد به کانادا آمده و هنوز این جا هستم.
خدمات فرهنگی ام شامل تدریس در دانشسرای کشاورزیِ شیراز و سرپرستیِ آن، سرپرستیِ ادارة آموزش روستائی وزارت آموزش و پرورش درتهران، تدریس و تحقیق در دانشکدة کشاورزیِ دانشگاهِ پهلوی شیراز و تدریس در دانشگاه سیمون فریزر کانادا بود. و اکنون بازنشسته، مشغول تحقیق و تدوین مطالبی که بتواند مشکلات اجتماع را برطرف کند هستم.
کارهای ادبی نکرده ام ولی فهرستی از بعضی کارهای فرهنگی ام را در زیر سؤال شماره 5 شما می آورم.
چه شد که به فکر انتشار “ چرا عقب مانده ایم؟”افتادید؟
کودتای 28 مرداد 32 مرا جداً تکان داد. وقتی دیدم توده های مردمی که تا روز قبلش از طاقه های چلوار طومارها می ساختند و به پشتیبانی مصدق - اغلب با خون سرانگشتانشان - می نوشتند و امضاء می کردند: از جان خود گذشتیم با خون خود نوشتیم یا مرگ یا مصدق، بعد از کودتا اکثراً خانه کوب شدند و عدّه ای هم با 180 درجه چرخش، به او بد و بیراه گفتند؛ سخت به فکر افتادم که چرا مردم چنین می کنند.
بعد از آن، تمام دقتم متوجه رفتار و گفتار و کردار هموطنان: غریبه و آشنا شد. درمباحثاتشان با هم، هرکار غیر عقلائی که از آنها می دیدم؛ هر حرف نا معقول که از آنها می شنیدم؛ دودوزه بازی کردنهایشان، دروغ گفتنهایشان، بی بندو باریهایشان، قلدری نسبت به زیردستانشان و مجیز گوئی از زبردستانشان، همه را یادداشت می کردم. چندی به همین منوال گذشت و بر حجم یادداشتهایم اضافه می شد.
تصادفاً کتاب ”خلقیات ما ایرانیان“ نوشتة محمد علی جمالزاده بدستم رسید. بسیار تحت تأثیرم قرار داد. چون بیشتر مطالب کتاب درست یادداشتهای مرا از رفتار و گفتار و کردار مردم تأیید می کرد.
در کانادا مجموعة « نجات» را که شامل هفت کتاب: نجات از ظلم، شخصیّت اخلاقیِ ما ایرانیان، تحلیل شخصیّت اخلاقیمان، چه بایدکرد؟ نجات از جهل، نجات از فقر، حکومت و نظام مملکت بود در سالِ 1362 به زبان فارسی منتشر کردم. در آن مجموعه بود که علّتِ اساسیِ عقب افتادگیِ مردم ایران را مشکل فرهنگی تشخیص دادم، نه مُشکل سیاسی یا اقتصادی که آنها را خود بازتاب فرهنگ جامعه می دانستم.
در سال 1382 به توصیة دوستان، قسمتی از کتاب « نجات» را تحت عنوان « چرا عقب مانده ایم؟» در تهران توسط شرکت نشر علمی چاپ و منتشر نمودم. لُبّ مطلب آن کتاب، بر همین مُشکلِ فرهنگیِ ما ایرانیان تکیه داشت. در آخر آن کتاب وعده داده شده بود که در کتاب دیگری بنام « چه بایدکرد؟» راه حلّی برای نجات از گرفتاریهای اجتماعی مان، نشان دهم. کتاب « چه باید کرد؟» قرار بود در سال 1383 در ایران چاپ و منتشر گردد که هنوز اجازه داده نشده. و اکنون، برای نقد و بررسیِ علاقه مندان، روی سایت: ( www.naturalislam.com ) بر قرار است.
به نظر می رسد شما بارد دلایل سیاسی – تاریخی- جغرافیائی عقب ماندگی ایران، علت اصلی را روحیه ایرانیان می دانید؟ ممکن است توضیح بیشتری بدهید؟
تحقیقات روانشناسان به این نتیجه رسیده است که بین استعدادهای مختلف انسانها که همان صفات ارثی باشند – صرفنظر از رنگ و نژاد و موقعیت جغرافیائی محل سکونتشان – در اجتماعات بشری تفاوت معنی داری نیست. نه اینکه همه با هم مساوی باشند؛ بلکه در هر جامعه پراکندگی استعدادهای افراد روی منحنی نرمال است. یعنی 68 درصد آنها در حدّ متوسطند که افراد معمولی جامعه را تشکیل می دهند، 16 درصد بالای متوسط که استعدادهای درخشان و نوابغ جزء آنها هستند و 16 درصد زیر متوسط که عقب افتاده ها را در بر می گیرند. اگر به این استعدادها توجه گردد، شکوفا می شوند و اگر بدانها بی اعتنائی شده و یا سرکوفته گردند، پژمرده. رفتارها، کردارها و باورهای مردم که مجموعاً فرهنگشان را می سازد و مآلاً گذران زندگیشان را رقم می زند ؛ زائیدة نحوة تربیت و تعلیمی است که در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی تجربه نموده اند و آن را از محیط خود ( والدین مخصوصاً مادرها، همبازیها،مدرسة و کوچه و بازار و هرچه و هرکه را می بینند و هر ندا و صدائی راکه می شنوند) مخصوصاً در طول پنج سال اول حیات، دریافت و حس کرده اند. به عبارت دیگر نوع فرهنگ است که ملتی را موفق و پیشرفته، یا عقب افتاده و درمانده می سازد.
روانشناسان معادله ای هم برای فرم گرفتن شخصیت هر فرد ارائه می دهند که عبارتست از:
شخصیت = صفات ارثی × محیط × زمان
همین طور که ملاحظه می کنید یکی از ارکان تشکیل دهندة شخصیت انسان ”صفات ارثی“ است که از طریق DNA، ژنهای مربوط به هر خصوصیتی ( از قد و اسکلت و رنگ پوست و مو و چشم گرفته تا استعدادهائی چون هوش و حافظه و سرعت انتقال و…. و همه) را به نوزاد منتقل می کنند و برای هر فرد اختصاصی است. و کسی هم نمی تواند آنها را تغییر دهد.
عامل دیگر یعنی”زمان” برای همه یکسان یعنی سال 365 شبانه روز و اندی است. این را هم کسی نمی تواند تغییر دهد.
تنها رکن اساسی که برای فرم دادن شخصیت انسان متغیّر و در اختیار مصلحین جامعه است همان عامل ”محیط” می باشد. و همین محیط است که فرهنگ او را می سازد و فرهنگ به نوبة خود در شکل دادن به جامعه ای که توسط افراد ساخته می شود، اثر قطعی می گذارد. وقتی صحبت از محیط می شود، منظور همان چیزهائی است که با انسان در تماس مستقیم می باشند. و الّا آنچه گذشتگان و اجداد افراد کرده اند، بجز آنهائی که بصورت قصّه یا تاریخ، به انسان منتقل شده و راست یا دروغ، جزء باورهای او درآورده شده و قسمتی از محیط را برایش تشکیل داده، چیزی نیست که از طریق ژنهای منتقل شده به سلول اولیة نطفه باشد. اعمال خوب یا بدی که افراد در طول حیات خود انجام می دهند همانند خیّر و صالح بودن و یا خبیث و شرور بودن اثری بر ژنها و بالنتیجه بر شخصیت و مالاً گذران زندگی فرزندانشان می گذارد یا نه، نیز موضوع خوبی برای تحقیق است.
تفاوت زندگی مردم کشورهای مختلف در واقع تفاوت بین محیط هائی است که برای رشد شخصیت کودکانشان فراهم نموده اند. هرکاری برای تغییر خلقیات افراد یک جامعه باید از طریق تغییر عوامل محیطی انجام گیرد که چشمگیرتر از همه درطول 5 سال اول حیات، در خانه و بعد از آن در مدارس، از کودکستان تا دانشگاه مخصوصاً روی تعلیم دختران است که همسران و مادران آینده و در حقیقت معماران جامعه برای نسلهای بعد هستند.
بدین علل بوده است که عوامل دیگری غیر از خلقیات ایرانیان را حقیقتاً مؤثر در وضع زندگی موجودشان ندانسته ام.
آیا بین عوامل فوق و روحیه خاص ایرانیان رابطه علت و معلولی بر قرار نیست ؟ چگونه؟
ممکن است رابطه ای باشد. ولی من تحقیقی در این باره نکرده ام. شاید بتواند موضوع جالبی برای محققین جامعه شناس باشد.
برخی از محققین سلطه اسلام بر ایران و سکوتی را که بعد از استقرار کامل مذهب در ایران بر قرار شد، از عوامل اصلی خاموشی چراغ اندیشه و عقب ماندگی بعدی می دانند؟ شما با این نظریه موافقید؟ واساسا نقشی برای مذهب قائلید؟
برعکس من معتقدم بعد از نجات مردم ایران از سلطة سیستم طبقاتی ساسانیان که حتی اجازة سواددار شدن به تمام افراد جامعه داده نمی شد، بود که استعدادهای ایرانیان آزاد و شکوفا گشت. رفاه عمومی فراهم آمد و نتیجتاً دانشمندان دنیا پسندی به جهان تحویل دادند و آن را که بعضی از مورخین ملی گرای متعصب ایرانی”سکوت“ نامیده اند، در واقع “آرامش” بوده است.
برای تشخیص عوامل اصلی خاموشی چراغ اندیشه و عقب ماندگی بعدی، لطفاً مقاله پیوست تحت عنوان “چرا از قرن پنجم هجری تا کنون چراغ علم دراسلام خاموش شده؟” را ملاحظه فرمائید.
بلی من معتقدم مذهب قوی ترین نقش را در تغییر فرهنگ جامعه دارد.
براستی گمان می کنید که این کتاب کمکی به شناخت دلایل عقب ماندگی ایران می کند؟
بلی گمان می کنم کمک می کند. و به همین خاطر هم بوده است که آن را منتشر کردم. ولی اگر اجازة چاپ و انتشار کتاب مکمل آن ( چه باید کرد) که هم اکنون روی سایت www.naturalislam.com آمده است، داده شود؛ شانس این موفقیت بیشتر می گردد. ولی البته زمان می خواهد.
آیا اثر دیگری د رهمین زمینه یا زمینه های دیگر در دست تهیه یاانتشار دارید؟
بله.همان کتاب چه باید کرد که فوقاً عرض کردم و یک سری مقالات اجتماعی دیگر که عبارتند از:
علاوه بر یازده مقاله ای (مبانی اقتصاد در اسلام : 44 صفحه، برای اقتصاد مملکت چه کنیم؟ 26 صفحه، آزادیهای انسان مسطور در قرآن : 9 صفحه، پیشنیازهای مطالعة قرآن و تدبر در آن : 9 صفحه، دین و حکومت : 27 صفحه، آیا زن و مرد برابرند یا مکمل؟ 25 صفحه، بهره یا ربا در سیستم اقتصادی ؟ 9صفحه، قرآن و حدیث : 18 صفحه،کتاب وحکمت : 12 صفحه، اصلاحات ارضی شاه و اثرات آن بر انقلاب و اوضاع اقتصادی موجود ایران: 12 صفحه، اعجاز ریاضی قرآن : 12 صفحه ) که به عنوان ضمیمه در انتهای کتاب چه باید کرد در سایت فوق الذکر آمده است، در حدود چهل مقالة دیگر در بنیاد مسلمانان ایرانی در ونکوور کانادا منتشر کرده ام که مناسبترینشان برای نشان دادن امتیاز راه و رسم زندگی طبیعی و فطری انسانها از این قرارند:
آیا تاریخ همیشه قابل اعتماد است؟ 16 صفحه
آیا راهی برای برطرف کردن اختلاف مسلمانان موجود است؟ 7 سفحه
ابراهیم و محمد سرمشق نیکوی مسلمانان: 5 صفحه
اعراب مسلمان و حکومت ساسانیان: 5 صفحه
جامعه مدنی؟ یقیناً حیاتش در قصاص کردن است: 4 صفحه
چرا اکثرمسلمانان جهان گرفتارند؟7 صفحه
چگونه با خواندن قرآن عوض شدم.( در 5 بخش جمعاً 36 صفحه)
در اسلام برابری است یا برادری؟3 صفحه
ده فرمان در تمام ادیان توحیدی 5 صفحه
شرک در جهان اسلام ( شیعه و سنی ): 4 صفحه
قرآن و عصر حاضر: 6 صفحه
مانیفستی از قرآن: 12 صفحه
مُشرک از نظر قرآن: 6 صفحه
وقتی که مطالب تاریخی داور ترجمان قرآن گردد: 10 صفحه
چرا از قرن پنجم هجری تا کنون چراغ علم دراسلام خاموش شده؟ 9 صفحه
آموزه های بازرگان مُعلّم خِرَدمندم: 7صفحه
اگر سخن و نکته ناگفته ای مانده…
بعد از 60 سال علاقه به امور اجتماعی و در حدود 40 سال زندگی در آمریکا و کانادا و ملاحظة شکست سیستمهای : فاشیسم و سوسیالیسم و کمونیسم و خسارات عدیدة آنها به انسانیت و مشاهدة مشکلات بنیادی سیستم کاپیتالیسم که همه با قضاوتهای ارزشی روشنفکران روی کار آمدند؛ و توجه دقیق به علل موفقیتها و گرفتاریهای جوامع پیشرفتة جهان، به این نتیجة قطعی رسیده ام که تنها راه رستگاری بشر که بتواند – مثل سایر مخلوقات – در کنار هم با مسالمت زندگی کند، اجرای قوانین طبیعی اوست که خالق جهان هستی توسط پیامبرانش برایش فرستاده که کاملترین و دست نخورده ترینشان قرآن است. توضیحات و ادلّة کافی در این مورد را در کتاب “چه باید کرد” در سایت www.naturalislam.com میتوان ملاحظه نمود.