به نوشته خبرگزاری ها، محمود احمدی نژاد به حرم آیت الله خمینی رفت و در حالی که کفش هایش را درآورده بود، حرم امام را زیارت کرد. به گفته خبرگزاری فارس احمدی نژاد با تعدادی از مردمی که در حرم بودند به گفتگوی صمیمانه پرداخت. در این فاجعه تعدادی از حاضران در حرم مسموم و تعدادی از آنان زخمی شدند. یکی از کسانی که با احمدی نژاد گفتگوی صمیمانه می کرد، پس از پایان این دیدار به بیمارستان منتقل شد.
قم لرزید
حجت الاسلام شجونی، کاشف اولیه کاخ اشرف پهلوی که سی سال قبل موفق شده بود دست به امداد غیبی بزند و کلیه اموال شمس پهلوی را در عرض یک هفته غیب کند، در یک برنامه تلویزیونی کلیه چیزهایی را که معمولا کسی جلوی دوربین نمی گوید بیان کرد. وی در این گفتگو بخش های مهمی از ادبیات معاصر را ضایع کرد. همزمان با همین واقعه قم لرزید. حجت الاسلام پورمحمدی در مورد ارتباط زلزله قم و اظهارات شجونی گفت “ نباید توهم توطئه داشت.” یکی از آگاهان پس از شنیدن این جمله، سیخ سیخ به حجت الاسلام پورمحمدی نگاه کرد. وی پرسید: “ پورمحمدی! خودتی؟”
تونل حیات وحش
دیروز برنامه تلویزیونی افتتاح تونل توحید با شرکت رئیس جمهور ناگهان متوقف شد و بدون هیچ توضیحی برنامه ای در خصوص حیات وحش به جای تصویر افتتاح تونل مذکور پخش شد. مرکز نظرسنجی صدا و سیما گزارش داد که 98 درصد بینندگان تلویزیون متوجه تغییر برنامه نشدند. اما متوجه شدند که لابد شهرداری کار مهمی کرده که در پنج سال شبیهش از دستگاه عریض دولت سر نزده بنابراین چشم دیدنش را ندارد.
نوفل لوشاتو بعد از سی سال
مراسم ختنه سوران سفیر ایران در فرانسه در نوفل لوشاتو برگزار شد. در این مراسم آش خوران که با حضور جمعی از مسافران یک اتوبوس و مقداری از کارکنان سفارت جمهوری اسلامی برگزار شد، گروهی از سبزهای فرانسه حاضر شده و مراسم ختنه سوران سفیر ایران در پاریس را با اعتراض مواجه کردند. سبزها شعار می دادند “ مرگ بر دیکتاتور”، در مقابل کاردار علمی سفارت با فریاد اظهار داشت “ مادر…ها” این مراسم با حمله فرزند یکی از مسوولان سفارت به سبزها ادامه یافت، وی در حال گاز گرفتن توسط پلیس فرانسه دستگیر شد و پلیس فرانسه به وی دستبند زد. در فرانسه حمله سگها به شهروندان برای گاز گرفتن جرم محسوب می شود. گفته می شود چند تن از اعضای سفارت از همان دیشب یک رتبه ارتقا مقام گرفتند و قرار شد بعد از احمدی نژاد هم هر طور دلشان خواست با خاله و عمه و دائی و زن دائی ها در پاریس بمانند و همان دور و برها باشند.
حداد عادل بهتر است یا ثروت؟
حداد عادل، رئیس اسبق فرهنگستان زبان و ادب، پدر عروس کنونی و رئیس سابق مجلس شورای اسلامی گفت “ مدعیان دوستی با امام، مرز خود را با بیگانگان مشخص کنند.” وی گفت: مهم نیست که مدعیان دوستی با امام واقعا دوست او باشند یا بوده باشند، ولی مهم است که مرز بندی خود را با دشمن مشخص کنند. حداد عادل اسامی بیگانگانی را که مدعیان دوستی با امام باید مرز خود را با آنها مشخص کنند، بشرح زیر اعلام کرد: “ حسن خمینی، حسین خمینی، فریده خمینی، وغیره… خمینی”
خاطرات ناگفته از رهبر انقلاب
سایت رجانیوز برای هزارمین بار خاطراتی را که 2347 بار قبلا منتشر شده است، به عنوان خاطرات ناگفته از رهبر انقلاب منتشر کرد. خبرنگار ما نیز با برخی از شخصیت های کشور تماس گرفت و از آنان خواست که خاطرات ناگفته رهبر انقلاب را بگویند. این خاطرات قبلا در هیچ جا منتشر نشده است.
حداد عادل: “ یک روز رفتم خدمت آقا، دیدم ایشان ناراحت است. گفتم چرا ناراحتید؟ گفتند تفالی زدم به حافظ، غزلی آمد که عجیب بود. گفتم عجیب است. ایشان گفت: شما حافظ را می شناسید؟ گفتم: نه چنان که شما می شناسید. لبخندی زدند. از اینکه خوشحال شدند من هم دچار انبساط شدم.”
شیخ جعفر شجونی: “ با سه نفر از روحانیون کرج رفتیم خدمت آقا، یک ساعتی در مورد کرامات ایشان حرف زدیم، در تمام مدت ایشان ساکت بودند. گفتم: چیزی بگوئید که ما هم حظی از این حضور برده باشیم، باز ساکت ماندند. فهمیدیم ایشان یک هفته است غذا نخوردند، با مسوول بیت صحبت کردیم. متوجه شدیم که ایشان چون نمی خواهند از بیت المال استفاده کنند، مدتهاست که غذا نمی خورند. من در جیبم مقداری ساندیس و کیک داشتم، هر چه اصرار کردم گفتند نه، بدهید به مردمی که تظاهرات می کنند.”
اکبر هاشمی رفسنجانی: “ وقتی امام مرحوم شد، آسدعلی آقا آمد که چه کنیم؟ گفتم مشکلی وجود ندارد، شما رهبر بشوید و ما هم پشت سر شما هستیم، ایشان گفت: نه، شما رهبر بشوید و من پشت سر شما هستم، من گفتم: می خواهید آقای موسوی اردبیلی رهبر بشوند و دو تایی پشت سر ایشان باشیم؟ ایشان گفتند: نه، خودتان رهبر بشوید. بالاخره من قبول کردم، اما ایشان یک دفعه حالت گریه بهشان دست داد.”
آیت الله مصباح: “ با ده نفر از مخلصان و شاگردان رفته بودیم بیت آقا، به محض ورود ایشان لبخندی زد، سه نفر از شاگردان که مخلصین ولایت بودند با لبخند آقا غش کردند و یکی از آنان از فرط شوق مرد. از بیت با بهشت زهرا تماس گرفتند، ماشین آمد و آن شهید را بردند. دو ساعتی در خدمت آقا بودیم، ایشان می گفتند و یاران گریه می کردند. معلوم شد منظورشان این است که حضرت آیت الله خامنه ای بعد از ایشان ولایت را قبول بفرمایند. بعدا که تنها شدیم خیلی خندیدیم.”
محمود احمدی نژاد: “ اولین بار که خدمت آقا رسیدم، کفشم را درآوردم. آقا خیلی آن روز ناراحت بودند، فرمودند بوی بدی احساس می کنم، عرض کردم که من هم سالهاست بوی بد احساس می کنم. ایشان چیزی نگفتند. فرمودند مراقبت کنید دشمن تلاش می کند که به کنه وجودی ما پی ببرد، و من همیشه به این فکر کردم که دشمنان چگونه به کنه وجودی ما پی می برند. در نیویورک دشمنان به کنه وجودی ما می خواستند پی ببرند و به همین دلیل جوراب ما در هنگام نماز گم شد.”