دیکتاتورها شهرت خود را مدیون کشتن آزادی، به بند کشیدن مخالفان، مبادرت به جنگ، اشغال سرزمینهای بیگانه، انهدام محیط زیست و توسعه فقر اند. ولی میراث نا خواسته دیکتاتوری، شکل گرفتن باور نزد ملتها است برای براندازی حکومت ترس و ترور، و استقرار آزادی و دمکراسی بجای آنها.
میراث ماندگار دیکتاتوری انهدام ملتها نیست. میراث ماندگارتر دیکتاتوری، نهال آزادی است که با از میان رفتن دیکتاتور، نزد مردم آزاد و در سرزمینهای آزاد شده، پا میگیرد.
با سقوط نازی ها در آلمان، فاشیستها در ایتالیا، استالینیست ها در اتحاد شوروی سابق، و این اواخر بعثی ها در عراق، سرنوشت محتوم دیکتاتوری هر بار تکرار شده است. دیکتاتوری محکو م به انهدام است.
در ماه اوت سال 1991 آزادی خواهان روسیه، بدون توسل بخشونت، کودتای اصولگرایان کمونیست را که با حمایت نظامی های ارتش سرخ طرح و اجرا شده بود، برهبری بوریس یلتسین که خود از کمونیستهای سابق بود، شکست دادند. با شکست کودتا، امپراطوری کمونیسم در اتحاد شوروی و اروپای شرقی، سقوط کرد.
پیش از این شجاعت زنان و مردانی را که در برابر خشنونت و خود سری حکومتهای خودکامه ایستاده اند، در شیلی، لهستان، پاناما، میدان تیان آ من- پکن، برمه، تبت، گورستان ویل نیوس در پارک شهر ریگا (مکانی که تظاهرات آرام مردم با رگبار گلوله پاسخ گفته شد تا صدای آزادی خواهی از میان برود)، فرارا در شمال ایتالیا، (مکانی که فاشیستهای در برابرمردم بخط شدند و با گشودن آتش جوانانی را به بخاک و خون کشیدند که دست در دست، سرود آزادی میخواندند)، به ثبت رسیده است.
در تمامی حماسه هایی که مردم آزاده در مقابله با آتش گلوله مزدوران دیکتاتوری آفریده اند، یک فصل مشترک بچشم میخورد، و آن فصل، گشودن آتش بروی مردم از سوی مزدوران دیکتاتور، در غروب عمر دیکتاتوری است.
ولی آنچه به عاشقان آزادی امید و قدرت بیشتر برای مقاومت و پایداری در برابر دیکتاتوری و استبداد میدهد سقوط مستمر دیکتاتوری های داخلی و خارجی در برابر همبستگی توده های مردم، بخصوص در سالهای اخیر است. بسیاری از این دیکتاتوری ها طی دو دهه اخیر، علیرغم تلاش برای ماندگاری، در برابر سرپیچی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم توان ایستادگی را از دست داده اند. نکته بر جسته در سقوط مستمر دیکتاتوریها، تاب نیاوردن آنها در برابر سرپیچی های آرام و بدور از خشونت مردم است.
در دهه هشتاد کشورهای لیتوانی، استونی، لاتویا، لهستان، آلمان شرقی، جمهوری چک، اسلواکی، اسلووانی، سربیا، کرواسی، رومانی، مجارستان، بلغارستان، آلبانی، مقدونیه، ماداگاسکار، مالی، بولیوی، فیلیپین، کره جنوبی، زامبیا، شیلی، آرژانتین، هائیتی، برزیل، اوروگوئه، ملاوی، کنگو، نیجریه، نپال، تایلند و بخشهائی از اتحاد شوروی سابق مانند اوکراین و گرجستان بسوی دمکراسی رفته و آزادی را تجربه کرده اند.
بعلاوه در چین، برمه و تبت جنبشهای شجاعانه مردم را برای تامین آزادی شاهد بوده ایم. در سه نمونه اخیر، اگرچه تلاشهای شجاعانه مردم هنوز به هدف کامل نرسیده، ولی توفیق یافته است تا چهره زشت و خشن دیکتاتوری اشغالگران داخلی و خارجی را به بقیه جامعه جهانی بیشتر از پیش بشناساند.
بی تردید ایستادگی در برابر دیکتاتوری نه آسان است و نه بی هزینه. آنچه هزینه های ایستادگی را کمتر و شانس ایستادگی را برای پیروزی نهایی افزایش میدهد، سر شکن کردن هزینه ها است؛ بعبارت دیگر دست یافتن به همبستگی و مقاومت مشترک. این هم بستگی بعد از شکل گیری به جنبش مردمی برای کسب آزادی و عزم عمومی برای شکست دیکتاتوری تبدیل میشود.
در زمان اشغال فرانسه توسط نازی های آلمان، مردم برای دست یافتن به آزادی مجبور به جنگ مسلحانه بودند. شرایط متفاوت امروز در جامعه جهانی، مردم طالب آزادی را با ابزار ها و امکاناتی مجهز کرده است بسیار موثر تر از سلاح گرم.
دیکتاتوری های مدرن نیز با الگوهای قدیمیتر خود تفاوت کرده اند، اگرچه منطق توسل بزور نزد دیکتاتورها همچنان بی تغییر مانده است. آنها برای مد روز دیده شدن، خود را ناگزیر از دادن آزادی های نسبی به مردم و به نسبت، نیازمند بر خورداری از حمایت آنها میبینند.
تغییر طبیعت دیکتاتوری ها و اجبار آنها به تقلید دمکراسی، از جمله دستاورد های مشترک مقابله جهانی با دیکتاتوری است. در حقیقت دیکتاتوری ها از درون ضعیفت تر شده اند، اگرچه همچنان بسیاری از آنها همچنان بر اریکه قدرت سوار و یا بر اهرمهای قدرت آویخته اند. در بسیاری از دیکتاتوری های جدید ساختار های دمکراتیک و ظاهرا انتخابی پیش بینی شده است. تفاوت، تنها در مصادره کردن حق مردم برای انتخاب آزاد است.
به نسبت تغییر در طبیعت دیکتاتوری ها، مقابله با آنها نیز آسانتر از پیش شده است. بهایی که امروز برای ساقط کردن یک دیکتاتوری باید پرداخت بسیار کمتر از آن است که مردم روسیه و ملتهای آسیای مرکزی میباید برای رهایی از قید دیکتاتوری پرولتاریایی و یا مردم فرانسه و اطریش برای رهایی از قید ارتش اشغالگر نازی میپرداختند.
کم هزینه شدن بر اندازی رژیم زور گو از دستاورد های تحولات اجتماعی و رشد ارتباطات و همچنین ضعیف تر شدن دیکتاتوری ها است. در حقیقت احساس ترس و نگرانی رژیمهای دیکتاتوری از نارضائی مردم بمراتب بیش از ترس مردم از قهر رژیمهای غیر آزاد است.
در روزهای آینده ضمن بر شمردن نقاط قوت مردم در برابر دیکتاتوری ها و ضعفهای دیکتاتوری در برابر مردم، به بازگویی روشهایی میپردازم که تاکنون برای شکست دیکتاتوری ها مورد استفاده موثر مردم جهان قرار گرفته است.