احمدی نژاد در حال خرید زمان است

نویسنده
حسین محمدی

» روح الله سوری در مصاحبه با روز:

در مورد انتخابات و موضع گیری جناح های مختلف حکومتی از یک سو و احمدی نژاد از سوی دیگر و همچنین لزوم شرکت یا عدم شرکت در این انتخابات با روح‌الله سوری از اعضای سابق شورای عمومی دفتر تحکیم و عضو فعلی شورای مرکزی شعبه اصفهان سازمان ادوار٬ گفت و گو کرده ایم. وی ضمن  اشاره به اینکه “شواهد حاکی از آن است  که احمدی نژاد و دوستانش تلاش بسیار گسترده ای را برای تصاحب کرسی های مجلس در پیش گرفته اند” می گوید: آقای احمدی نژاد و نزدیکان ایشان فعلا به نرمش  در برابر این مخالفتها رضایت داده اند تا بتوانند خود را به زمان انتخابات برسانند. آنها به خوبی فهمیده اند که درمقطع زمانی حاضر کشمکش بیش از حد با نهادهای قدرت می تواند به وارد آمدن ضربات بیشتر و یا حتی کنار گذاشتن احمدی نژاد از قدرت بیانجامد بنابراین تصمیم گرفته اند که با خرید زمان و کاهش فشارها به برنامه های خود برای مجلس آینده جامه عمل بپوشانند.

 

آقای سوری٬ اصول‌گرایان پس از بروز اختلاف میان احمدی‌نژاد و آیت‌الله خامنه‌ای٬ انتقادات خود از احمدی‌نژاد را افزایش داده‌اند. ریشه‌های این دعوا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این مساله که افرادی با یکدیگر بر سر موضوع یا موضوعاتی دارای اشتراک منافع باشند اساسا بدین معنا نیست که انتظار داشته باشیم این اشتراک منافع اولا در همه موارد و ثانیا همیشگی باشد. گروهها، افراد و دولت ها می توانند با تاکید بر اشتراکات، بین خود ائتلافی برای دستیابی به برخی اهداف مشترک ترتیب دهند ولی وقتی پای تضاد منافع به میان برسد و یا زمانی که طرفین یک ائتلاف به اهداف مورد نظر خود برسند و نوبت به دیگر منافع برسد آنگاه ممکن است کار به نزاع و تقابل میان متحدین دیروز کشیده شود.

در مورد اختلافی هم که این روزها بین دولت و اصولگرایان شاهدیم  باید گفت این اختلاف و درگیری اصلا امری غیر قابل پیش بینی و دور از ذهن نبود و از همان ابتدای تشکیل دولت دهم چنین روزی قابل پیش بینی بود. علت هم آن است که آقای احمدی نژاد با انگیزه و هدف تصاحب کامل قدرت و حذف همه رقبای سیاسی پا به میدان مبارزه گذاشته بود منتهی مساله ای که باعث گردید ائتلافی بین ایشان و اصولگرایان شکل بگیرد وجود دشمن مشترکی بنام اصلاح طلبان بود. به همین دلیل است که معتقدم می شد از همان ابتدا حدس زد زمانی که این تفکر قدرت طلب موفق به کنار گذاشتن اصلاح طلبان از یک سو و وارد کردن ضربه های سنگین بر هیمنه اشخاصی چون هاشمی رفسنجانی از سوی دیگر شود، آنگاه نوبت به ادامه نزاع با سایر اصولگرایان خواهد رسید. بنده شخصا بیش از یکسال پیش به این نتیجه رسیده بودم که با توجه به برخی شواهد باید منتظر ماند که در آینده بسیار نزدیک کشاکش قدرت میان احمدی نژاد و راس حکومت وارد مراحل جدی تر و علنی ترخود شود، که از جمله نشانه های بارز آغاز این مجادله در آن زمان را می توان اظهارات جدید و کاملا بی سابقه آیت الله جنتی دبیر شورای نگهبان مبنی بر پایان صبر و تحمل برای انتقاد نکردن از دولت و یا برخی اظهارات جسته و گریخته نمایندگان مجلس و رییس آن عنوان کرد، منتهی در آن زمان گفتن این حرف از نظراکثر فعالین و کنشگران سیاسی تحلیلی بی پایه و اساس می نمود. ولی این اختلاف اکنون در سطوح مختلف حاکمیت به خوبی قابل مشاهده است. اکنون می بینیم که گذر زمان و نحوه تعامل دولت با دیگر ارکان قدرت، شواهد و قراینی را بدست داده که نتیجه آن تایید مدعای شکل گیری و یا تقویت اختلاف بین این دو گروه می باشد، به طوریکه بتدریج مباحثی چون تلاش جریان انحرافی برای ایجاد اسلام منهای روحانیت و حتی تقابل این جریان با نظام به بحث غالب فضای سیاسی بدل شده است. موضوع مهم دیگری که وجود دارد این است که در ابتدا همه منتقدین دولت تلاش داشتند که یک رابطه این همانی میان جریان انحرافی و مشایی، با شخص احمدی نژاد برقرار نشود به عبارت دیگر به دلایل متعدد از جمله امیدوار بودن اصولگرایان برای ایجاد تمایز میان احمدی نژاد و مشایی و مبرا نشان دادن ایشان، منتقدان حکومتی سعی داشتند که متهم اصلی را نه شخص احمدی نژاد که اطرافیان نزدیک وی بالاخص اسفندیار رحیم مشایی جلوه دهند. حتی به نظر بنده ایجاد تبلیغات رسانه ای راجع به جن گیری و نفوذ اجنه در دولت همگی در این راستا قابل تفسیر هستند. این قضیه تا آنجا ادامه پیدا کرد که شخصی چون مصباح یزدی از سحر شدن و تحت تاثیر قرار گرفتن احمدی نژاد از نیروهای ماورایی آن هم بدست مشایی سخن گفت. به هر حال امروز در وضعیتی قرار داریم که تقریبا تمامی کسانیکه تا دیروز سیاست شان جدایی احمدی نژاد از مشایی و به اصطلاح جریان انحرافی بود اکنون به این نتیجه رسیده اند که این سیاست و رویه موفقیتی در پی نداشته، لذا دیگر کمترشاهد تلاش آنها برای ایجاد تمایزمیان ایندو هستیم تا جاییکه آقای ذوالنور به صراحت مشایی و احمدی نژاد را به لاله و لادن دوقلوهای بهم چسبان تشبیه می کند.

 

به نظر شما احمدی نژاد دامنه نزاع شکل گرفته را تا کجا خواهد کشاند؟ آیا می توان انتظار برکناری وی را از قدرت تا قبل از اتمام دوره قانونی اش داشت؟

از زمانیکه اصولگرایان به این نتیجه رسیدندکه ادامه رویه اتخاذ شده از سوی احمدی نژاد و همراهانش می تواند به نظام صدمات جبران ناپذیری وارد کند تلاش برای مهار و کنترل دولت نیز روبه افزایش نهاده است. ممانعت از عزل وزیر اطلاعات، دستگیری نزدیکان احمدی نژاد، عدم رای اعتماد به وزیر ورزش و طرح استیضاح وزیر خارجه و مهمتر از همه گزارش کمیسیون اصل 90 قانون اساسی، همگی از جمله  اقدامات اصولگرایان برای تضعیف دولت می باشد. حتی احتمال اتمام بخشیدن به کار دولت پیش از فرارسیدن موعد قانونی آن نیز بطور جدی وجود دارد اما اینکه واقعا چقدر احتمال دارد چنین اتفاقی رخ دهد بستگی فراوانی به رفتار و اقدامات آتی احمدی نژاد دارد. اما اجازه دهید برای پاسخ به این سئوال که احمدی نژاد تا چه حد قرار است به رویه ای که در پیش گرفته ادامه دهد توجه خود را روی اهداف ایشان متمرکز کنیم، زمانیکه توانستیم هدف ایشان را دریابیم آنگاه می توان به این سئوال هم پاسخ داد و می توان حدس زد که آیا مخالفین حکومتی  احمدی نژاد به دولت وی اجازه به پایان رساندن دوره قانونی اش را خواهند داد یا خیر؟ خب٬ هدف آن‌ها چیست؟ بنده بر این عقیده ام که تلاش برای تغییر در ساختار قدرت، هدف اصلی تیم احمدی نژاد می باشد. به نظر من  اندکی ساده انگارانه است که فکر کنیم تصاحب ریاست جمهوری آینده توسط رحیم مشایی و یا یکی دیگر از همراهان احمدی نژاد به خودی خود و به تنهایی می تواند هدف این جریان باشد. به همین دلیل است که معتقدم انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده از نظر این جریان پل های اصلی نزدیک شدن به آن هدف اصلی و بزنگاهی برای حذف رقبای سیاسی اصولگرا می باشد. از سوی دیگر، توجه به همین موضوع انتخابات است که می تواند ما را در یافتن پاسخی برای چرایی نرمش آقای احمدی نژاد در برابر سنگ اندازی های جناح اصولگرا یاری کند. شواهد حاکی از آن است  که احمدی نژاد و دوستانش تلاش بسیار گسترده ای را برای تصاحب کرسی های مجلس در پیش گرفته اند و احساس چنین  خطری از جانب اصولگرایان نیز باعث شده تا جاییکه می توانند ظرف آقای احمدی نژاد را پر کنند تا در صورت لزوم به عنوان آخرین چاره بتوانند از طریق مجلس و یا دیوان عالی  وی را از قدرت کنار بزنند. این دقیقا همان نکته ای است که آقای احمدی نژاد و نزدیکان ایشان به خوبی و با فراست آن را دریافته اند و به همین دلیل آنها فعلا به نرمش  در برابر این مخالفتها رضایت داده اند تا بتوانند خود را به زمان انتخابات برسانند. آنها به خوبی فهمیده اند که درمقطع زمانی حاضر کشمکش بیش از حد با نهادهای قدرت می تواند به وارد آمدن ضربات بیشتر و یا حتی کنار گذاشتن احمدی نژاد از قدرت بیانجامد بنابراین تصمیم گرفته اند که با خرید زمان و کاهش فشارها به برنامه های خود برای مجلس آینده جامه عمل بپوشانند. این موضوع را به خوبی می توان در قضیه انتصاب و سپس استعفای ملک زاده به عنوان معاون مالی وزارت امور خارجه مشاهده نمود. در مقابل، مخالفان نیز قصد دارند تا ضمن مهار دولت در صورت لزوم تا قبل از انتخابات مجلس بعدی احمدی نژاد را از قدرت کنار بگذارند. هر چند که ممکن است از نظر عده ای بعید به نظر برسد که نظام بخواهد هزینه های سقوط دولت را متحمل شود. ولی باید اذعان کرد در صورتیکه مخالفان واقعا به این نتیجه برسند که هزینه های ماندن احمدی نژاد و تحقق برنامه هایش بیشتر از هزینه کنار گذاشتن وی می باشد مطمئن باشید که لحظه ای در این کار درنگ نخواهند کرد. بنده بر این باورم که در صورت لزوم به انجام چنین اقدامی، زمینه سازی های لازم برای آماده سازی افکار عمومی نیز صورت خواهد پذیرفت. به عنوان مثالی در این رابطه می توان به آن بخش از سخنان آیت الله خامنه ای در روز 14 خرداد سال جاری اشاره کرد که از قول آیت الله خمینی عنوان نمودند که ایشان در مواردی به اشتباه خودشان اذعان داشته اند و آنطور که آیت الله خامنه ای عنوان داشتند این یکی از ویژگی های مثبت شخصیتی رهبر انقلاب بوده است، بنابراین  معتقدم برکناری احمدی نژاد را نباید به هیچ وجه یک امر غیر ممکن و تابو به حساب آورد.

 

یکی از بحث هایی که این روزها در حال شکل گرفتن است موضوع احتمال مذاکره برخی از شخصیتهای اصلاح طلب با حکومت می باشد. شما تمایل اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا واقعا می شود به انتخابات به عنوان راهی برای دستیابی به مطالبات مردم نگاه کرد؟

اصولا نمی توان مذاکره و چانه زنی برای رسیدن به اهداف مورد نظر را به خودی خود امری مذموم به حساب آورد، بالاخره گروههای مخالف ممکن است در برهه هایی بر سر میز مذاکره بنشینند. اما مساله ای که باید مد نظر قرار داده شود این است که اولا این مذاکره بر سر چه مسائلی و با چه هدفی صورت می گیرد و ثانیا گروههای مذاکره کننده چه کارت های برنده و اهرم های فشاری برای قراردادن روی میز مذاکره در دست دارند.

 

یعنی می‌توان گفت که آن‌ها که دم از مذاکره می‌زنند٬ به دنبل آن هستند که خواسته‌های مردم و جنبش سبز را برآورده کنند؟

اگر بخواهیم بصورت روشنتر و با صراحت بیشتر دررابطه با موضوعی که به آن اشاره کردید صحبت کنیم، باید گفت به نظر نمی رسد که حامیان استراتژی شرکت در انتخابات  واقعا بدنبال تامین مطالبات آزادیخواهانه مردم از این مسیر باشند. یعنی از نظر بنده هرگونه مذاکره ای که در شرایط حاضر بخواهد بین بخشی از اصلاح طلبان و حکومت صورت پذیرد نه بر سر هدف تامین حقوق از دست رفته ملت که اساسا بر سر دستیابی به منافع شخصی عده ای خاص خواهد بود. این بخش اول قضیه یعنی موضوع مذاکره، درمورد جنبه دیگر قضیه نیز حتی اگر مخالف نظر گفته شده باشیم و معتقد باشیم که می شود از فرصت انتخابات برای مذاکره جهت دستیابی به مطالبات جنبش اعتراضی بهره برد باید گفت در شرایط کنونی که جنبش به دلایل گوناگون دچار نوعی انفعال و بی انگیزگی شده و رهبران آن نیز مدتهاست که در بازداشت به سر می برند عملا کارت برنده و یا اهرم فشاری در دست مذاکره کنندگان احتمالی وجود نخواهد داشت. فرض کنیم شرایط به گونه ای باشد که حکومت  به دلایل مختلف نیاز ضروری به ترغیب اصلاح طلبان یا بخشی از معترضین برای  شرکت در انتخابات داشته باشد؛ در اینصورت با یک اجماع کلی میان طیف های مختلف جنبش اعتراضی می توان از این نیاز و یا ضعف حکومت در جهت رسیدن تحقق مطالبات مردم بهره برداری کرد. ولی با یک بررسی اجمالی از وضعیت کنونی می توان به خوبی این موضوع را درک کرد که در شرایطی که در آن هستیم حکومت به هیچ عنوان نیازی به مشارکت این بخش نمی بیند چرا که از نظر بنده در صورت عدم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات نظام دچار بحران مشارکت نخواهد شد، به عبارت دیگر انتخابات مجلس، چه با حضور اصلاح طلبان و چه بدون آنها برگزار خواهد شد. این نکته را فراموش نکنیم که در انتخابات مجلس همواره به دلیل تاثیر گذاری عامل رقابت های قومی و منطقه ای احتمال در گیر شدن مردم با موضوع انتخابات بالاست. از طرفی هم، در این دوره اختلافات بوجود آمده میان اصولگرایان و احمدی نژاد را نیز بایست به عنوان عامل مزیدی در نظر گرفت که پتانسیل کشاندن بخشی از مردم را به میدان انتخابات دارد، پس به صراحت می توان گفت که پیش بینی مشارکت مردم در انتخابات این دوره مجلس به حدی خواهد بود که حکومت اساسا نیازی به مشارکت اصلاح طلبان و معترضان برای  مشروعیت بخشی به خود از این طریق نداشته باشد. یعنی نمی توان گفت که در صورت عدم حضور اصلاح طلبان مشارکت مثلا در حد 10درصد خواهد بود ولی در صورت به میدان آمدن اصلاح طلبان این عدد به مثلا بالای 50 -60درصد  می رسد.

 

 به نظرمی رسد شما مخالف شرکت در انتخابات هستید، چه دلایلی  شما را به این نتیجه رسانده  که از طریق انتخابات راه به جایی نخواهیم برد؟

البته  فراموش نشود اگرچه به دلایلی که بیان شد حکومت اساسا نیازی به حضور اصلاح طلبان نمی بیند ولی به نظر می آید که علیرغم همه اینها، حکومت به دلایل دیگری از حضور کنترل شده بخشی از اصلاح طلبان استقبال خواهد کرد. حال این دلایل چه می تواند باشد؟ از نظر بنده  مهمترین آنها را باید ایجاد اختلاف در جنبش اعتراضی از یک سو و بهره برداری تبلیغاتی از آن در سطح بین المللی از سوی دیگرعنوان کرد. بدین ترتیب نه تنها نمی توان از گزینه شرکت در انتخابات به عنوان اهرم فشاری برای تحقق لااقل بخشی از مطالبات از دست رفته مردم استفاده کرد که اتفاقا شرکت در انتخابات تنها و تنها می تواند به ابزاری در دست حکومت برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود تبدیل شود.

 

یعنی از نظر شما صندوق‌های رای را در این دوره نمی‌توان جایگاهی برای رسیدن به حقوق مردم نامید؟

این یک مساله  است، امامساله دیگری که در پاسخ به این سئوال باید به آن اشاره نمود این است که طرفداران شرکت در انتخابات با منطقی و عقلانی خواندن روش خود و با گفتن این جمله که راه دستیابی به حقوق ملت صرفا از صندوق رای می گذرد در صددند که دیگران را به احساسی بودن و حتی داشتن روحیه خشونت و انقلابی گری متهم کنند. ما نیز این را قبول داریم که سیاست نه عرصه تصمیم گیری بر اساس احساسات و آرمانهای دست نیافتنی که عرصه تصمیم گیری بر اساس واقعیات و به عبارت بهتر بر اساس هزینه ـ– فایده است. ولی باید از طرفداران شرکت در انتخابات خواست به طور واضح توضیح دهند که بر اساس محاسبه چه هزینه ـ– فایده ای به این نتیجه گیری رسیده اند که انتخابات می تواند ما را به اهدافمان نزدیک کند؟ سخن بنده این است که اتفاقا براساس حساب دو دو تا چهارتا می بایست به این نتیجه برسیم که فواید شرکت در انتخابات به اندازه ای نیست که بتوان آن را پذیرفت. ما تجربه مجلس ششمی با اکثریت اصلاح طلب و دولتی اصلاح طلب در گذشته را داشته ایم ولی واقعا و انصافا چه دستاوردی از آن نصیب حرکت دموکراسی خواهانه ملت ایران شد؟ حال آنکه مجلس  بعدی در بهترین حالت می تواند یک اقلیتی خنثی همچون مجلس کنونی را در اختیار اصلاح طلبان قرار دهد که این اقلیت هم به قول خود دوستان طرفدارانتخابات، کسانی خواهند بود که بتوانند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند. از نظر بنده راه تحقق مطالبات مردم نه از مسیر انتخابات واصلاحات درون حکومتی که از طریق برقراری یک اجماع سراسری میان همه مخالفان بیرون از دایره حکومت میسر خواهد شد و اساسا نمی شود بر این راهکار برچسب خشونت طلبی و انقلابی بودن زد. بنده از پس از انتخابات 88 بر این باور بوده ام که فصل اصلاحات سپری شده  و دقیقا منظورم از اصلاحات آن قرائت خاص از اصلاحات است که این روش را در چارچوب تنگ اصلاح طلبی درون حکومت محصور ودیگر روشها را نفی می کند، وگرنه اتفاقا با رفتاری که برخی دوستان اصلاح طلب از خود نشان داده اند بنده اساسا آنها را اصلاح طلب قلمداد نمی کنم.