احمدی نژاد لنگ انداخته است

نویسنده

» مصاحبه استانفورد نیوز با عباس میلانی

سینتیا هیون

 

محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران با اظهاراتی در باره غرب، اسرائیل، زنان، روند صلح و حقوق بشر همواره در سر خط خبر ها جای داشت. انتخاب وی در سال 2009 به اعتراضات “جنبش سبز” و سرکوب خونین آن منجر شد.

دو سال بعد همه چیز تغییر کرده است. اکنون عدم توافق میان احمدی نژاد و رهبرفوق محافظه کار ایران، آیت الله علی خامنه ای، بار دیگر کشور را با بی ثباتی سیاسی مواجه کرده است.

عباس میلانی، زندانی سیاسی سابق در دوره شاه و فعال دموکراسی خواه ایرانی یکی از متخصصین مسائل ایران محسوب می شود.

او رئیس مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استانفورد است. او همچنین در رهبری پروژه دموکراسی ایرانی در موسسه هوور شرکت دارد. کتاب وی بنام “شاه” سال گذشته منتشر شد. او در باره تحولات سیاسی ایران با استانفورد ریپورت مصاحبه ای انجام داده است که در زیر می خوانید.

 

روزهای خوبی برای احمدی نژاد نیست. چه اتفاقی در شرف وقوع است؟

ظاهرا احمدی نژاد خودش هم باور کرده که برنده انتخاب شده است. او با چنین اطمینانی شروع به چالش خامنه ای کرد.

از دیدگاه قانون، قدرت رهبر غیر انتخابی و “ربانی” ایران ـ- که اکنون خامنه ای است ـ- با قدرت رئیس جمهور کشور غیر قابل مقایسه نیست. رهبر،  کنترل کننده ارتش، سپاه پاسداران، نیروهای شبه نظامی، رسانه های دولتی، قوه قضائیه و حدود 30 تا 40 درصد اقتصاد است.

خامنه ای اکنون حملات سختی علیه احمدی نژاد انجام داده است. یک شبه ناگهان رئیس جمهور محبوب و پوپولیست و تمام نزدیکان وی، قانون شکن، عوامل امپریالیسم آمریکا، تجاوز گر، خرافه گرا و مرتبط با شیطان و البته فاسد اقتصادی خطاب شدند. یکی از همکاران او حتی به تجاوز به 340 دختر باکره در ظرف یک سال متهم شد.

مخالفان رئیس جمهور اکنون ادعا می کنند که انتخابات، که زمانی خامنه ای آنرا خواسته خدا خوانده بود، توسط احمدی نژاد به سرقت برده شده است. روند استیضاح شروع شده .

احمدی نژاد این را دیده است. اکنون می داند هیچ کس به کمکش نخواهد آمد. او ظاهرا تصور می کرد دادن میلیاردها دلار پروژه با روش ترک مناقصه به سپاه پاسداران باعث می شود که سپاه به نفع او موضع بگیرد. اشتباه کرد. او فعلا لنگ انداخته است و بازی در یک سکوت موقت است.

نمی توان وقایع چند ماه آینده را حدس زد. آنچه واضع است این است که خامنه ای موفق شده است پروبال احمدی نژاد را بچیند و ترجیح می دهد به سمت استیضاحی که ممکن است باعث بی ثباتی سیاسی بشود نرود.

به احمدی نژاد به روشنی گفته شده که تنها در صورت اطاعت مطلق از رهبری است که می تواند تا آخر دوره ریاست جمهوری خود باقی بماند.

 

وضعیت کنونی با وضعیت ملاها در دوره آیت الله خمینی در دهه 1980 چه تفاوتی دارد؟

وضعیت با دوره خمینی از یک نظر تفاوتی اساسی دارد: خمینی سپاه را از ورود به حوزه سیاست و اقتصاد منع کرد.خامنه ای، از دیدگاه مدارج روحانی در مرتبه ای نازل تری از خمینی قرار دارد و از کاریزمای سیاسی اوهم برخوردار نیست. خامنه ای از سپاه پاسداران خواسته است که توان خود را در حمایت کامل از او بکار برد.قدرت سپاه سال به سال افزون شده است. فرمانده سپاهیان اخیرا در یک حرکت پر سرو صدا به وضوح اعلام کرد که چه کسی در انتخابات آینده می تواند شرکت کند و چه کسی نمی تواند.

 

تاثیر این امر در برنامه هسته ای ایران چیست و باید منتظر چه چیزی باشیم؟

سیاست هسته ای ایران همواره در دست خامنه ای بوده است. به ظاهر شورایی به نام شورای امنیت ملی هست که قاعدتا باید سیاست های هسته ای را تعیین کند ولی این شورا دنبال روی رهبر است.

از آن گذشته کنترل فیزیکی تاسیسات هسته ای هم در دست سپاه پاسداران است. امروزه در واقع آنها  هستند که رژیم را بر سر پا نگاه داشته اند.فکر می کنم چشم اندازی از تغییر در سیاست هسته ای ایران وجود ندارد. البته واقعیت این است که آنها با مشکلات فنی روزافزونی روبرو بوده اند. بسیاری از این مشکلات بر اثر ویروس کامپیوتری که توسط آمریکا و اسرائیل مشترکا تولید شده بود، بوجود آمد؛ ویروسی که راکتور هسته ای ایران را هدف گرفت در سال 1980 گفته شد 75 درصد پیشرفت کار داشته ولی هنوز راه اندازی نشده است!

 

رئیس جمهور اکنون به دنبال جلب طبقه متوسط میانه روی ایران است. ولی مگر این ها همان مردمی نبودند که در سال 2009  به خیابان آمدند؟

من فکر می کنم این یکی از  محاسبه های اشتباه احمدی نژاد است. او به دنبال جذب طبقه متوسط است. او از حضور زنان برای تماشای فوتبال در استادیوم ورزشی حمایت کرد؛ امری که به دلیل احتمال تحریک زنان از مشاهده فوتبالیست های مرد ممنوع است.  او با تلاش های وزیر خود در جداسازی جنسیتی در دانشگاه ها هم مخالفت کرد. ولی این اقدامات به جایی نرسید.اکنون طبقه متوسط و طبقه کارگر فشار اقتصادی را، که بر اثر سوء مدیریت و به هدر دادن درآمدهای نفتی توسط دولت احمدی نژاد بوجود آمده است، به خوبی احساس می کنند. ایران در حال حاضر بیکاری دو رقمی (در میان فارغ التحصیلان به 40 درصد می رسد) و تورم دو رقمی را تجربه می کند.

 

اولین نوع از آنچه به “بهار عربی” معروف شده ابتدا در ایران در ژوئن 2009 اتفاق افتاد و به شدت سرکوب شد. اکنون چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آمریکا چه باید بکند؟

امروزه همان شیوه های سرکوب توسط بشار اسد، رئیس جمهور سوریه بکار گرفته شده است. گزارشات حاکی از آن است که واحد هایی از سپاه پاسداران انقلاب به نیروهای امنیتی در سرکوب خواست های دموکراسی خواهانه مردم سوریه کمک می کنند.آمریکا باید فشار خود بر ایران و سوریه را بیشتر کند تا هر دو رژیم  احساس کنند در صورت ادامه این سیاست ها کاملا از جامعه بین المللی منزوی می شوند.آمریکا همچنین باید  صدور فن آوری هایی که امکان شکستن انحصار دولت بر اخبار و اینترنت را فراهم می آورد به این کشورها را آزاد سازد.دولت اوباما قدم های مهمی در مورد ایران برداشته است ولی بیش از اینها ضروری است.

 

بعضی ها نگران اند که در صورتی که نیروهای آمریکا از عراق خارج شوند ایران وارد عراق می شود. آیا این برای کشوری که منزوی شده  و قصد دارد تسلط خود را بر منطقه اعمال کند مقدور است؟

ایران در حال حاضر نفوذ اقتصادی خود را هم در عراق افزایش داده است.بسیاری از شهر های شیعه عراق مانند نجف پر از شرکت های ایرانی است که معمولا توسط سپاه اداره می شود. تعدادی از متحدان قدیمی ایران اکنون در سمت های کلیدی عراق قرار دارند.آنچه نفوذ ایران را محدود ساخته حضور عربستان سعودی است که به عنوان رهبر اتحاد سنی علیه ایران ظاهر شده است. عامل دیگری که در کاهش نفوذ ایران موثر بوده ملی گرایی عراقی ها و اعراب است. متاسفانه دو طرف طی قرن ها احساس بدی نسبت به هم داشته اند.

 

شما گفته اید که نسبت به چشم انداز دراز مدت ایران “از نظر استراتژیک خوش بین” هستید. چرا؟

من از نظر استراتژیک خوش بین ام چون در جامعه ایرانی تحول مهمی اتفاق افتاده است؛ تحولی که شبیه رنسانس اجتماعی است.به فیلم ها، رمان ها، موسیقی، شعر و حتی مقالات روزنامه هایی که از ایران می آید نگاه کنید. همه اینها نشان می دهد که جامعه ایران  توان واشتیاق دموکراسی را دارد. ایران یک کشور چند قومی است. تنها دموکراسی می تواند آن را منسجم نگاه دارد.تنها دموکراسی است که می تواند کار تولید کند و از سرمایه دعوت کند تا  مشکلات کشوررا حل کند. جامعه ایرانیان خارج از کشور هم بزرگ و موفق است، بخصوص در زمینه اقتصادی. فقط دموکراسی است که می تواند آنها را تشویق به بازگشت به ایران کند. همه این عوامل را به عدم کارآیی اقتصادی رژیم، فساد عظیم آن و انجماد ایدئولوژیک آن بیافزائید، آنوقت شوروی دهه 70 را به یاد می آورید.آینده ایران درخشان است اما راه آینده از میان خطرات زیادی می گذرد.

منبع: استانفورد نیوز- 25  ژوئیه 2011