جنبش مردگان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

من نمی فهمم چه شکی وجود دارد؟ اصولا ما چطور می فهمیم که یک چیزی زنده است؟ چطور شک می کنیم که چیزی زنده نیست؟ و اصولا چرا این سووال مطرح می شود که “ آیا جنبش سبز زنده است؟” بهترین دلایل برای اینکه جنبش سبز زنده است بشرح زیر است:

اول: رهبران جنبش سبز زندانی اند، اصولا زندان به معنی محل زنده هاست، محل مرده ها را می گویند قبرستان، برای چی زندانی را آزاد نمی کنند؟ چون قوه قضائیه احساس می کند آزادی آنها برایش خطر دارد. اگر مرده بودند که کسی احساس خطر نمی کرد.

دوم: صد هزار نیروی ضدشورش: وقتی یک شورایی مثل شورای هماهنگی راه سبز امید که ما خودمان شک داریم زنده هستند یا مرده، اطلاعیه می دهند که مردم روز 25 بهمن به خیابان می روند و همه ماها شک داریم که به خیابان می رویم یا نه، بعد که به خیابان می رویم، متوجه می شویم که صدهزار نفر نیروی ضد شورش، با هزار موتور سیکلت سوار، با صدها لباس شخصی گاز به دست چماق به کمر می خواهند عده ای را کتک بزنند، پس لابد یک عده ای وجود دارند که قرار است کتک بخورند؟ فرض کنید بخاطر روز والنتاین مردم به خیابان رفتند، مامورین ضدشورش که جلوی گل خریدن را نمی گیرند، پس لابد کسی وجود دارد که قرار است جلویش گرفته شود.

سوم: نه میلیون بسیجی: روز دهم دی سنه فلان، هزاران نفر اتوبوس با میلیونها نفر ساندیس، با صدها دسته مینی بوس به خیابان رفتند تا خودشان را محکم به ولایت بچسبانند، بعد هم گفته شد که جمعیت دهم دی سنه فلان از جمعیت سبزها بیشتر بود. قبول. درست. شک نداریم. یعنی حکومت موفق شد یک جمعیتی را به خیابان بیاورد که بیشتر از جمعیت سبزها بود. طبیعی است که اولین چیزی که به ذهن آدم، اگر هنوز آدم باشد، می رسد این است که این چیز گنده رهبر، لابد از یک چیزی گنده تر است که آن چیز کوچک تر است. چیزی که از جمعیت بزرگ دهم دی کوچک تر است، لابد یک جمعیت کوچک مثلا ششم دی است. نمی شود که آدمی بگوید جمعیت ما از شما بیشتر است، بعد هم بگوید که شما وجود ندارید. خوب اگر وجود نداریم، چرا می خواهید ثابت کنید که بزرگتر از چیزی که وجود ندارد هستید؟

چهارم: جی میل و یاهو و غیره: دولت و وزارت ارتباطات و غیره اعلام می کند که جی میل و یاهو چون برای خرابکاری استفاده می شود پس فعلا قطع است. البته قطع این چیزها خیلی کار بدی است، ولی ما فعلا به آن کارهای بد کاری نداریم، می خواهیم ببینیم اصلا جی میل برای چی قطع می شود؟ وزیر می گوید: برای اینکه عده ای از آن استفاده می کنند. سووال می کنیم: آن عده زنده هستند یا مرده؟ می گوید: خوب معلوم است که زنده اند، وگرنه آدم مرده که ای میل نمی زند. می گوئیم این عده که زنده هستند عاشقان ولایت هستند؟ می گوید: نه، اگر عاشقان ولایت بودند که ما دسترسی شان را قطع نمی کردیم. می پرسیم: یعنی این عده می خواهند با هم چت کنند و بقول ابطحی “های و بای” کنند و شما مشکل دارید؟ می گوید: نه آقاجان، اینها می خواهند خرابکاری کنند. می گوئیم: مجاهدین خلق می خواهند خرابکاری کنند؟ می گوید: نه، آنها که مساله ما نیستند، آنها قبلا هم بودند ما قطع نمی کردیم، می گوئیم: یعنی بخاطر سایت های سکسی جی میل را قطع می کنید؟ می گوید: سایت سکسی چه ربطی به جی میل و یاهو دارد؟ می گوئیم: پس بخاطر معترضین و سبزها قطع می کنید؟ می گوید: بله، ولی آنها مرده اند.

پنجم: تحریم باید گردد: اصلا من نمی فهمم اگر سبزها مردند، و اگر اصلاح طلبان هم وجود ندارند، پس برای چی یک گروه که اصلاح طلب نیستند، خودشان هم می دانند اصلاح طلب نیستند، اسم شان را می گذارند اصلاح طلب که یک عده به آنها رای بدهند؟ آدم می خواهد دکانش رونق بگیرد، اسمش را می گذارد قبرستان؟ چطور است که یکی مرده و بعد من قرار است جای او خودم را جابزنم که بشوم شبیه او که بعدا که رای بیاورم بگویم ما رای آوردیم آنها مرده بودند و زنده نیستند؟ این هم شد حرف؟

ششم: حرف نزن، خفه شو! یارو حرف می زند شیشه خانه اش را می شکنند، در زندان اعتصاب می کند، انفرادی می اندازند، در خارج حرف می زند تهدید به مرگ می کنند، سالمرگ بچه اش را می خواهد بگیرند، می گویند ممنوع است. برای چی ممنوع است؟ بچه ام کشته شده می خوام عزاداری کنم بزنم توی سر خودم گریه کنم، مگر همه جای دنیا، در تمام تاریخ، در هر جغرافیایی این کار را نمی کنند؟ می گوید: تو می خواهی مراسم برگزار کنی مردم بیایند. می پرسیم: خوب، مردم که بیایند همه طرفدار رهبر هستند، بهتر شما. می گوید: نخیر، یک مشت سبزهای دانشجوی دختر و پسر می آیند و شعار می دهند و حرف می زنند. می گویم: خب، مگر سبزها نمردند. می گوید: چرا، سبزها همه شان مردند. می گویم: خوب، پس مجوز بده که ما برای مرده ها مراسم بگذاریم.   

هفتم: اسدالله خلجی: فکر کنید یک موجودی مثل اسدالله خلجی، یا شاید اشتباه می کنم، اسدالله بادامچیان و مهدی خلجی، این دو نفر تمام موجودیت شان در این است که هفته ای یک بار اعلام کنند جنبش سبز مرده است. وقتی یک موجود زنده این همه اصرار می کند که یک کسی مرده است، و بعد از مرگش باز هم حرفش را تکرار می کند، لابد هنوز نمرده که این همه اصرار می کنند.

 

نتیجه گیری اخلاقی: مرده ها خطرناک اند، زنده ها هم وجود ندارند.

نتیجه گیری سیاسی: برای اینکه تعداد مخالفانت کم شوند، فرض کن مرده اند.

نتیجه گیری فلسفی: من زنده هستم، چون مجوز دارم، تو مردی، چون مجوز نداری.