انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی ایران، در شرایطی به انجام رسید که در آخرین روزهای باقی مانده تا برگزاری آن، اتفاقی بی سابقه به وقوع پیوست. این اتفاق، عبارت بود از تأکید رسمی، علنی و صریح رهبر نظام جمهوری اسلامی بر ارجحیت انتخاب نمایندگانی که “راه دولت خدمتگزار را هموار کنند.” این، اشاره ای مستقیم به یک فهرست انتخاباتی مشخص یعنی “جمله متحد اصولگرایان” بود که از محافظه کاران همسو با دولت احمدی نژاد تشکیل می شد.
توصیه صریح مقام رهبری به رأی دادن به یک فهرست انتخاباتی مشخص در یک سخنرانی عمومی، اقدامی است که در عمر نظام جمهوری اسلامی ایران، هرگز انجام نشده . بنابراین، وقتی که این کار برای اولین بار صورت می گیرد، معنای سمبولیک بسیار روشنی دارد و آن، اهمیت ویژه و بی سابقه پیروزی لیست مورد اشاره، برای نظام و شخص اول آن است. اهمیتی آنچنان بالا که رهبری را وادار ساخته تا با به کنار نهادن سنتی که تا کنون به دقت هر چه تمام تر در مقاطع انتخابات رعایت شده است، جایگاه خود را هزینه پیروزی یک لیست انتخاباتی مشخص کند.
قضاوت در مورد اینکه چنان موضع گیری ای بر روی چه درصدی از رأی دهندگان و به چه صورتی می تواند تأثیرگذار باشد، به مجالی جداگانه نیاز دارد. اما احتمالا، تأثیر اظهارات مورد بحث بر رأی دهندگان، مهمترین نتیجه آن نیست: از آن مهمتر، تأثیری است که تصریحات رهبری در مورد یک لیست انتخاباتی خاص، می تواند بر مجریان و ناظران انتخابات بر جای بگذارد.
نباید فراموش کرد که شخص اول نظام جمهوری اسلامی، در عین حال رهبر مذهبی نیروهای مؤمن و وفادار به خود محسوب می شود که قرار است همگی سر سپرده رهبری نظام جمهوری اسلامی باشند، و بخش بزرگی از آنها - از جمله ناظران و مجریان انتخابات - واقعاً چنین هستند. اجازه دهید حالتی را مجسم کنیم که پس از آنکه رهبری نظام اینچنین برای پیروزی یک لیست انتخاباتی مشخص پای به میدان گذاشته است، آن لیست در انتخابات شکست بخورد. طبیعتاً نتیجه قابل برداشت از این شکست، آن خواهد بود که مردم بر خلاف نظر رهبری، به لیست مورد نظر ایشان رأی نداده اند. این نتیجه گیری، از دیدگاه نیروهای سر سپرده نظام و رهبری، فاجعه ای است که باید به هر صورت ممکن جلوی وقوع آن گرفته شود.
در همین راستا، موضع گیری انتخاباتی شخص اول حکومت، برای سر سپردگان نظام در دستگاه های برگزارکننده انتخابات، این وظیفه را ایجاد می کند تا هر آنچه در توان دارند را برای عدم مغایرت نتایج انتخابات با تصریحات علنی رهبری – که “حیثیت نظام” در بی ارزش نشدن آن نهفته است - به کار گیرند. در حقیقت، موضع گیری آیت الله خامنه ای مبنی بر لزوم رأی دادن به لیست هواداران دولت، از آنجا که توسط رهبر سیاسی و مذهبی نظام جمهوری اسلامی ایران انجام شده است، در نگاه بسیاری از کارگزاران حکومت، ایجاد کننده نوعی تکلیف شرعی برای کمک به رأی آوردن کاندیداهای لیست هوادار دولت خواهد بود. فوری ترین تأثیر موضع گیری انتخاباتی ایشان، می توان آن باشد که برای مسوولان دولتی، که خود برگزار کننده و ذی نفع در انتخابات هستند، جواز شرعی لازم برای هدایت انتخابات “به شیوه ای که تأمین کننده خواست رهبری باشد” فراهم آید.
در پی قتل های زنجیره ای سال 77 و دستگیری عوامل اجرای این قتل ها، آیت الله خامنه ای، در جریان یک سخنرانی علنی، ضمن تأکید بر لزوم پی گیری این قتل ها و مجازات عاملان آن (که سخن مثبتی بود)، جمله ای را نیز بر زبان راندند که بعدها، نتایج پیش بینی نشده ای بر جای گذاشت. رهبری (چند روز پس از ابراز پشتیبانی کامل از تلاش های آقای خاتمی برای پیگیری و ریشه کنی عوامل قتل ها در جریان ملاقاتی با رئیس جمهور) در بخشی از سخنرانی معروف خود گفتند: “حتم بدانید کسانی که این قتل ها را انجام داده اند نیروی نظام نبوده و عامل بیگانه هستند”.(قریب به مضمون)
ماه ها بعد، با افشای فیلم بازجویی برخی متهمان پرونده قتل های زنجیره ای، معلوم شد که تیم بازجویی از متهمان به چه طرز بی سابقه و شگفت انگیزی زندانیان خود را برای اعتراف به “فساد اخلاقی” و “همکاری با سیا و موساد” تا سر حد مرگ شکنجه کرده است. علنی شدن این نحوه بازجویی از متهمان (که نتیجه آن، انحراف پرونده بر مبنای صدها صفحه اعتراف دروغ بود) به نوبه خود با پیگیری های بعدی سید محمد خاتمی منجر به دستگیری و بازجویی از اعضای تیم بازجویی شد. در جریان بازجویی ها، وقتی از اعضای تیم به سرپرستی جواد آزاده پرسیده شد که به چه حقی این همه زندانیان خود را برای کسب اعتراف دروغ شکنجه کردید، پاسخی تکان آن بود که وقتی مقام های ارشد نظام گفتند که قتل ها قطعاً کار عوامل بیگانه بوده، برای ما تکلیف شرعی ایجاد شد آن قدر آنها را بزنیم تا به عامل بیگانه بودن اعتراف کنند.
این جواب، در چارچوب مناسبات حاکم بر نیروهای سرسپرده امنیتی، کاملا قابل فهم بود. به راستی، آیا مگر اساسا قابل تصور بود که بازجویانی مخلص نظام، فرضاً بعد از چهار - پنج ماه بازجویی از متهمان پرونده قتل ها، بخواهند گزارش بدهند که نتایج بازجویی هایشان نادرستی تحلیل نظام در مورد منشا قتل ها را به اثبات رسانده است؟
واقعیت آن است که سیستمی حکومتی ایران، شبیه دموکراسی غربی نیست که در آن رأس حکومت، یک کاندیدای حزبی باشد. در نظام ایران، شخص اول حکومت، فرمانده کل قوا، رهبر معنوی، مرجع تقلید و حتی معشوق روحانی مریدان و مخلصان خود نیز هست. در چنین شرایطی است که هر سخن رهبری که حکایت از تمایل قطعی وی به اثبات فرضیه یا اجرای سیاسی داشته باشد، می تواند در عرصه اجرایی، اثرات جدی بر جای بگذارد. تا حدی که حتی به تلقی مشروعیت دستکاری های انتخاباتی نیز بینجامد. ولو آنکه مقصود از چنان سخنی، واقعا نیز چنین دخالت هایی نباشد…
پی نوشت:
در راستای همین واقعیت بود که در انتخابات ریاست جمهوری هفتم، مقامات حکومتی مختلفی کوشیدند تا اظهارات نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران مبنی بر لزوم رأی دادن به حجت الاسلام ناطق نوری و هم اظهارات دبیر جامعه روحانیت مبارز که “حدس می زنیم نظر رهبر به آقای ناطق نوری است” را اظهاراتی شخصی تلقی کنند.