یک ناشر، کتابو یک زندگی

نویسنده
مسعود لواسانی

» شرح

 

“از شمار دو چشم یک تن کم” یک تن از اهالی نشر کشور در پانزدهم بهمن، چشم از جهان فرو بست که چشم و چراغ نشر حرفه‌ای ایران بود؛ محسن باقر زاده مدیر انتشارات توس.

وقتی این خبر را شنیدم با هوشنگ اسدی تماس گرفتم تا از او درباره‌ی انتشار پرونده‌ای برای بزگ‌داشت این ناشر ارزشمند پرس و جو کنم. اسدی برایم نوشت: “باقر زاده را می‌شناختم و بسیار دوست‌اش می‌داشتم. وقتی می‌خواستم از ایران خارج شوم به دیدار او در کتاب‌فروشی‌اش در خیابان انقلاب رفتم و خداحافظی کردم”.

واقعیت این است که فراهم آوردن این پرونده برای من نیز دشوار بود، چرا که در ده سال گذشته بیش و کم با این ناشر مهربان و اهل فرهنگ محشور و مانوس بودم. هم او و هم ناهید خانم کاشی‌چی و هم پسر نازنین‌شان علی آقا از دوستانی بودند که هم نشینی با آن‌ها در دفتر انتشارات که دو کوچه پایین‌تر از کتاب‌فروشی بود، از جمله خاطرات من از تهران و ایران است که از یاد نخواهم برد. باری هنگامی که این خبر تلخ را شنیدم هنوز صدای گرم و لهجه‌ی مشهدی‌اش در گوشم زنگ می‌زد که می‌گفت: “این آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد رئیس جمهور بشه و از الان شروع کرده برای ناشران شاخ و شانه کشیدن، وای به روزی که کار بیافته دست‌اش پدر ناشران را در می‌آورد!” پیش بینی‌ای که کاملا درست از آب درآمد و نشر توس هم چوب آن را خورد و….

 

باقر زاده که بود؟

محسن باقر زاده در سال ۱۳۱۴ در شهر مشهد دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در همان شهر دنبال کرد. ورود او به عرصه‌ی کتاب و نشر تقریبن هم‌زمان بود با ازدواج او و ناهید کاشی‌چی‌ دختر محمود کاشی‌چی مدیر انتشارات گوتنبرگ مشهد. ورود باقر زاده به عرصه‌ی نشر از همین شهر و در دستگاه کاشی چی آغاز شد. او گوتنبرگ را در سال ۱۳۲۴ بنیان گذاشت. و چندی بعد باقر زاده وارد دستگاه انتشاراتی او شد. بسیاری باقر زاده را تربیت یافته‌ی مکتب نشر کتاب در گوتنبرگ می‌دانند چه این که پدر زن او همواره پیشروی او بود و همان‌گونه که کاشی‌چی بساط انتشاراتی خود را از مشهد به تهران منتقل کرد که میدان بزرگی برای فعالیت محسوب می‌شد، او نیز چندی بعد انتشارت توس را با خود از مشهد به تهران که مرکزیتی در نشر کتاب داشت منتقل کرد.

البته مشی و روش این دو ناشر همواره در مسیر دیگری بود. کتاب‌هایی که او نشر می‌داد آثار فارسی منتشره در شوروی بود که در آن روزگار به آن “پروگرس” معروف بودند و بیشتر از سوی سفارت اتحاد شوروی برای توزیع در ایران، افغانستان و تاجیکستان به چاپ می‌رسیدند.

کاشی‌چی همچنین پیشروی انتشار کتاب ارزان‌ در ایران بود. این کتاب‌ها که گاه شمارگان‌شان از بیست هزار نسخه نیز فراتر می‌رفت، آثار شاخص ادبیات داستانی جهان و به ویژه روسیه و شوروی بودند که به صورت ج زوه‌هایی ۳۲ تا ۶۴ صفحه‌ای با جلد و برگه‌های کاهی و ارزان روانه‌ی بازار کتاب می‌شد و به دست کتاب خوان‌ها می‌رسید. در آن سال‌ها انتشارات گوتنبرگ همکار انتشارات میر شوروی بود و برخی از انتشارات حزب توده و سفارش‌های ادبی سفارت شوروی در تهران را نیز این موسسه به زیور طبع می‌آراست.

این‌گونه بود که با کودتای 28 مرداد کاشی‌چی نیز چند صباحی را در زندان قصر سپری کرد. این سرنوشت اما مسیر دیگری را پیش پای داماد تازه کار در عرصه‌ی نشر گذاشت و او چه در انتخاب محتوا و چه در انتخاب شیوه‌ی صحافی راه خود را رفت. این را نیز بد نیست یادآوری کنیم که محمود کاشی‌چی حدود ۹ ماه پیش از داماد خود در خرداد همین سال از دنیا رفت و اندک زمانی پس از او داماد نیز در ۱۵ بهمن از پی او روان شد. یاد هردوی‌شان گرامی.

 

انتشارات توس چگونه پا گرفت؟

موسسه انتشارت توس به سال ۱۳۴۰ در مشهد پا گرفت. نخستین اثر منتشر شده از سوی این موسسه، “شعر امروز خراسان” نام داشت که گلچینی از شعرهای معاصر اهالی ادب مشهد بود که از سوی خود ناشر در پی حضور مداوم در جلسات ادبی این شهر گردآوری و نشر شده بود.

او درباره‌ی ادامه‌ی فعالیت‌های خود نوشته است: “ من پس از انتشار دادن سه کتاب دیگر در مشهد، به اضطرار و به لحاظ پاره‌ای مشکلات، فعالیت فرهنگی خود را در ۱۳۴۳ ضمن همکاری با زنده نام دکتر پرویز ناتل خانلری در انتشارات بنیاد فرهنگ ایران در تهران پی‌گرفتم. فعالیت در بنیاد فرهنگ ایران، مرا بیش از پیش به تاریخ و فرهنگ ایران زمین آشنا و علاقه‌مند کرد و زمینه‌ای شد برای دیدار و آشنایی با فضلا و نویسندگان تراز اول و مستشرقین در کنگره‌های سالیانه ایران‌شناسی. پس از چندی کتابفروشی توس نیز به سال ۱۳۵۰ در مقابل دانشگاه تهران افتتاح شد”. البته او از این سال‌ها به بدی یاد می‌کرد. به ویژه درگیری همیشه‌گی با اداره سانسور دغدغه‌ی همیشه‌گی او در سال‌های پیش از انقلاب بود “وضعیت سانسور کتاب به گونه‌ای بود که بسیاری از کتاب‌ها برای مدت طولانی اجازه چاپ نمی‌یافتند”.

در مورد نام‌گذاری کتاب‌فروشی توس دو روایت وجود دارد، نخست این که می‌گوید باقر زاده پس از مهاجرت استاد خود محمود کاشی‌چی به تهران به دنبال دایر کردن کتاب‌فروشی مستقل خود بود و مغازه‌ای در خیابان توس مشهد اجازه کرده بود، و به همین دلیل نام توس را بر کتاب‌فروشی خود نهاد روایت دیگر اما سبب انتخاب این نام را از سوی باقر زاده عشق و علاقه‌ی او به ایران زمین و فرهنگ کهن و باستانی آن می‌داند. راوی روایت دیگر علی دهباشی است. ولی هرکدام از این دو داستان را که بدانیم یا ندانیم، علاقه‌ی باقر زاده به فرهنگ، ادب و تاریخ این سرزمین در بیش از پنجاه سال فعالیت نشر، او را به یکی از زبانزدان این عرصه تبدیل کرده بود. از ۱۳۴۳ در مشهد تا قطعهٔ نام‌آوران بهشت زهرای تهران در این مسیر بیش از ۵۹ سالهٔ خود بیشترین وقت خود را صرف تولید و توزیع کتاب‌هایی برتر در زمینه‌های ایران شناسی، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران گذاشت.

ناشری سنتی با اندیشه‌ی روز

باقر زاده هم بنا به شکل کاری که می‌پسندید و هم فرمتی از کتاب که تولید می‌کرد در زمره‌ی ناشران سنتی جای می‌گرفت. اگرچه با انتخاب خیابان انقلاب و مقابل دانشگاه تهران در زمانی که ناشران با سابقه به سراغ مغازه‌هایی در بوذرجومهری، ناصر خسرو، باب همایون و در نهایت مدرن‌ترین‌شان به شاه آباد می‌رفتند، از همان آغاز کار در تهران موقعیت مغازه‌های جلوی دانشگاه تهران را در بازار کتاب تهران و ایران پر اهمیت می‌دید و به آن‌جا رفت. این در روزگاری بود که حتی فرد باهوشی همچون عبدالرحیم جعفری مدیر امیرکبیر هم ساختمانی معظم در چهارراه شاه‌‌آباد ساخته بود و دفتر انتشارات امیرکبیر را در آن‌جا قرار داده بود.

از این گذشته یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های باقر زاده توجه به موضوع کپی رایت بود. او که آشنایی خوبی با نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت به عنوان قطب انتشار کتاب در جهان داشت، از این که ناشران ایرانی در دنیا به عنوان سارق و دزد دریایی شناخته شوند شرماگین بود او می‌گفت وقتی در زیر سفقف‌های نمایشگاه فرانکفورت هرجا ناشران ایرانی را می‌بینند از آن‌ها با عنوان Pirate یاد می‌کنند باعث خجالت ما می‌شود. این خیلی بد است که کتاب‌های ناشران دیگر را ترجمه کنیم و جلوی چشم خودشان عرضه کنیم، این دهن کجی به ناشران جهانی است.

در طی سال‌هایی که در مطبوعات هستم بارها و بارها پیش آمده بود که با باقر زاده به عنوان یکی از وزنه‌های نشر حرفه‌ای ایران گفت و گو کنم “من هم پیش و هم پس از انقلاب در اتحادیه حضور داشته و شرایط کار صنفی کردن در هر دوزمان را دیده بودم پیـش از انقلاب جایی به اسم “اتاق اصناف”، وجود داشت که دستگاه سانسور شاه از آن طریق بر کار ناشران نظارت می‌کرد”

حالا که مروری بر این همه گفت و گو می‌اندازم، گزیده‌‌ی این همه گفتگو را به عنوان راه‌نمایی‌ برای نشر حرفه‌ای پیش رو دارم. باقرزاده به عنوان یکی از عناصر مهم و تاثیرگذار در صنف نشر، در سیاست‌گذاری‌های این حوزه حضوری چشمگیر و موثر داشت.

اگر از او در مورد مختصات یک ناشر حرفه‌ای می‌پرسیدید یکی از مهم‌ترین مولفه‌هایی که در نظر داشت فعالیت مستقل از دولت بود “دستگاه‌های دولتی و موسساتی که با استفاده از امکانات دولتی کتاب به چاپ می‌رسانند را نمی‌توان ناشر حرفه‌ای دانست، زیرا چندین فاکتور در کار نشر حرفه‌ای وجود دارد که در کار این ناشران دیده نمی‌شود”.

“ناشر حرفه‌ای به این دلیل که تنها از این راه امورات‌اش را می‌گذرداند پس به شرایط فعالیت اقتصادی هم توجه می‌کند و سعی می‌کند به گونه‌ای فعالیت کند که حیات موسسه‌اش به خطر نیافتد. ناشر حرفه‌ای بعد از گذشت ده سال باید به فکر ترجمه مجدد آثار منتشر شده قدیمی‌اش باشد. ناشر حرفه‌ای کسی است که ذهنیت فرهنگی داشته باشد و با این ذهنیت است که ناشر برای کتاب دل می‌سوزاند، یک ناشر واقعی و حرفه‌ای کارهای ترجمه را بعد از گذشت یک دهه دوباره ترجمه می‌کند”.

هم‌زمان با شهردار شدن احمدی‌نژاد در تهران باقرزاده انتقادات تندی را علیه او آغاز کرد. مخالفت احمدی‌نژاد با برگزاری نمایشگاه کتاب در محل دائمی نمایشگاه‌های بین‌المللی تهران و خبرهایی که جسته و گریخته از خواب‌هایی که برای زمین نمایشگاه دیده بودند به گوش می‌رسید بر نگرانی ناشران می‌افزود. در اردی‌بهشت ۱۳۸۴ که احمدی‌نژاد شهردار تهران بود مدیر نشر توس در مصاحبه‌ای گفت: “نگاه برخی از مسولین در دوره جدید به نمایشگاه کتاب تهران مانند نمایشگاه‌های ” فروش بهاره “ است. برخی فکر می‌کنند نمایشگاه کتاب را می‌توان در هرمکان و یا در هرزمانی برگزار کرد!”

اندیشه‌ای که حاصل بیش از پنج دهه ممارست در این عرصه، خون دل، خاک کتاب خوردن و شاگردی اساتید ادب و پیش‌کسوت نشر ایران بود. در اردی‌بهشت ۱۳۸۷ با وجود همه‌ی آزار و اذیت‌هایی که متوجه این ناشر با سابقه در دولت احمدی‌نژاد صورت گرفته بود. از معطل کردن تحویل کتاب یونانیان و بربرها پس از 9 ماه از چاپ‌خانه‌ی وزارت ارشاد تا قهر این ناشر از نمایشگاه کتاب و… ، در نهایت مسئولین وزارت ارشاد در جریان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران طی مراسم تجلیل از خادمان نشر، از این مرد بزرگ نیز تجلیل و قدردانی کردند.