آلفردو سمپرون
در آن دوران، زمانی که کردها کمونیست بودند و ما به عنوان دوستان ساتراپ ها، کردها را می کشتیم، یک دوران اشغالگری قابل قبول به لحاظ اجتماعی بود. سپس، به دنبال اولین جنگ خلیج فارس، جهان با هراس می دید که صدام حسین چگونه روستاهای کردنشین را بخاطر تلافی مورد حمله شیمیایی قرار می دهد و اسپانیا نیز چتربازان خود را به محل اعزام کرد تا مناطق بی خطری را ایجاد و به هزاران پناهنده کمک کند. همه چیز به شکلی غیرقابل درک در جریان بود. ایالات متحده ارتش عراق را به شکلی ظاهری شکست داده بود و دیکتاتور همچنان قدرت را در دست داشت. بدین ترتیب، مخالفان عراقی که اکثرشان شیعه بودند نیز در کنار کردها هزینه گزافی را برای این تصمیم ژئواستراتژیک پرداخت کردند؛ تصمیمی که صرفاً برای جلوگیری از پیشروی سیاسی ایران اتخاذ شده بود.
برای عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس، مشاهده ظهور یک عراق قدرتمند به لحاظ نظامی، که اکثریت آن را سنی ها تشکیل می دادند، بسیار رضایتبخشتر از ظهور کشوری بود که در نهایت نام تندروهای شیعه از صندوقهای رأی آن خارج می شود. آنها جدا از آنکه توانستند به قیمت مرگ هزاران نفر، برای خود زمان بخرند، ولی رویدادهای تاریخی به شدت بیرحمانهای برایشان رقم خورد؛ چرا که جنگ دوم خلیج فارس که تنها از ضربه روحی آمریکایی ها در ۱۱ سپتامبر سرچشمه می گرفت، درنهایت باعث شد تا شیعیان در عراق به قدرت برسند.
بی شک این روند نه سریع بود و نه بدون رنج. سنی ها تا حد مرگ مقاومت می کردند و درنهایت یگان های خود در شمال عراق را به رهروان جهاد تبدیل کردند. جنگ فرقه ای زیر گوش ارتش های اشغالگر بریتانیا و آمریکا باعث شد تا ۲۰ هزار نفر کشته شوند و این کشور به مناطق مختلفی تقسیم گردد؛ بدین ترتیب یکی از بی سابقه ترین رویدادهای تاریخی به لحاظ انتقال جمعیت های نژادی و مذهبی اتفاق افتاد که تنها با هند و پاکستان پس از استقلال شان قابل مقایسه است. بین این دو فرقه، اقلیت های مسیحی که می توان گفت امروز به طور کامل ریشه کن شده اند، و همچنین سربازهای غربی که در دسته های ۱۰۰ نفری می مردند [۴۸۰۴ نفر بین سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۲] قرار داشتند. در شمال عراق، کردها واحهای از صلح و آرامش ایجاد کردند که البته زودگذر بود و با ورود جهادگرایانی که حتی فوتبال را هم ممنوع میکنند به خشونت و ناآرامی گرایید.
سرنوشت باعث شد تا دولتی متشکل از اکثریت شیعیان بی کفایت و فرقه گرا با اپوزیسیونی سنی که نمی تواند تسلیم را بپذیرد درگیر شود. بار دیگر نیروهای دو گروه به جان یکدیگر افتادند، ولی این بار بدون مداخله واشنگتن که اکثریت نیروهای خود را از این کشور خارج کرده بود. مأموران سابق صدام حسین که مقاومت ضدآمریکایی در مناطق نینوا و الانبار را برعهده داشتند، درب ها را یکی پس از دیگری به روی یک جنبش سنی جدید که هدف اش “آزادسازی” است گشودند؛ جنبشی موسوم به “دولت اسلامی” که در صحنه های نبرد سوریه متمرکز شده است. پس از اقدامات متعدد تروریستی و درعین حال بیرحمانه طی دوران اخیر، دولت عراق از مناطق سنی نشین عقب رانده شد و جنبش جدید اعلام خلافت کرد.
خوشبختانه عراق به دلیل مقاومت کردها در برابر اولین تلاش های اسلام گرایان و همچنین مداخله های فوری ایران در حمایت از ارتش شکست خورده بغداد چند پاره نشد. امروز تلاش های ایران تا حد بسیاری منوط به بقای حکومت اسد در سوریه، حاکمیت ارضی عراق و مقاومت کردهاست. حکومت تهران با تحریم های بین المللی بسیار، درگیری های داخلی، هرج و مرج در بازار نفت و اقدامات خرابکارانه عربستان و اسراییل روبروست. و البته کاملاً ساده لوحانه است اگر فکر کنیم که عرب ها تحول نقش ها را بپذیرند و شاهد فرمانبرداری از پارسیان باشند. بله، اوباما به تاریخ خواهد پیوست، ولی نه به دلیل رفع مشکل هسته ای، بلکه به دلیل آغاز روند تکثیر آن در خاورمیانه.
لا راسون، ۲۱ مه ۲۰۱۵