هنرمند روی دست های مردم

نویسنده

‏‏khosrowshakibaeem.jpg

پیام رهنما ـ نوشین جعفری

مراسم تشییع خسروشکیبایی ساعت 9 صبح روز گذشته از مقابل تالار وحدت تهران برگزار شد.دراین مراسم که با ‏شوروازدحام مثال زدنی مردم همراه بود، جمع کثیری ازهنرمندان، دوستداران شکیبایی و مسئولین هنری حضور ‏داشتند. ‏

مگر وصف شدنی است؟ مگر می‌توان این همه شور و حرارت را توصیف کرد؟

انگار همین دیروز بود؛ تالار وزارت کشور، مراسم افتتاحیه‌ی بیست و ششمین جشنواره‌ی فیلم فجر، تیزری که در ‏ابتدای مراسم پخش شد و ما آن روز تیتر زدیم: ‏

‎]‎

تحویل سال سینمای ایران با صدای “هامون” خاطره‌ها؛ استاد خسرو شکیبایی‎[‎

و نمی‌دانستیم پایان زندگی خسرو شکیبایی در همین سال سینمایی اتفاق می‌افتد.‏

و امروز اشک بود و آه. افسوس بود و حسرت. تأسف بود و سوگواری…‏

خسروی سینمای ایران با رفتنش شکیبایی خیلی‌ها را برد. خیلی‌ها را به سوگ خود نشاند. از هنرمندان گرفته تا ‏مردم…مردمی که دسته دسته آمده بودند و همه از سر عشق؛ از سر مهر.‏

مراسم طبق اعلام قبلی باید ساعت 9 صبح آغاز می‌شد. اما از ساعت ها پیش از آن انبوه علاقمندان به فرهنگ و هنر ‏این سرزمین در تالار وحدت گرد آمده بودند. راه بندان بود در خیابان‌های انقلاب و حافظ.و جمعیت هنوز می امد. تا ‏جایی که نه تنها محوطه‌ی داخلی تالار وحدت که بیرون از محوطه را نیز پر کرد. ‏

پرویز پرستویی، مدیر اجرایی مراسم مدام مردم را به آرامش فرا می خواند اما مردم آرام شدنی نبودند؛ عده ای از مردم ‏و عکاسان از سردر و نرده های اطراف تالار بالا می رفتند.عده ای در گوشه ای اشک می ریختند و بهت زده به ‏اطراف می نگریستند.‏

آمبولانس حامل پیکر خسروی سینمای ایران ساعت 9 به تالار وحدت رسید؛ اما ازدحام جمعیت مانع ورود آمبولانس به ‏داخل تالار بود.پرویز پرستویی بارها از مردم خواست اجازه بدهند تا جنازه به جایگاهی که خانواده ی شکیبایی و ‏هنرمندان حضور داشتند برسد. خواهش ها به فریاد تبدیل شد. حالا دیگر هیچکس صدای کسی را نمی شنید.‏

پرویز پرستویی اعلام کرد قصد داشته از مسعود کیمیایی، عزت الله انتظامی، سیروس الوند و مادر سینمای ایران، ژاله ‏علو درخواست کند که به روی جایگاه بیایند و چند کلامی با مردم سخن بگویند اما به دلیل شلوغی این امر امکان پذیر ‏نیست.‏

او لحظاتی بعد از یکی از دوستان صمیمی خسرو شکیبایی، حسین بختیاری خواست تا در جایگاه حاضر شود و ترانه ی ‏مورد علاقه ی او را بخواند. بختیاری در جایگاه حاضر شد و ترانه ی “نوبهار دل” را اجرا کرد. درحین اجرای این ‏برنامه و به پاس احترام روح خسرو، سکوتی مثال زدنی درخیابان حافظ برقرار شد.این بخش که تمام شد پرویز ‏پرستویی دوباره پشت تریبون رفت و با بغض گفت: رفیق ودوست خسرو بودن هیچ کاری ندارد به دلیل اینکه او خود را ‏رفیق همه می دانست.وی سپس متنی را که عزت الله انتظامی برای خسرو نوشته بود،قرائت کرد: ‏

‏”جهان دور است ومی گردد ودراین میان چه کند بنده که ننهد فرمان را.انالله و انا الیه راجعون.ازمحرمان حرم عشق ‏یکی دیگر رفت و ما چه صبورانه پروازگلهای نیلوفرین را دراین چرخ گردون نظاره می کنیم.آن که بود جواهری بود ‏که به دستان بسیاری رفت وجواهر ماند.خسرو که از کوچک وبزرگ او را کوچک صدا می کردند بزرگ بود ویار بود ‏ویار خوبی بود.چه دردمندانه است این ایام.“‏

ایرج راد،مدیرعامل خانه تئاتر سخنران بعدی بود که با حضور در جایگاه ضمن اشاره به پاکی روح شکیبایی از مردم ‏به دلیل حضور پرشورشان تشکر و ابراز تأسف کرد که یکی از پدیده ها و افتخارات هنر این سرزمین را از دست ‏دادیم. وی گفت: سال ها باید منتظر ماند تا هنرمندی همانند او ظهور کند.‏

بعد از دقایقی ودرست درساعاتی که انگار خورشید هم نور خود را بیشتر ازقبل بر پیکر شکیبایی می تاباند، پویا ‏شکیبایی،پسر خسرو شکیبایی در جایگاه حاضر شد. وی از حضور و علاقه ی مردم به پدرش تشکر کرد.‏

سپس نوبت به محمدحسین صفارهرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رسید که از جمله گفت: هنرمندان دو دسته ‏هستند؛ یکی آنهایی که از هنر حیثیت‎ ‎می‌گیرند و دیگر آنان که به هنر حیثیت می‌دهند. خسرو شکیبایی از جمله ‏هنرمندانی بود‏‎ ‎که به جریان هنری حیثیت بخشید‎.‎

وی که بعد از جلسه هیأت دولت در این مراسم حاضر شده‎ ‎بود سلام رئیس جمهور را به هنرمندان ابلاغ کرد که فریاد ‏‏”هوی” جمعیت حاضر با شنیدن این جمله بلند شد.و مامورین نیروی انتظامی خیابان حافظ را بستند.‏

حدود ساعت 11 بود وجمعیت به مراتب بیشتر از قبل. همزمان پوسترهای خسرو شکیبایی که توسط ستاد برگزاری ‏مراسم او تهیه شده بود،میان مردم پخش می شد.‏

و بالاخره پیکر شکیبایی با تاخیر زیاد به سمت بهشت زهرا منتقل شد. ‏

آمبولانس ساعت 11: 20 به بهشت زهرا رسید و پس از غسل و خواندن نماز به سمت قطعه ی هنرمندان روانه ‏شد.سرتاسر قطعه ی هنرمندان نیز مملو از جمعیت بود.‏

پس از خاکسپاری خسرو شکیبایی، محمدرضا جعفری جلوه‏‎ ‎معاون‎ ‎سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با ابراز ‏تاسف فراوان از درگذشت او گفت: “ خسرو شکیبایی در واقع صاحب مرام بود و در برابر ارزشهای ایرانی و‏‎ ‎اسلامی ‏متواضع بود. هنرش هیچگاه مایه‌ای برای تفاخر نبود؛ او همان کیمیای سعادت‏‎ ‎دیروز، امروز و فردای ماست خدایش ‏رحمت کند که جایش سبز است.“‏

سیروس الوند‎ ‎کارگردان سینما هم‎ ‎با اشاره به جمعیت فراوانی که خسرو شکیبایی را تا قطعه هنرمندان بدرقه کرد، اظهار ‏داشت: “ شکوه امروز درخور و شایسته خسرو شکیبایی است‏‎.‎‏”‏‎ ‎

سپس‎ ‎پرویز پرستویی‎ ‎که مسئولیت برگزاری این مراسم را برعهده داشت، خطاب به خسرو شکیبایی گفت: “ بدان که ‏هستی و در قلب‏‎ ‎همه مردم ایران حضور داری، خسرو جان مرا ببخش که نتوانستم با تو خداحافظی کنم و‏‎ ‎بدون اینکه تو ‏را ببینم رفتی. اما می‌دانم تو نرفته‌ای و همیشه پیش ما هستی.“‏

امین‎ ‎تارخ‎ ‎نیز گفت: “شکیبایی هنرمند بزرگی بود و حضور گرم مردم این نکته را ثابت‎ ‎می‌کند.“‏

در حاشیه این مراسم، تنی چند از هنرمندان سینما با روز سخن گفته اند و از خسرو شکیبایی: ‏

رویا تیموریان: به اعتقاد من خسرو از نوابغ بازیگری ایران بود ومطمئنم که درروزها و سال های آینده جایگزین او را ‏نخواهیم دید.خسرو نماد انسانیت و مهربانی بود ویاد وخاطره او هرگز از اذهان عمومی پاک نمی شود.‏

مسعود رایگان: از روز جمعه تا به حال آدم های زیادی را دیده ام که به این خبر عکس العمل های فراوان نشان داده ‏اند.جالب اینکه همه به یک نوع: گیجی،بهت و افسوس.در میان حرف های همه آنها جمله «حیف شد» به تعداد فراوان ‏تکرار می شدومن هم تکرار می کنم که: حیف شد.خسرو روح و حضور بازیگری رادرصحنه و درمقابل دوربین می ‏شناخت و همین شناخت او بود که قدرت را به سادگی به رخ می کشید.شکیبایی فوت کوزه گری خود را نیز با خود برد ‏و آثار ماندگارش را برای ما به جا گذاشت.‏

ایرج راد: شکیبایی را از خانواده تئاتر می دانیم و او را ستاره سال های تاریک.سال هایی که فشار بر هنر وتئاتراین ‏مملکت فراوان بود،او تنها جوان اول نمایش تهران و ایران بود.با نامش سالن های تئاتر غلغله می شد و حالا با یادش ‏دلهایمان خون می شود.شکیبایی هنرساز و هنرمند بود. او غولی دربازیگری بود.‏

حسین سحرخیز: اول بار که هامون را ازاو دیدم چنان به وجد آمدم که هنوز باورم نمی شد که این نقش توسط یک تئاتری ‏در سینما اجرا شده باشد.شکیبایی هنرپیشه ماند و هرگز شخصیت هنری خود را از دست نداد.همین الان هم که ما ‏دراینجا جمع شده ایم شاهد مراسمی هنری هستیم و این برای خیلی ها آرزوها و انگیزه های مثال زدنی به بار می ‏آورد.خیلی ها علاقند بودند که لحظه ای در کنار او باشند.خیلی ها می خواستند در کنار بازی او درس بگیرند. بسیاری ‏حاضر بودند با حضور او در اثر، کارشان را نجات دهند و دادند. شکیبایی یک انسان عادی نبود.او فرهیخته بود و ‏فرهیخته ماند.‏

چنین بود که “هامون” خاطره ها که “روزی روزگاری” با بازی در “خانه ی سبز” بیش از پیش شناخته شد و این ‏اواخر در “شب” نشان داد که هنوز در اوج است، در ردیف 144 شماره 24 قطعه هنرمندان بهشت زهرا برای همیشه‎ ‎آرام گرفت‎.‎

اما در نهایت به قول شبنم طلوعی: “حمید هامون؛ رفتی و ما هنوز نفهمیدیم که ‏‎]‎پس تکلیف عشق چی می شه؟!‏‎[‎‏”‏