گزینه سنجیده نزدیکی به ایران

نویسنده

abbasmilani.jpg

همزمان با آغاز سال، توجه به این نکته که مباحثات درآمریکا بر سر ایران به دور باطل دچار ‏گردیده و میان “تغییردهندگان رژیم” در برابر “طرفداران کنترل تسلیحاتی”، “جنگ طلبان” و ‏‏”صلح طلبان “ ، “آرمان گرایان” و “واقع گرایان” آمریکا اختلاف نظر ایجاد شده، حائز اهمیت ‏است. ارزیابی سازمان ملی اطلاعات آمریکا (نای) که در ماه گذشته منتشر شد، با استقبال از ‏استراتژی جدیدی که هم هدف کوتاه مدت کنترل تسلیحاتی و هم هدف بلندمدت برقراری ‏دموکراسی در ایران را دنبال خواهد کرد، فرصت فرار از این مباحثه بی حاصل فراهم اورده ‏است . ‏

‏ ‏

قضاوت مهم و کلیدی نای در این خصوص که ایران برنامه تسلیحات اتمی خود را به حال تعلیق ‏درآورده، به ناگزیر به طرفداران سیاست کنترل تسلیحاتی نقش محوری داده است. از آنجا که ‏موضوع تهدید اتمی دیگر فوریت ندارد، طرفداران این سیاست تأکید می کنند که زمان آن فرا ‏رسیده است که آمریکا بعنوان راهی برای” تغییر رفتار رژیم ایران” و نه تغییر خود رژیم- به ‏ویژه قانع کردن روحانیون برای به تعلیق درآوردن برنامه غنی سازی هسته ای- “دیپلماسی ‏مستقیم” با تهران را اتخاذ کند. ‏

‏ ‏

‏ در مقابل آن دسته از کسانی که از سیاست “ تغییر رژیم ایران “حمایت می کنند، مدعی اند که ‏گزارش نای چیزی را عوض نمی کند و آمریکا باید همچنان از قدرت قهری مانند حملات نظامی ‏برای مقابله با تهران استفاده کند.هر دو گرایش در تبیین استراتژی خود در بعضی جنبه ها حقایقی ‏را مطرح میکنند ،اما هر دو گرایش فاقد توانایی برای ترسیم یک چشم انداز بلند مدت در ارتباط ‏با ایران می باشد .‏

‏ ‏

‏ حماقت است فرض کنیم که طرفداران حملات نظامی با آنهایی که طرفدار تغییر رژیم ایران ‏هستند، در یک جبهه قرار دارند. هیچ روش بهتری برای طولانی کردن عمر رژیم اقتدار گرای ‏ایران و تقویت روزافزون تندروهای تضعیف شده ای مانند رئیس جمهور احمدی نژاد، جز ‏بمباران ایران وجود ندارد. خوشبختانه ،گزارش نای احتمال حملات نظامی را ضعیف تر کرده ‏است. ‏

‏ ‏

اما این ارزیابی هیچگونه دلیل و مدرکی دال بر اینکه رژیم ایران روش های خود را برای ‏هماهنگ تر شدن با منافع ملی آمریکا و یا منافع ملت ایران تغییر داده، ارائه نداده است. گزارش ‏معتقدست رژیم ایران همچنان ملت خود را سرکوب می کند؛ از سازمان های تروریستی که ‏اسرائیل را تهدید و دولت های عراق، لبنان و سرزمین های فلسطین را بی ثبات می کنند، حمایت ‏می کند؛ و هنوز برنامه غنی سازی خود را به حال تعلیق درنیاورده است. تعلیق برنامۀ نظامی ‏اتمی ایران در سال 2003، یک واکنش تاکتیکی در برابر افشای فعالیت های پنهانی این کشور، و ‏نه یک تغییر اصولی در تفکر استراتژیک، بود.‏

‏ ‏

بنابراین، فرض این نکته که گزارش نای به آمریکا اجازه می دهد با ایران بر سر برنامه غنی ‏سازی چانه زنی کند و از هرگونه اعمال فشار بر رژیم صرفنظر کند، نیز حماقت به حساب می ‏آید. تمرکز صرف بر غنی سازی به نفع ملا هایی خواهد بود که شاهدند چگونه گزارش” نای ‏‏”ائتلاف طرفداران تحریم های جدی بر علیه ایران را تضعیف کرده است. در حالیکه ملاها ‏همچنان برنامه غنی سازی خود را گسترش می دهند، دارای انگیزه های لازم برای طولانی ‏کردن هرگونه مذاکرات هستند . چند روز پس از انتشار گزارش نای، احمدی نژاد اعلام کرد که ‏ایران در نظر دارد به فعال کردن 50 هزار سانتریفیوژ، که یقینا ً برای تولید اورانیوم بسیار غنی ‏شده کفایت خواهند کرد، دسترسی پیدا کند. ابزارهای دیپلماتیک آمریکا برای تغییر این رفتار ‏بسیار ضعیف هستند. علاوه بر این، این استراتژی، دست ایران را برای حمایت از تروریسم و ‏نقض حقوق بشر باز خواهد گذاشت. ‏

‏ ‏

آمریکا و متحدانش باید یک استراتژی را در قبال ایران اتخاذ کنند که هم به اهداف بلندمدت و هم ‏به اهداف کوتاه مدت بپردازد. به ویژه آمریکا باید مجددا ً به سیاست ترغیب برقراری دموکراسی ‏در ایران پایبند باشد، چرا که تنها یک رژیم دموکرات به حمایت از گروههای تروریستی در ‏خارج و سرکوب های داخلی پایان خواهد داد. به علاوه، احتمال اینکه یک ایران دموکرات دوباره ‏برنامه تسلیحات اتمی را آغاز کند، به ویژه اگر آمریکا و رژیم جدید ایران روابط نزدیک نظامی ‏با یکدیگر داشته باشد، کمتر است.‏

‏ ‏

اگرچه ممکن برای عده ای دور از انتظار باشد، اما نزدیکی دیپلماتیک مستلزم دنبال کردن هدف ‏بلندمدت برقراری دموکراسی به موازات هدف کوتاه مدت کنترل تسلیحاتی است. اولین پیشنهاد ‏آمریکا در خصوص مذاکرات مستقیم باید دربرگیرندۀ همه مسائل باشد: چشم انداز روابط رسمی ‏دیپلماتیک و لغو تحریم ها؛ تأمین احتمالی سوخت هسته ای و از بین بردن سوخت مصرفی (از ‏سوی یک سازمان یا یک کشور سوم)؛ تعلیق غنی سازی هسته ای؛ ختم کمک رسانی به حزب الله ‏و حماس؛ و گفتگوی جدی در خصوص توقف دستگیری دانشجویان و فعالان حقوق بشر و آزار و ‏اذیت رهبران اتحادیه ها و اقلیت های مذهبی. مذاکره دربارۀ نهادها و ترتیبات جدید امنیتی منطقه ‏نیز باید در دستور کار باشد. تجربه آمریکا در خصوص اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ ‏سرد ثابت می کند که ما می توانیم بدون چشم پوشی از تعهدمان نسبت به دموکراسی و حقوق بشر، ‏سیاست نزدیکی به یک رژیم مستبد را اتخاذ کنیم. ‏

‏ ‏

ارتباط بیشتر میان انجمن های ایران و آمریکا بیش از پیش مشروعیت رژیم را تضعیف خواهد ‏کرد، استقلال گروههای اقتصادی و سیاسی ایران را تقویت خواهد نمود، و شاید حتی برخی از ‏رهبران رژیم را به معاوضه قدرت ضعیف سیاسی خود در قبال حقوق مالکیت پایدار سوق خواهد ‏داد. در طول چهار دهه گذشته، رژیم های مستبد بندرت به تبع انزوا سقوط کرده اند، بلکه اغلب ‏زمانی که بدنبال سیاست نزدیکی با غرب بوده اند، از هم فروپاشیده اند. حتی فروپاشی اتحاد ‏جماهیر شوروی نیز نه در زمان اوج تنش های مسکو و واشنگتن، بلکه در دوره نزدیکی آنها با ‏یکدیگر اتفاق افتاد. ‏

‏ ‏

آیا ایران نیز همین راه را دنبال خواهد کرد؟ تا وقتی که تلاشی در کار نباشد، هرگز به پاسخ این ‏پرسش نخواهیم رسید. البته ممکن است ملاها سیاست نزدیکی به امریکا را رد کنند، اما مخالفت ‏آنها به اپوزسیون داخل ایران جسارت خواهد بخشید. یک تلاش جدی برای نزدیکی به جمهوری ‏اسلامی، دلیل آمریکا را، در صورت ضرورت، برای فشارهای قهری تر دیپلماتیک و اقتصادی ‏تقویت خواهد کرد.‏

منبع:واشنگتن پست 2 ژانویه ‏