برونداد نشست کمپ دیوید پنجره مناسبی را برای درک مناسبات ایران و آمریکا و همچنین معادلات امنیتی منطقه گشود. در این نشست اوباما با سرباز زدن از ارائه تضمین امنیتی و تعهد به دفاع نظامی از کشور های عربی جنوب خلیج فارس با افزایش فروش سلاح های نظامی و حمایت تلویحی از آنان در جنگ احتمالی در منطقه موافقت کرد. دولت آمریکا از یکسو مدعی شد با اعمال نظارت های سخت و اقدامات قابل راست آزمائی عرصه را برای انحراف محتمل برنامه هسته ای ایران به مسیر نظامی می بندد و رعین حال در صورت توافق ایران تحریم های مربوط به بحران هسته ای برداشته می شوند. از سوی دیگر برای تامین امنیت اعراب در مقابل تعرض احتمالی ایران وعده تاسیس سپر دفاعی موشکی مشترک داده شد. برنامه موشکی جمهوری اسلامی تا جایی برای آمریکا مهم است که راداری در آلاسکا برای رصد کردن پرتاب های موشکی ایران راه اندازی شده است.
وضعیت فوق نشانگر تداوم نقش آفرینی آمریکا در خاور میانه و خلیج فارس و تقویت موضع اعراب در موازنه قوای منطقه ای است. در واقع دخالت امریکا که نیرویی خارج از منطقه است اجازه نمی دهد موازنه قوای منطقه ای حالت طبیعی خود را پیدا کند و وضعیتی مصنوعی با حمایت از اعراب ایجاد می کند.
این حالت با منافع ملی و حقوق ایران در سامان یابی خاور میانه تعارض دارد. البته با توجه به سیاست خارجی ستیزه جویانه جمهوری اسلامی و یاغیگری در برابر نظم جهانی مدافعان راهبرد سیاسی آمریکا توجیهاتی دارند. اما تبعات منفی سیاست های کنونی فقط گریبانگیر جمهوری اسلامی نیست، بلکه کلیت کشور و مردم ایران را نیز شامل می شود. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر فقط با جمهوری اسلامی مشکل ندارند بلکه اساسا پذیرای ایران قوی در خلیج فارس نیستند. مصر نیز در خاور میانه چنین دیدگاهی دارد. ترکیه نیز در چارچوب نگاه به شرق و بازسازی شکوه عثمانی دولت اردوغان زاویه هایی با ایران پیدا کرده است.
طبیعتا بلوک عربستان سعودی و متحدان عربی اش با توجه به شکاف های تاریخی، مذهبی و سیاسی خواهان دریافت امتیازات و انعقاد پیمان های امنیتی نظامی با آمریکا هستند تا وزن آنها در معادلات منطقه ای در برابر ایران افزایش یافته و مانع نقش آفرینی موثر ایران در تحولات و اداره منطقه شوند.
سیاست دولت آمریکا بعد از انقلاب به نفع تقویت اعراب بوده است. البته سیاست ایدئولوژی محور جمهوری اسلامی در پیوستن به بلوک ضد غرب، بخصوص بعد از تسخیر سفارت آمریکا پایه تغییر روبط ایران و آمریکا از دو دوست به دو دشمن را گذارد. اما در ادامه عدم توجه به تفکیک ایران و جمهوری اسلامی و ضدیت اعراب با ایران مقتدر در منطقه از سوی سیاستمدار آمریکایی باعث تشدید تقابل منطقه ای ایران و امریکا شد. در عین حال منافع بالقوه همکاری ایران و آمریکا در خلیج فارس باعث شد تا روسای جمهوری آمریکا از کارتر تا کنون نسبت به ترمیم روابط با ایران توجه مثبت نشان دهند اما سیاست های بخش مسلط قدرت در ایران و کارشکنی های گرایش های افراطی در سیاست آمریکا چنین اجازه ای را نداد.
اکنون دولت اوباما می خواهد از شدت تنش با جمهوری اسلامی بکاهد و فشار بر آن را کم نماید. اما به موازات در اندیشه تقویت نظامی اعراب و محدود کردن حوزه مانور ایران در مطنقه است. این سیاست دوگانه عملا تاثیرات مثبت تنش زدایی هسته ای را کاهش می دهد. به نظر می رسد دولت اوباما در صدد استفاده از رقابت بین ایران و بلوک عربستان سعودی و متحدانش برای فروش بیشتر سلاح و در عین حال گسترش حضور در منطقه خاور میانه است. ازاینرو در اقدامی پارادوکسیکال از یک طرف ادعا می شود امضای توافق اتمی با ایران خاورمیانه و دنیا را امن تر می سازد اما در آن واحد برای بازدارندگی در برابر اقدامات پسا توافق اتمی احتمالی جمهوری اسلامی، تجهیزات نظامی پیشرفته در اختیار کشور های عربی قرار می گیرد.
ولی به هم خوردن موازنه قوای نظامی و تبدیل عربستان، امارات و قطر به انبار سلاح های پیشرفته باعث می شود جمهوری اسلامی نیز دلایل موجهی برای حرکت به سمت تقویت بنیه دفاعی خود و موازنه سازی پیدا کند و بیشتر به سمت روسیه و چین برای دریافت سلاح های متعادل برود. نتیجه این مسابقه تسلیحاتی و موازنه سازی دفاعی گسترش مخاطرات امنیتی و تهدیدات علیه ثبات منطقه خواهد بود. از سویی دیگر رقابت ها در منطقه را از حالت طبیعی بیرون برده و مشوق استفاده از روش های نا متعارف می شود.
آمریکا عضو طبیعی خاور میانه نیست و عنصری خارجی است که دیر یا زود باید دخالت در سامان دهی به مناسبات منطقه را ترک کند. امور خاورمیانه باید توسط خود کشور های مطنقه وموازنه قوای طبیعی آن اداره شود. در حال حاضر به دلیل مشکلات بسیار حضور آمریکا توجیهاتی دارد اما نمی تواند دائمی باشد و چگونگی تعیین ساز و کار برای خروج آمریکا بخشی از راه حل است.
ایران به عنوان یکی قدیمی ترین کشور های جهان که استمرار تاریخی طولانی در خاور میانه داشته است به طور طبیعی خواهان اعمال نقش برتر در معادلات خاور میانه است. این تمایل فی نفسه ایرادی ندارد بلکه چگونگی تحقق و دنبال کردن آن مساله است. در واقع اگر چارچوب رقابتی درست و منصفانه ای وجود داشته باشدو گرایش های شووینیستی و استکبار فرهنگی بروز پیدا نکند، تلاش برای ایفای نقش مسلط در خاور میانه از سوی ایران در کنار وجود داشتن چنین امکان بالقوه ای برای دیگران، امر موجهی است.
در حال حاضر برتری طلبی جمهوی اسلامی به دلیل سیاست های خاص این حکومت به حق امر نگران کننده ای در منطقه است. اما نگرانی بزرگ تر آن است که تبعات این ملاحظه از سوی دولت آمریکا دامنگیر اصل کشور ایران شود. در حال حاضر دولت آمریکا مانع ایران در استیفای حق و خواست خود در مدیریت منطقه است. چنین حالتی که محصول سیاست های خاص حکومت ها و بویژه جمهوی اسلامی است ماهیتی موقت دارد. اما خواست عربستان سعودی تبدیل این حالت موقتی به دائمی است. بخصوص حاکمان جوان آل سعود که راهبرد محافظه کاری سابق حکومت عربستان را کنار گذاشته اند مقاصد ماجرا جویانه ای در منطقه دارند.
بررسی سوابق تاریخی نیز نشان می دهد بعد از بروز اختلافات بین ایران و آمریکا بر سر چگونگی مدیریت بازار نفت در دوره ریاست جمهوری فورد و حکومت محمد رضا شاه پهلوی، آمریکا به سمت سیاست دو ستونی در خلیج فارس روی آورد تا معادلات منطقه بر اساس تقویت متوازن ایران و عربستان سعودی تعیین شود و در عین حال آمریکا افزایش پیوند با آل سعود را در دستور کار قرار داد. الان نیز به نظر می رسد اوباما و دکترین های جناح چپ حزب دمکرات در اندیشه بازسازی سیاست مشابهی در صورت همراهی جمهوری اسلامی در توافق جامع هسته ای هستند.
اما این سیاست در شکل کنونی اش اگر بخواهد برای دوره طولانی استمرار یابد به ضرر ایران خواهد بود و طبیعی است حتی در دوره پساجمهوری اسلامی نیز کشمکش هایی بین ایران و آمریکا بر سر مدیریت منطقه بوجود خواهد آمد.
اما این مشکل از جنبه دیگر معلول نگرش های غلط خود کشور های منطقه و نبود احاسس تعلق منطقه ای است. کشور های خاور میانه جدا از محور های عرب- عجم و سنی- شیعه خود را جزیره های جداگانه ای تصور می کنند که باید با پیوند با قدرت های جهانی همسایه غیر همسو را مهار سازند. در حالی که پیوند های تاریخی، فرهنگی، اقلیمی و مذهبی بین ایران، عربستان سعودی، مصر، کویت، عراق و سوریه خیلی بیشتر از غرب و کشور های اروپایی و آمریکایی است. توجه به این واقعیت زمانی تاسف بار می شود که حکومت های ایران و عربستان هر دو خود را اسلامی می پندارند اما در عین حال برای مهار و عقب راندن یکدیگر دست کمک به کشور های غیر مسلمان (روسیه و آمریکا) دوخته اند. در حالی که بر اساس تعالیم اسلامی آنها باید به سمت وحدت حرکت کنند. اگر از نگاهی بیرونی وعینی به کشمکش کنونی نگاه بیاندازیم می بینیم آمریکا از تضاد ایران و عربستان سعودی با فروش سلاح و دریافت امتیازات متنفع می شود. در حالی که رفتن به سمت ایجاد اتحادیه مطنقه ای و تدوین چارچوب مناسب برای تعامل و رقابت های سازنده می تواند به رقابت تسلیحاتی مخرب کنونی و رشد نظامی گری در خاور میانه پایان دهد.
البته با توجه به ویژگی های حکومت های کنونی ایران و عربستان سعودی امکان یاد شده وجود ندارد اما این رهیافت می تواند در آینده در دستور کار قرار بگیرد. اتحادیه منطقه ای خاور میانه می تواند منازعات مخرب را پایان داده و با ایجاد منافع مشترک، رقاتی سازنده بین اعضا برقرار نماید و همچنین منافع مشروع دنیا در خصوص ثبات در خاور میانه را نیز تحقق بخشد. در این حالت دیگر آمریکا جایی برای مداخله مستقیم در خاور میانه نخواهد داشت. البته شکل دهی رابطه خوب با غرب و همچنین روسیه وچین از مولفه های موفقیت این اتحادیه خواهد بود. اما معادلات منطقه دیگر توسط خود نیرو ها وبدون مداخله خارجی تامین می شود. گام نخست برای شکل دهی این اتحادیه بوجود آمدن حس منطقه ای و توجه به اشتراکات در کشور های خاور میانه است.