تازه ازاد شده بودم از زندان، مصطفی تاج زاده توصیه کرد یک مدت بنشینید خانه، دردهای زندان را درمان کنید و بگذارید حساسیت ها کم شود. هنوز نمی دانستم سعید مرتضوی در نامه ای رسما حکم بر ممنوع الکاری ام داده، گفتم من یک روز هم نمی توانم خانه بنشینم حتی دلم برای صدای تلکس خبرگزاری هم تنگ می شود… با خنده گفت یک دستگاه بخرید بگذارید خانه برای مواقعی که دلتان تنگ می شود تا کمی آب ها از آسیاب بیفتد…
آن روزها یک تلکس خبرگزاری بود و یک تحریریه، اینطور نبود مثل این روزها که هر خبرنگاری وارد روزنامه که می شود کامپیوتر و لپ تاب خود را داشته باشد و با چند کلیک از دنیا خبردار، آن روزها گروههای مختلف خبری از سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و حوادث، ورزشی و هنری و… ساعات مشخصی می توانستند پای تلکس خبری بروند و خبرهای مربوط به حوزه شان را پرینت بگیرند. صدای تلکس خبری، پس زمینه تلاش و جنب و جوش های تحریریه ها بود و ایرنا آن روزها منبع خبری مهم و حیاتی برای هر روزنامه و روزنامه نگاری در کنار حضور در حوزه های خبری.. خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی که خبرنگاران اش بی نام و نشان و بی ادعا منبع خبری همه رسانه های داخل کشور در عرصه های مختلف و رسانه های خارج از کشور درباره ایران بود و “روز خبرنگار” پس از کشته شدن محمود صارمی، خبرنگار همین خبرگزاری در افغانستان وارد تقویم رسمی کشور شد.
دور نیست زیاد، صحبت از یک دهه پیش است، صحبت از دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ است و حالا بعد از فراز و فرودهای بسیار که قطعا خبرگزاری رسمی دولت هم از فساد احمدی نژادی ها در امان نمانده اما با گذشت دو سال از روی کار آمدن دولت روحانی، این خبرگزاری دیگر تبدیل به رسانه ای شده که تنها می توان برای رصد کردن مواضع دولت بدان سر کشید. تنها منبع خبری رسانه ها و روزنامه نگاران ایران در روزگاری نه چندان دور حالا در عصر تکنولوژی و اینترنت و عصر خبرگزاری های رنگ و وارنگ قافیه را باخته و تنها مشابهت اش به آنروزها شاید در همان بی ادعایی و گمنامی خبرنگارانی باشد که در این رسانه دولتی مشغول به کارند. طبیعی هم است البته، رسانه ای که بالاترین مقام اش برود در سخنان پیش از خطبه های نمازجمعه و “تکلیف اول خبرنگاران را صیانت از انقلاب، جمهوری اسلامی و همه ارکان نظام” بداند و بگوید، قطعا قافیه را می بازد در مقابل رسانه هایی که تکلیف اول خبرنگاران را بی طرفی، اطلاع رسانی درست و رعایت اصول حرفه ای و اخلاقی میداند.
محمد خدادادی که می گوید: ”در همین روزهای اخیر خبرنگاران سخت کوشانه دوشادوش دیپلمات ها در مذاکرات حضور داشتند و حتی در طوفان اخیر هم خبرنگاران بودند که تمام ارکان نظام را خبر کرده و بستر کمکرسانی را فراهم کردند”. در پس هر کلمه ای که بر زبان می آورد نادانی و جهالت خود را در عرصه حرفه ای روزنامه نگاری به نمایش می گذارد و افسوس که روزنامه نگاران بزرگ و شریف کشور محروم باشند رسمی و غیر رسمی و او بنشیند بر جایگاه مهم ترین خبرگزاری رسمی کشور…
در سرزمینی که روزنامه هایش “پایگاه دشمن”اند و با قانون اقدامات تامینی توقیف می شوند، روزنامه نگارانش به اتهامات امنیتی روانه زندان میشوند و بهترین تحریریه ها را در چهاردیواری زندان ها و نه در ساختمان روزنامه ها تشکیل میدهند و در سرزمینی که تکلیف روزنامه نگارانش صیانت از ارکان نظام می شود نه نقد و اطلاع رسانی از ارکان نظام به مردم، نامیدن روزی به عنوان “روز خبرنگار” طنز تلخی بیش نیست. روزی که برای ما روزنامه نگاران، یادآور یک عمر دربه دری و بی خانمانی است و روزهای خانه به دوشی. تعطیلی روزنامه ها و بیکار شدن های پیاپی و بازداشت و زندان و آوارگی در غربت. اما با همه اینها روزتان مبارک همکاران محترم به امید روزی که این روز را در تحریریه ها، به جشن بنشینیم برای آزادی بیان و آزادی قلم مان…