به نسبت می توان نظام جمهوری اسلامی را از لحاظ ساز و کار، یکی از پیچیده ترین نظام های جهان است. امری که حتی بر تحلیل گران کارکشته ی داخلی نیز به وضوح روشن نیست و هر کس هم اگر حکمی موقت دهد، از ظن و گمان داده.
بر اساس قانون اساسی در راس این نظام، مقام رهبری قرار دارد و مساله ای که بتوان مطرح کرد، آن است که اموری که راس نظام به پیش می برد به احتمال و ظن قوی، فاکتورهای مختلفی در آن اثرگذار است و دولت در دولت ها در امور جاری نظام دستی قوی دارند.
اتفاق مبارکی که بعد از انتخابات ۲۴ خرداد و به دست مردم و یاری رهبری و به تبع خلق حماسه سیاسی اتفاق افتاد، انزوای بی سابقه و شگرف افراطیون جناح راست در قدرت جاری نظام و حاکمیت و نقش بر آب شدن تلاش های مذبوحانه ی سالیان گذشته ی آنان بود که خوش بین ترین افراد نیز قبل از انتخابات به هیچ وجه تصور این حجم از انزوای مبارک را نداشت. افراطیونی که ابتدا با درماندگی تمام، قصد مصادره ی نتیجه ی انتخابات را داشتند و هر چه در این مسیر پیش رفتند با مواضع دولت، سنگ روی یخ شدن عایدشان شد و سرانجام با کنار گذاشتن آن نفاق و اعلام مواضع صریح، همنوایی خود را با صهیونیست ها و راست های افراطی غرب در اعلام عصبانیت از انتخاب دولت جدید و اعلام مواضع آن، تشدید کردند.
اما مبارک تر اتفاق، آن بود که رهبر جمهوری اسلامی بعد از انتخابات، کمال احترام را به آن چه و آن که مردم برگزیدند، ادا داشت و به انزوای اقلیت محض افراطیون کمک کرد و نهایت مساعدت را با منتخب مردم فرمود.
نکته آن که رهبر در خطبه های نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ به اختلاف نظر خود با هاشمی رفسنجانی اشاره کردند و آن را امری “طبیعی” دانست و برداشت غیر آن را از آن اختلافات، ناروا دانست.
حال که یار غار هاشمی رفسنجانی به مقام ریاست جمهوری رسیده است، رهبری فارغ از نظر شخصی به عنوان بزرگترین همراه وی در حاکمیت وارد عمل شده است.
مثال ساده، آنچه اکنون در حوزه ی سیاست خارجی رخ می دهد.
رهبر نظام همواره نسبت به مذاکره با غرب بدبین بوده اما حال که دولتی منتخب مردم شده است که متمایل به مذاکره با غرب برای حل مسائل جاری است، چراغ سبزهای بی نظیری را برای این مسئله نشان داده اند که مواضع اعلام شده در دیدار ۲۶ شهریور با سپاهیان مبنی بر موافقت با نرمش و انعطاف در عرصه ی دیپلماسی و دادن اختیار تام به دولت برای حل مساله ی هسته ای از آن جمله است.
حال که در بازه ی سفر روحانی به نیویورک قرار داریم؛ اگر خوشبینی ها به گشایش بن بست ایران و غرب تحقق یابد، بی شک قهرمان اصلی این رخداد تاریخی در روابط خارجی، مقام رهبری خواهند بود که در پیچیدگی ویژه ی نظام سیاسی ایران به وسیله ی یکی از کارگزان نظام و مورد اعتماد خود، این مسئله را به واسطه ی انتخاب مردم فراهم کردند.
بدون شک آثار منفی یا مثبت احتمالی سفر روحانی به نیویورک به طور خاص و سیاست خارجی دولت تدبیر و امید در طول زمامداری به طور عام (به دلیل شرایط خاص و به احتمال زیاد تکرار نشدنی، چه از بعد داخلی و چه از بعد خارجی) تا سالیان سال کشور را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
بنابراین واجب تاریخی است بر کلیه تحول خواهان و هر آن که فارغ از قبیله گرایی خیر آئین و مملکت خواهد که تا هر چه در توان است (فارغ از انتقاداتی که عده ای ممکن است داشته باشند)، در این مسیر حکومت را همراهی کنند تا در مقابل فشار های نهان و آشکار پیچیدگی های ویژه نظم حاکم از داخل و خارج، آینده ای بهتر برای سرزمینمان رقم خورد و اشتباه جبران ناپذیر آن که به هر دلیلی در این مسیر صواب ولو نا خواسته، سنگ اندازی شود.