اعتراف گیری زیر شکنجه، گواه ناکامی حکومت

نویسنده


ax---i---bayat.jpg


داوود بیات

دکتر محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب، پیوسته همراه جنبش دانشجویی بوده است. با وی در مورد وضعیت جدید جنبش دانشجویی سخن گفته ایم. دکتر ملکی بر این اعتقاد است که” جنبش دانشجویی می تواند روزی در صحن دانشگاهها باشد و روز دیگر در کوچه پس کوچه های شهر و درون زندانها و….“متن این مصاحبه را می خوانیم.

جنبش دانشجوئی تجربه جدیدی را از سر می گذراند. شما وضعیت جدید این جنبش را چطور ارزیابی می کنید؟


“آرمانگرائی” و “نقادی” از ویژگیهای اصلی واساس جنبش دانشجویی است. با بررسی جنبش های دانشجویی در ایران وجهان می توان به این نتیجه رسید که این جنبش دانشجوئی در ایران، تجربه های زیادی را پشت سر گذاشته واوج و حضیض های زیادی را تجربه کرده است. اولین حرکت دانشجویی که منجر به دستگیری 53 تن از دانشجویان و اساتید در سال 1316 شد تا فشار های اخیر ـ به ویژه دستگیری های گسترده 18 تیرامسال و پیش وپس آن - ما را با این حقیقت آشنا می کند که جنبش دانشجویی نه یک خط عمودی و نه یک خط افقی است بلکه منحنی ای است که بین اوج و حضیض حرکت می کند اما هرگز متوقف نمی شود. با تحلیل و تحقیقی علمی مشخص خواهد شد که حتی درسالهایی که درب دانشگاه به روی دانشجویان بسته بود، جنبش وجود داشت. این جنبش می تواند روزی در صحن دانشگاهها باشد و روز دیگر در کوچه پس کوچه های شهر و درون زندانها و…. به حوادث بعد از بسته شدن دانشگاهها نگاهی بیاندازید. مگردر حوادثی نظیر 14 اسفند 59 و 30 خرداد 60 و کشتار دسته جمعی سال 67 در زندانها، دانشجویان نقش اصلی را بازی نمی کردند؟ یک تحقیق آماری ساده این حقیقت را روشن می کند که آن حوادث زائیده آرمانگرائی و نقادی تعداد کثیری از دانشجویانی بود که آرمانهای خود را در همه جا فریاد می کردند.

لذا آنچه شما آن را تجربه جدید می خوانید طبیعی و مرحله ای ازمراحل جنبش دانشجویی است. هر چه حکومت بر اعمال بنیاد گرایانه خود در جهت ضعیف کردن دانشگاهها و جنبش دانشجویی می افزاید، جنبش هم به سمت رادیکال شدن حرکت می کند. به عقیده من عکس العمل دانشجویان متناسب با روش و منش صاحبان قدرت خواهد بود.

گفته اید حاکمیت برای زدودن عنوان 18 تیر و پاسداشت آن از صفحه اذهان و ـ حتی تاریخ ـ دانشجویان را دستگیر کرده و بزودی آزاد می کند. آزادی دانشجویان عملی شد اما آیا نظر حاکمیت تامین شد؟

آنچه گفتم نتیجه تجربیاتم بود. معتقدم که هر وقت دولت ها از مردم احساس ترس کنند، بر سختگیریها نسبت به آنها ـ به ویژه دانشجویان ـ می افزایند و سعی دارند هر حادثه ای را که نشانگر وجود تضاد بین دانشجویان و حاکمیت است، کمرنگ کنند مانند حادثه 16 آذر 32 در نظام و 18 تیر 78 در نظام ولائی. هر چند همیشه نامؤفق و شکست خورده از این نبرد بیرون آمده اند. دستگیری و آزادی اکثریت قریب باتفاق دانشجویان، با آن همه اتهامات و تبلیغات تو خالی نشان داد که حاکمیت تا چه حد در موضع ضعف است ودیدیم نه تنها نظر حاکمیت در حمله اخیر به دانشجویان تامین نشد بلکه بیش از پیش بر رسوائی این قبیل تلاشها در راستای ترساندن دانشجویان افزوده شد.

بیشترین تلاش نظام در زمان بازداشت دانشجویان بر اعتراف گیری موسوم به تلویزیونی معطوف بود. با توجه به اینکه این کار ـ از همه لحاظ - در افکار عمومی نخ نما شده است، فکر می کنید چرا در انجام آن پافشاری می شود؟

نظام های فاشیستی و استالینیستی برای توجیه فشارها و دستگیری ها و استبداد خود، که غالبا از ترس و ضعف شان ناشی می شود، دست به اعمال زشت و جنون آمیزی می زنند که بی ثمر بودن آنها نزد خودشان نیز به اثبات رسیده است. نظام ولائی هم از روزهای نخست به قدرت رسیدنش، این تجربه ناکام که در نظام شاهنشاهی بارها آزموده شده بود را بکار گرفت و در دهه 60 به اوج رساند.اما تحقیقات صدا و سیما نشان داد که اعتراف گیری های این چنینی و پخش آن اثرسوء بین مردم دارد. من خودشاهد برخورد یکی از مصاحبه شوندگان با نماینده دادستانی پس از پخش مصاحبه از تلویزیون در سال 61 در اوین بوده ام. بنیاد گرایان حاکم در یکی دو سال اخیر باز این شیوه نخ نما شده را بکار میگیرندغافل از اینکه بر طبل بی آبروئی خود می کوبند. اما اصرارشان در انجام اینکار به این دلیل است که بازجویان می خواهند به بالادستی های خود بگویند، ما موفق به اعتراف گیری شده ایم و آن را امتیازی برای خود تلقی می کنند در حالیکه اعتراف گیری زیر شکنجه، بهترین گواه شکست و ناکامی یک حکومت است. بنابراین نظام ولائی در شرایطی است که از هر سو ناکامی هایش را مشاهده میکندو خوب میداند که دستگیری ها وتشدید وضعیت استبدادی هر روز او را به سقوط نزدیکتر می کند.

جنبش دانشجویی در بند تا حدود زیادی تنها بود. یعنی آنهایی که از نردبان جنبش بالا رفته اند، کوشش بخصوصی از خود نشان ندادند. به نظر شما این کم لطفی در حق سرمایه های اصلی این مرز و بوم نیست ؟

در پاسخ به این سئوال می خواهم کمی به عقب برگردم.. در مقاله ای که در اوایل دورانباصطلاح اصلاحات نوشتم، یادآور شدم که با نگاهی سطحی به سابقه و اعمال کسانی که خود را اصلاح طلب معرفی می کنند، ماهیت واقعی آنها را روشن می کند.از دهه شصت تا دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی تمام کارهای اطلاعاتی، امنیتی و اقتصادی توسط همین گروه انجام شده است. شما وقتی به سابقه اینهاتوجه کنید، به این یقین می رسید که این دسته اصلاح طلب نیستند. آنها از دانشجویان نردبامی برای صعود خود ساختند و همین که خرشان از پل رد شد، رهایشان کردند.

این دسته، امروز نیز به فکر تبانی با بنیاد گرایان حاکم اند تا شاید از این نمد در انتخابات آینده کلاهی نصیب شان شود. گروه مورد نظرنه تنها در حق دانشجویان جفا کردند بلکه با بعضی از همکاران و همفکران خود نیز بهتر از آن نمی کنند. خوشبختانه دانشجویان با هشیاری حساب خود را از آنها جدا کرده واکنون نه تنها اصلاح طلبان که کل نظام را نقد می کنند.

در کنار دانشجویان، برخورد با مطبوعات و اهالی آن، فعالان کارگری و زن و حقوق بشری شدت گرفته که البته ادامه دارد. در حال حاضر برای بعضی از روزنامه نگاران وثیقه های نجومی تعیین و عده ای از آنها به حبس های سنگین محکوم شده اند. آیا با این روند می توان پیش بینی کرد که فضا مثل دهه 60 شود ؟

نظامهای استبدادی- ذاتا”- با هر جریانی که به آگاه سازی مردم بپردازد می ستیزند وسعی در نابودی یا نا کارآمد کردن آن دارند. اگر می بینیم که حاکمیت به طرق مختلف و با پیشرفته ترین وسایل سعی در فشل کردن وسائل ارتباط جمعی که در راه آگاهی مردم تلاش می کنند از جمله ماهواره، سایت های خبری، روزنامه و خبرنگاران مستقل دارد، با این هدف است که مردم از واقعیت های ایران و جهان با خبر نشوند تا حکومت بتواند بر اندیشه و عقل مردم تسط داشته باشد وآنگونه که میخواهد هدایت شان کند. آگاهی، دشمن نظامهای فاشیستی است. اگر نظام ولائی با وجود در اختیار داشتن دههاوسیله ارتباط جمعی از قبیل رادیو، تلویزیون، ماهواره وتعداد کثیری سایت و خبرگزاری وهمچنین روزنامه و نشریه و کتاب و… باز هم با تمام قوا از انتشار یک روزنامه و نشریه مستقل یا یک ایستگاه رادیو، تلویزیون و ماهواره غیر دولتی جلو گیری میکند، به دلیل ضعف و ترس و عدم اتکا به مردم است. حاکمیت آنقدر از تشکل های مستقل می هراسد که از پا گرفتن یک سندیکای کارگری، حقوق بشری یا تجمع صنفی، با تمام توان جلو گیری می کند. این اعمال دلیلی ندارد جزدوری و جدائی حکومت از مردم. اما در مورد دهه 60 - تنها- یادآور می شوم که شرایط داخلی و خارجی حکومت طوری است که بیش از هر زمان از بوجود آوردن فضائی مانند دهه 60نگران است زیرا خوب می داند امروز نه مردم، مردم دهه شصت اند و نه حکومت، حکومت آن سالهاست.

این روند بر انتخابات آتی چه تاثیری خواهد گذاشت. بنظر شما جنبش دانشجویی باید چه رویکردی به این مقوله داشته باشد؟

مطمئنا دانشجویان نگاه هشیارانه ای به گردانندگان خیمه شب بازی اتنخابات خواهند داشت. در واقع جنبش دانشجویی که همیشه پیشروی تحولات اجتماعی در ایران بوده است، باید با آگاهی بخشیدن به مردم و اعلام پیش شرط هایی به سمت انتخابات برود. یکی ازمهمترین پیش شرط ها انجام رفراندوم آزاد زیر نظر سازمانهای بین المللی و حقوق بشری جهت تعیین تکلیف نوع نظام آینده ایران است تا مردم ضمن مخالفت با هر نوع حمله و دخالت خارجی، خود سرنوشت شان را بدست گیرند و فردائی را که در آن آزادی و عدالت برای همه گروهها، قومیت ها و مذاهب از هر جنس و طبقه فراهم باشد، رقم بزنند.این رسالت جنبش دانشجویست، آگاه کردن مردم و هموار نمودن راه.