حرف اول

نویسنده

 به جای ما فریاد کنید :آزادی

بیانیه بزرگان درخاک خفته نمایشنامه نویسی ایران:

 

” تنها صداست که می­ماند “ و ما چیستیم جز صداهایی که در لابه­لای سطرهای نوشته­های­مان پنهان مانده است؟ صداهایی خاموش مانده که طنینش را در صدای شما زندگان می­جوید. ما نمایشنامه­نویسانِ درگذشته هرچند دیگر زنده نیستیم، اما اکنون در این خواب مرگ­آلودمان صدای حنجره­های خونبار را می­شنویم و در این زمانه­ی پر رنج، همچنان نگران مردم این سرزمین­ایم. ما دیگر زنده نیستیم تا نگران زندگی و آزادی خویش باشیم، و یا نگران باشیم که در سیاه­چاله­های اسارت به کارهای نکرده اعتراف کنیم. مرده بودن به ما شجاعت سخن گفتن بخشیده است، هر چند غبطه می­خوریم به شما زندگان که با تمام هول و هراس­هایی که ما از همین جا هم احساسش می­کنیم، همچنان سخن می­گویید و با کارهایتان امید به زیستن را امتداد می­دهید.

در این­جا روی سخن ما نمایشنامه­نویسانِ مرده با اهل تئاتر است که شنیده­ایم می­خواهند راوی صادق روزگار خود باشند.

ما هر چند در روزگار زنده بودنمان به اندیشه­های گوناگون اعتقاد داشتیم، اما در اینجا همه بر یک اندیشه متفقیم: ما خواستار آزادی و عدالت برای مردم سرزمین­مان هستیم.  ما شاید می­توانستیم به گونه­ای دیگر عمل کنیم که نکردیم، اما حاشا که هرگز شرمنده­ی قلم خویش نیستیم. از ما این بر می­آمد. اما با این همه احساس می­کنیم که شاید می­شد کارهای دیگری کرد؛ شاید می­شد میراث آزادی قلم و بیان را برایتان به میراث گذاشت. از همین­روست که ما همواره خسران روزهایی را که از دست دادیم احساس می­کنیم.

دوستان! فرزندان! این زمانه را دریابید و خود را به تمامی بر آن بیفکنید. خوشا بر شما که زنده­اید و در این لحظه زندگی می­کنید و می­توانید در کنار مردم، تاریخ­مان را رستگار کنید. هرگز نپندارید که شما برای نجات خود می­کوشید! شما برای نجات همه­ی ما می­کوشید. شما بر همه­ی ما پرتو آزادی خواهید افکند؛ نمایش­هایمان را از پستوهای غبار گرفته بیرون خواهید آورد و به صحنه خواهید آورد. به جای ما و از زبان ما خواهید نوشت و باری دیگر ما را زنده خواهید کرد. پس شما برای نجات همه­ی تاریخ ستم­دیده­ی این سرزمین می­کوشید. شما باید پیش از آن که در کنار ما بایستید، زندگی و شادی را تجربه کنید. پس بر شماست تا از این روزگار بنویسید و از همه­ی آنچه که ما نتوانستیم بنویسیم و با خود به این جهان آوردیم. نمایش خود را خلق کنید و صحنه­های نمایش را اشغال کنید. جشنواره­های حقیر را رها کنید و جشن خویش را بسازید.

ما از آنسوی زندگی با شما هستیم و چشمان نگران­مان به شماست. شما بازیگران، کارگردانان و نمایشنامه­نویسانِ زنده به نیابت از ما بر صحنه باشید و در صحنه باشید؛ از زبان ما بنویسید و به جای ما سخن بگویید. ما از همین کرانه­ی مرگ که بر آن ایستاده­ایم بشارتتان می­دهیم به صبحی قریب که در پیش است.

فتحعلی آخوندزاده ـ میرزا آقا تبریزی ـ مؤیدالممالک فکری ارشاد ـ کمال­الوزاره محمودی – ذبیح بهروز - حسن شیروانی ـ نصرت نویدی- صفی - غلامحسین ساعدی ـ اکبر رادی ـ بیژن مفید ـ مهین تجدد - عباس نعلبندیان ـ سعید سلطانپور