حمید انصاری قائم مقام مؤسسه تنظیم و نشر آثار آیتالله خمینی اخیرا گفته است: “ای کاش در این زمانه که امام و یادگار امام و آقای منتظری در میان ما نیستند بعضی از منسوبین و طرفداران افراطی آقای منتظری به جای القای شبهه و تحریف حداقل میپذیرفتند که ایشان هم اشتباهاتی داشته است.” (روزنامه رسالت- ۲۶/۸/۱۳۹۲) این در حالیست که برخی نیز معتقدندآقای خمینی هم اشتباهاتی داشته است که باید پذیرفت.
عزل آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری در فروردین ماه ۱۳۶۸ یکی از موارد بحث برانگیز تاریخ جمهوری اسلامی است. برخی معتقدند بعد از اعتراض صریح آیتالله منتظری به اعدامهای گسترده سال ۱۳۶۷، بهانه لازم برای حذف او بدست آمد هرچند دیگرانی هستند که معتقدند برنامه حذف آیتالله منتظری پیش از آن آغاز شده و هدفش آن بود که پیش از مرگ آیتالله خمینی، زمینه برکناری قائم مقام او فراهم شود. اما در هرحال به دلیل عدم دسترسی به منابع لازم هنوز ابعاد آن بطور کامل مشخص نشده است.
در ماجرای برکناری آیتالله منتظری، آیت الله خمینی دو نامه خطاب به او نوشت. نامه اول در ششم فروردین نوشته شد و نامه دوم تاریخ هشتم فروردین را دارد. لحن و ادبیات تند نامه ششم فروردین،اما با نامه دوم تفاوت دارد تا جایی که برخی ناظران انتساب آن به آیتالله خمینی را مورد تردید قرار داده اند. البته این نامه تنها نامهای نیست که درباره انتساب آن به آیتالله خمینی تردید شده است. درباره نوشته مربوط به “نهضت آزادی ایران” نیز که توسط علیاکبر محتشمیپور و پس از مرگ آیتالله خمینی منتشر شد، همین تردیدها مطرح شده است. به جز آن، درباره برخی اخبار نقل شده از بنیانگذار جمهوری اسلامی از جمله اشاره وی به رهبری آیتالله خامنهای ابراز تردید شده است.
[تصویر نامه ششم فروردین]
تردید درباره صحت انتساب نامه ششم فروردین به آیتالله خمینی، به تازگی بیان نشده و سالهاست که گفته میشود. برای نمونه در سال ۱۳۶۹ کتابی توسط یکی از شاگردان آیتالله منتظری با نام “واقعیتها و قضاوتها” منتشر شد که در آن صریحا انتساب نامه مزبور به آیتالله خمینی تکذیب شده و با مقایسه خط سید احمد خمینی و خط نامه ششم فروردین نتیجه گرفته بود که این نامه به خط سیداحمد خمینی است.
در سال ۱۳۷۹ که خاطرات آیتالله منتظری منتشر شد وی نیز درباره نامه ششم فروردین گفت: “مطمئنا این نامه به خط امام نیست، ممکن است حداکثر املای ایشان باشد” (متن کامل خاطرات آیتالله منتظری-اتحاد ناشران ایرانی در اروپا- چاپ دوم-ص۳۶۷)
سه سال پیش نیز احمد منتظری طی گفتگویی تاکید کرده بود: “نامه ۶/۱/۶۸ صد در صد دست خط امام نیست.”
کتاب “واقعیتها و قضاوتها”، علت تلاش احمد خمینی برای عزل آیتالله منتظری را “سودای رهبری” برای بعد از مرگ آیتالله خمینی دانسته است. نویسنده در فصل اول از بخش دوم کتاب با عنوان “تحلیل و ریشهیابی مستند حادثه تلخ عزل آیت الله منتظری” مینویسد: “خانم مصطفوی طی مصاحبهای با واشنگتنپست که در تاریخ ۲۲/۳/۱۳۶۸ از رادیو آمریکا نیز پخش شد، گفت که برادرش حاجاحمدآقا از هشت سال پیش مایل به کسب مقام ریاستجمهوری بود ولی امام خمینی گفته بود تا هنگامی که زنده است به فرزندان خویش اجازه نخواهد داد وظایف سیاسی به عهده بگیرند. وی میگوید که یک هفته قبل از جراحی امام نیز موضوع ریاست جمهوری احمد آقا را با امام در میان گذاشته و گفته است که برادرش از شرایط لازم برای تصدی ریاست جمهوری برخوردار است، اما امام این بار هم با این پیشنهاد مخالفت کرده و گفته است بعد از مرگ من میتوانید خودتان در این باره تصمیم بگیرید. (البته بر اساس اظهارات خانم مصطفوی) لذا ممکن است امروز هم قبول این سخن که احمدآقا سودای رهبری داشته است، برای خوانندگان و شنوندگان آن دشوار افتد.”
امسال و پس از برگزاری مراسم سالگرد درگذشت آیتالله منتظری، خبرگزاری فارس گزارشی از این مراسم منتشر کرد و نوشت: “در مراسم سالگرد فوت آیتالله منتظری فرزند وی در سخنرانی خود تهمتهایی را به حاج احمد خمینی زد که در نوع خود بی سابقه بوده است.” این خبرگزاری از قول فرزند آیتالله منتظری آورده بود: “نامه ۶/۱ چون خط حاج احمد آقا است به تصدیق کارشناسان من حاضرم هر کارشناسی میگوید بیاید و با هم بررسی میکنیم، این را تایید نمیکند که از امام باشد و میگویند خط حاج احمد آقا است.”
انعکاس اظهارات حجتالاسلام احمد منتظری، واکنش حمید انصاری قائم مقام مؤسسه تنظیم و نشر آثار آیتالله خمینی را در پی داشت. او طی گفتگویی با سایت جماران تاکید کرد: “حقیقتا برای اینجانب که از مدتها قبل از نگارش این نامه از وجود شکاف و اختلاف عمیق میان حضرت امام و آقای منتظری مطلع بودم و نامه ۶ فروردین را به ترتیبی خاص و شخصا از سوی امام به قم برده و تحویل آقای منتظری دادم و علاوه بر آن دو فقره وصیت نامه امام که نزد ایشان بود را باز پس گرفته و به تهران آوردم و موارد متعدد دیگری که همه آنها حکایتگر نارضایتی و دلگیری و خشم امام نسبت به آقای منتظری بود.” البته حمید انصاری درباره این ادعا که نامه مزبور به خط سیداحمد خمینی است، اظهار نظری نکرده بود. (روزنامه رسالت- ۲۶/۸/۱۳۹۲)
پس از برکناری آیتالله منتظری، در حالی که جامعه روحانیت مبارز تهران سکوت کرده بود، مجمع روحانیون مبارزـ که در جناح چپ حکومت تقسیم بندی می شد ـ با صدور بیانیهای در ۲۸ فروردین ۱۳۶۸ از برکناری آیتالله منتظری استقبال کرده و نوشت: “با کمال تأسف در حالی نسبت به اجرای احکام اسلامی در مورد جنایتکاران منافق و آدمکشان محارب احساس ترحم میشد که در همان حال نه تنها نسبت به جنایت افرادی چون «مهدی هاشمی» و باند تبهکار وی که با قساوت مخالفان فکری خود از روحانی و غیر روحانی را به قتل میرساندند و با جعل و انتشار اسناد دروغین نیروهای متعهد و انقلابی را ترور شخصیت میکردند، از سوی ایشان حساسیتی نشان داده نمیشد بلکه همواره از آنان حمایت میکردند و بیت ایشان پناهگاه و یکی از مراکز خرابکاری آنان بود.”
مشکلات روحانیون مبارز با آیتالله منتظری، بعدها نیز ادامه داشت. برای نمونه در ماجرای آبان سال ۱۳۷۶، حجتالاسلام مهدی کروبی دبیر کل وقت مجمع روحانیون مبارز و علیاکبر محتشمیپور از اعضای بانفوذ آن، از جمله کسانی بودند که علیه آیتالله منتظری موضعگیری و با موج تبلیغاتی آیتالله خامنهای علیه آیتالله منتظری همراهی کردند.
مؤسسه تنظیم و نشر آثار آیتالله خمینی به طور سنتی در اختیار جناح چپ بوده است و به دلیل نزدیکی آنها با سید احمد خمینی، با تاسیس این موسسه، آنان مدیریتش را بر عهده گرفتند. پس از رهبری آیتالله خامنهای، هاشمی رفسنجانی که در انتخاب وی به رهبری نقشی اساسی داشت، به ریاستجمهوری رسید. آیتالله خامنهای نیز در انتصابهای خود جناح چپ را کنار گذاشت. از جمله ریاستقوه قضائیه را به محمد یزدی واگذار کرد، و دیگر پستهای قضایی نیز از دست جریان چپ خارج شد. سپاه پاسداران به مرور تصفیه شد. نهادهای اقتصادی بزرگ مانند بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی و ستاد اجرایی فرمان امام نیز در اختیار جناح راست بود. بعدها و در ادامه این روند، با استصوابی شدن نظارت شورای نگهبان، جناح چپ از مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی نیز حذف شدند.
به این ترتیب، همه متحدان سید احمد خمینی، به حاشیه رانده شدند و مناصب حکومتی را از دست دادند. سهم سید احمد خمینی اما چیز دیگری بود. در فروردین ۱۳۷۰، آیتالله خامنهای در حکمی او را به سرپرستی حجاج ایرانی منصوب کرد، و سید احمد خمینی یک هفته بعد، به بهانه مخالفت “مادرش” از این سمت استعفا کرد. او نوشته بود: “ والدهی مریضم به جد دستور فرمودند تا از این سفر منصرف شده و در کنارشان باشم. از آن حضرت درخواست میکنم در صورتی که اجازه فرماید خواست والدهی مکرمه را بر مسئولیت جدید مقدم دارم.”
انتصاب به “سرپرستی حجاج” اهانتآمیز به نظر میرسید. پس از آن سید احمد خمینی، تنها سه سال زنده ماند. بعدها در ماجرای قتلهای زنجیرهای این شایعه نیز مطرح شد که او نیز قربانی قتلهای سازمانی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در دوران رهبری آیتالله خامنهای بوده است.
حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی در خاطرات سال ۱۳۶۸ خود که با عنوان “بازسازی و سازندگی” منتشر شده است، بخشی از نارضایتی متحدان احمد خمینی و نحوه حذف آنان از مناصب کلیدی حکومت را تشریح کرده است.
او در خاطرات روز ۲۶ مرداد آورده است: “آقای [مهدی] کروبی [رئیس مجلس شورای اسلامی] آمد… از انتصاب آقای [محمد] یزدی [رئیس قوه قضائیه] ناراضیاند، همچنین از وضع دفتر آیتالله خامنهای که به عقیده آنها بیشتر از نیروهای محافظهکار استفاده میشود.” هاشمی در خاطرات روز ۳۰ مرداد ۱۳۶۸ نیزمینویسد: “آقای موسوی خوئینیها آمد. خودم ایشان را خواستم. درباره شغل آینده اش صحبت شد. از رهبری رنجیده، به خاطر اینکه ایشان را رئیس قوه قضائیه نکرده است. گفتم آیت الله خامنه ای مایلند در دفتر خودشان کاری به ایشان واگذار نمایند، نپذیرفت و گفت بنا دارد با انتخابات میان دورهای به مجلس برود. پیشنهاد همکاری با نهاد ریاست جمهوری را هم دادم. گفت اگر بنا شد کاری بپذیرد، این را می پذیرد. ” موسوی خوئینیها بعدها رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری شد. و بخشی دیگر از جناح چپ نیز در مؤسسه تنظیم و نشر آثار آیتالله خمینی جمع شدند.
چند سال طول کشید که آنها خود را بازسازی کردند و در قامت اصلاحطلبان به عرصه سیاسی ایران بازگشتند. عقاید و رفتار آنها تغییر زیادی کرده بود، اما مشکلات شان با آیتالله منتظری همچنان باقی بود.گفته شده که رفتار احمد خمینی در اواخر عمرش، با کسانی که برای حذف آنان کمک کرد، تغییر کرد. از جمله در سال ۱۳۶۹، او به دیدار مهدی بازرگان رفت و رفتارش با آیتالله منتظری نیز متفاوت بود. به گفته احمد منتظری “در مجلس ختمی که به قم آمده بودند آیت الله منتظری و احمد آقا خمینی همدیگر را می بینند و خیلی احمد آقا به ایشان احترم گذاشته بود و مثل سابق رفتارشان نبود.”