در ایران تا به حال ثروتمندان زیادی محاکمه شدند، از آدمهایی مثل شرکت دولتخواهان که کار اقتصادی مضاربه ای می کردند و مال مردم را می خوردند و آخرش هم دستگیر شدند و بعضی بیش از حد و بعضی به اندازه مجازات شدند. یا مثلا آدمی مثل رمضانی که بچه پولدار بود و دستگیر هم شد، دو سه بار هم زیر و رویش کردند و آخرش رفت از این مملکت، تا محمد سعیدی که یک دهه کار در ایران ایجاد کرد و وقتی وزارت اطلاعات می خواست باج خواهی کند زیر بار نرفت، یا موجوداتی مثل افراشته ها که قربانی اختلافات سیاسی شدند، کار کرده بودند و پول داشتند و چون در فضای سیاسی زیاده روی کرده بودند، قربانی شدند. البته آدمهایی هم مثل شهرام جزایری بودند که تولید کرده بود، منتهی چون توزیع عادلانه رشوه بین کل حکومت کرده بود، و اگر می خواستند رشوه گیرنده ها را بگیرند باید از صدر تا ذیل حکومت را می گرفتند، ترجیح دادند یک رشوه دهنده را بگیرند و خلاص.
حالا داستان بابک زنجانی ماجرایی عظیم و شگفت است. شگفتی از این نظر نیست که این ماجرا بزرگترین دزدی تاریخ ایران است، شگفتی از این نظر نیست که رقم پول بزرگ است، و مهم تر از همه شگفتی از این نیست که این کلاهبرداری اینقدر آسان بوده که کسی حاضر نمی شود آن را راحت قبول کند. مثل اینکه کل حکومت دست به دست هم دادند و یک دزد را دعوت کردند که بیاید یکی از اموال گرانبهای شان را بدزدد و سهمی هم به خودشان بدهد. وقتی هم که به طرف می گویند منشاء پول تو کجاست، در کمال پررویی می گوید شما باید بگوئید پشتوانه پول تو کجاست. طرف ۳۰۰ میلیون یورو پول گذاشته به حساب به اعتبار آن ۴ میلیارد پول گرفته و ۱۷۰ تا موسسه و جوری حرف می زند که انگار یک راست از بخش تحتانی بیل گیتس نزول اجلال کرده.
خودش در دادگاه گفته اینترپول دنبالش بوده که رفته توی سفارت خوابیده، بعد گفته اگر حمایت وزارت اطلاعات نبود تا حالا پدرش را درآورده بودند، بعد گفته وزارت خارجه دولت قبلی از من حمایت می کرد، بعد معلوم شده با سپاه هم معامله کرده، با سردار شهردار تهران هم معامله کرده، معلوم شده با پلیس هم معامله کرده، معلوم است که پای شش تا نماینده مجلس و پنج وزیر در پرونده اش گیر است. یعنی کل حکومت از یک نفر حمایت کرده تا جیب مردم را بزند، وزارت نفت می گوید هرایرانی از بابک زنجانی ۱۳۰ هزار تومان طلبکار است. بعد با پررویی تمام گفته همه می دانند که دو میلیارد یورو پول خورد من بود. یعنی چسی آمدن وسط زندان اوین دیگر نوبر است. جواب هم نمی دهد که شما این پول را از کجا آوردی؟ اصلا کجا بود این پول؟
جالب تر از همه حمایت روزنامه توپخانه که معمولا مردم را دم توپ می دهد اما ادعای حمایت از مردم فقیر دارد به این فقره که رسیده هوادار او شده است. یادتان باشد که کسانی با یک صدم بابک همکار اگر پیدا شده بود شریعتمداری تا به حال ده تا یادداشت روز و جوک نوشته بود و تا پای چوبه اعدام نمی برد که ولش نمی کرد. اما ظاهر قضیه بابی یک جور دیگر است عکس انداختنش با هاشمی و روحانی بوده و دستش در جیب دوستان. خلاصه خوب می دانسته که شتر را کجا بخواباند
مصون سازی فضای مجازی
یادم افتاد به آقای دری نجف آبادی که آخرین بار که آمد یک فضای حقیقی را مصون سازی بکند، چهار نفر مرحوم شدند. لامصب ها یک سخنرانی درباره فرهنگ می کنند، یک دفعه ۲۵ نفر زخمی می شوند. دیروز آقای دری نجف آبادی گفته مسئولان فضای مجازی را مصون سازی کنند. یعنی شما فکر کنید این مسئولان ۳۷ سال ده تا شبکه تلویزیونی و صد تا شبکه رادیویی دارند، ۳۷ سال است دارند به نفع حجاب تبلیغات می کنند، تمام خاورمیانه، ترکیه بی حجاب، عراق سوسیالیست، سوریه سوسیالیست، لبنان و مصر ملی گرا، و از اینها گذشته، لندن و پاریس و بروکسل آمستردام همه شان حجاب سرشان می گذارند، ولی در تهران هر سال بهتر از پارسال، الحمدالله به آرمانگرایی معکوس رسیدیم، الآن حجاب دهه هشتاد نسبت به حجاب امروز معصومانه و پاک است، دهه هفتاد هم که هیچی، اصلا همه بچه های دهه شصت، چنان معصومیتی از آنها بروز می کند که حتی همین امروز هم هفت هشت ساله های دهه شصت انگار مظهر حجاب هستند. حالا نه که ما خیلی دوست داریم، اتفاقا خیلی هم بدمان می آید، ولی دارم فکر می کنم اگر در این سی سال هشتاد میلیون نفر مخاطب تلویزیونی فقط به درس های آقای قرائتی گوش کرده بودند، الآن همه مملکت شده بودند حافظ کل قرآن، در حالی که الآن نه تنها آن ها حافظ کل قرآن نشدند، بلکه حافظان قرآن هم یا خواننده رپ شدند، یا هنرپیشه سینما هستند، یا رفتند آمریکا و شدند کارمند گوگل. یعنی شما چکار می کنید که نه می توانید جامعه مجازی را مصون سازی کنید، نه جامعه حقیقی را.
ایران، منطقه، سیاست خارجی
هشت سال قبل، ایران در حال آماده شدن برای جنگ بود، احمدی نژاد رفت به نیویورک، در پوستر های تبلیغاتی او را به “یک تکه …” تشبیه کردند، ایران با مصر رابطه خوبی داشت و احمد مرسی به ایران سفر کرد، رابطه ایران با لبنان و عربستان و افغانستان و ترکیه عالی بود، هر شب یا ما خانه آنها بودیم یا آنها خانه ما. احمدی نژاد هر هفته یک بار می رفت نیکاراگوئه، ماشین سواری می کرد با دانیل اورتگا، بعد می رفت جفتک چارکش با هوگو چاوز در ونزوئلا بازی می کرد، بعد می رفت با مورالس یه قل دوقل بازی می کرد و بچه ها را هم ول می کرد توی پارک های بولیوی خوب بچرند، بعد از آنجا می رفت مجمع الجزایر قمر که جمهوری اسلامی تازه کشف کرده بود، بعد می رفت سری به عمرالبشیر و موگابه و قذافی و سایر قاتلین بالفطره می زد، بعدش هم برمی گشت می رفت ایتالیا سر میز شام راهش نمی دادند، حداد عادل را که در اتاق منشی رییس مجلس بلژیک دو ساعت نگه داشتند و بعد گفتند هماهنگ نشده است، تازه برای شام هم دعوت نکردند، متکی که در سنگال خبر برکناری اش را شنید، احمدی نژاد که در شیلی وقتی رسید، تنها گروهی که از او استقبال کردند سربازان محافظ بودند که معلوم نبود از او دربرابر بقیه محافظت می کنند یا از بقیه درمقابل او.آن یکی وزیر خارجه که در قبرس دستگیر شد، مقام عالی سفارت که به دلیل دیپلماسی انگشتی زیر آبی اخراج شد، بیش از صد سفیر در طول یکی دو سال در دوره احمدی نژاد برکنار شدند، و صد دیپلمات انگشت نما جایشان رفتند.
امسال، ایران اول دربرابر شش قدرت صنعتی و اعضای شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت و معاهده صلح با آنها بست، تحریم تمام شد، توافق ها قطعی شد، و از مسیر دو مجلس گذشت، اسرائیل منزوی شد، عربستان سعودی تحت فشار افکار عمومی قرار گرفت، ایران برای سرکوب داعش با روسیه و آمریکا همکاری کرد. ایران باعث شد عملا بحران سوریه متوقف شود، و ایران جزو کشورهایی بود و هست که جزو ده قدرت اصلی جهان در سرنوشت کشور نقش دارند. ترکیه، عربستان، کویت، بحرین، مصر، افغانستان، همگی روز به روز بد تر شدند و ایران سیاست خارجی با ثباتی پیدا کرد. در سال گذشته نصف وقت وزیر خارجه ایران با وزیر خارجه آمریکا گذشت، یک هیات اقتصادی فرانسوی، آلمانی، انگلیسی از ایران دیدن کردند، وزیر خارجه ایران تقریبا از همه کشورها با اهمیت جهان دیدار کرد.
فکر کن بعد از این همه ماجراها، رهبر جمهوری اسلامی گفته: تغییری در سیاست خارجی ایران به وجود نیامده.