ورود با شعارهای حداقلی اشتباه است‏

نویسنده
حسین محمدی

» انتخابات در گفت و گو با بهرام اسماعیل بیگی:

با بهرام اسماعیل بیگی، عضو هیات داوری سازمان دانش آموختگان ایران و مسوول شعبه اصفهان این سازمان در مورد ‏انتخابات گفت و گو کرده ایم. این سازمان که عبدالله نوری را بهترین گزینه برای انتخابات دهم می دانست، امروز با کم رنگ ‏شدن احتمال حضور وی، چه خط مشی ای را بر می گزیند؟‎ ‎آقای اسماعیل بیگی می گوید: “سازمان دانش آموختگان به ‏هیچوجه فرد محور نیست، حتی کاندیداتوری آقای نوری م در راستای مطالبات و اهداف از پیش تعیین شده بوده و هست. لذا ‏همان طور که پیشتر عنوان شده در صورت عدم حضور عبدالله نوری با سایر کاندیداها وارد گفتگو خواهیم شد. “‏
این مصاحبه در پی می آید. ‏


‎ ‎در ماههای گذشته سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) پیگیر کاندیداتوری عبدالله نوری و مطالبات ‏اصلاحی از طریق وی بوده است. اینک با توجه به منتفی شدن بحث کاندیداتوری آقای نوری موضع سازمان ادوار در قبال ‏انتخابات سال آینده به چه صورت خواهد بود؟‎ ‎

ابتدا لازم است ذکر کنم که بحث کاندیداتوری آقای نوری نه از طرف خود ایشان و نه از طرف سازمان دانش آموختگان، به ‏عنوان اصلی ترین گروه حامی وی منتفی اعلام نشده است. در واقع چون نظر شخص آقای نوری و دیدگاه سازمان بر این بود ‏که بین اصلاح طلبان و تحول خواهان گفتگوهایی صورت گیرد و نهایتا به اجماع بر سریک کاندیدا برسند، طبیعتا با اعلام ‏کاندیداتوری آقای خاتمی بحث کاندیداتوری عبدالله نوری کم رنگ شد. البته می توان برداشتی مانند برداشت شما هم داشت، کما ‏اینکه خود من هم معتقدم متاسفانه شاهد حضور عبدالله نوری نخواهیم بود ولی به هر حال فعلا بطور رسمی خبری اعلام نشده ‏است. ‏


‎ ‎در صورت اعلام رسمی این مسئله، موضع سازمان شما چه خواهد بود؟‏‎ ‎

چیزی که در این میان قابل توجه و تامل است، کنش سازمان نسبت به انتخابات سال آینده است. سازمان در برابر انتخابات سال ‏آینده ریاست جمهوری بطور خاص و پیشبرد اهداف اصلاحی و تحول خواهانه و روند ایجاد جامعه مدنی بطور عام، بر ‏خلاف دیگر دوستان جبهه اصلاحات نگاهی کاملا واقع بینانه و برنامه محور دارد؛ یعنی به هیچ عنوان جهت اجرایی کردن ‏مباحث اصلاحی و نهادینه کردن آن در جامعه، فرد محور نیست. من به شخصه این انتقاد را به اصلاح طلبان دارم که در ‏ارتباط با انتخابات و پروژه اصلاحات فرد محور شده اند. بحث آقای خاتمی نیست، بحث روی نقاط ضعف اصلاح طلبان است ‏که گویا تمایلی هم به اصلاح آن ندارند. آنها بعد از ماهها تلاش و تحرک در عرصه سیاسی جامعه، کاندیداتوری آقای خاتمی را ‏به محبوبیت ایشان در جامعه تقلیل داده اند و هیچ حرفی از برنامه ها و اهداف گفته نمی شود. موضوعات کلی همچون آزادی، ‏دموکراسی و جامعه مدنی هم خیلی کلیشه ای شده و بهتر است به نحوه اجرای این مباحث اشاره شود. باکلی گویی نه دردی ‏درمان می شود و نه اکثریت خاموشی که اصلاح طلبان به حضورشان دل بسته اند را تحریک می کند. اما سازمان دانش ‏آموختگان به هیچوجه فرد محور نیست وحتی کاندیداتوری آقای نوری هم در راستای مطالبات و اهداف از پیش تعیین شده بوده ‏و هست. کما اینکه از سوی دبیر کل سازمان نیز عنوان شد که در صورت عدم حضور عبدالله نوری با سایر کاندیداها وارد ‏گفتگو خواهیم شد. هر شخصی توان پاسخگویی و قبول این مطالبات را داشته باشد، حال در درجه اول آقای نوری و در غیر ‏این صورت کاندیدایی دیگر، به شرطی که روی مباحث مطرح شده پافشاری و ایستادگی داشته باشد، از نظر ما فرقی نمی کند. ‏

‎ ‎امکان دارد از هیچکدام از کاندیداها حمایت نکنید؟‎ ‎

همانطور که خدمتتان عرض کردم سازمان نگاهش به برنامه ها و راهکارهای برون رفت از شرایط موجود است و در این نوع ‏نگاه، فرد را ملاک قرار نمی دهد. به نظر من حتی این ادبیات هم اشکال دارد، یعنی ما بهتر است بجای اینکه بگوئیم از کی ‏حمایت می کنیم یا حمایت نمی کنیم، بگوئیم از چه برنامه هایی حمایت می کنیم و تلاشمان جهت رسیدن به کدام اهداف است. ‏سازمان دانش آموختگان از فعالترین احزاب و گروهها در موضوع انتخابات سال آینده بوده و شاید بتوان گفت از اولین ‏گروههایی بود که بحث انتخابات را به فضای رسانه ای کشاند و این هیچ معنایی نمی دهد جز شرکت فعال در انتخابات. در ‏برابر کسانی که شرکت در انتخابات را فقط حضور پای صندوق های رای می دانند، اتفاقا همان هایی هستند که هیچ اعتقادی به ‏حق و حقوق مردم و هیچگونه التزامی در جهت خواسته ها و مطالبات آنها ندارند. در واقع فقط به بسیج مردمی جهت رسیدن ‏به کرسی قدرت فکر می کنند، و برایشان فرقی ندارد از چه گروه یا جناحی باشد. ‏


‎ ‎آیا شما معتقدید عملکرد اصلاح طلبان فرد محور بود یا فقط بدلیل عدم استقبال از کاندیداتوری عبدالله نوری و طرح ‏سازمان متبوع شما چنین برداشتی دارید؟‎ ‎

قبلاعرض کردم دوستان اصلاح طلب دلیل کاندیداتوری آقای خاتمی را به محبوبیت ایشان در جامه تقلیل دادند. احترام و بزرگی ‏و مقبولیت آقای خاتمی نه بر کسی پوشیده است و نه حتی مخالفان ایشان (البته از طیف منطقی و عقلانیشان) ادعایی خلاف این ‏دارند ولی اینها هیچکدام دلیل این امر نیست. آیا نباید برنامه های شفاف منسجم در راستای اهداف اصلاحی عنوان شود؟ جایگاه ‏مطالبات مردم در دستور کار آینده آنها مشخص شودتا این برنامه ها و استراتژی ها مورد قبول مردم واقع شود؟ حال اگر ‏رهبری و هدایت این برنامه ها با شخصی همچون سید محمد خاتمی بود چه بهتر. ‏
‏ ‏

‎ ‎در چه صورتی امکان دارد سازمان ادوار از کاندیداتوری سید محمد خاتمی دفاع کند؟‏‎ ‎

در درجه اول عدم حضور عبدالله نوری در این عرصه؛ چرا که باور سازمان این است که ایشان هم توانایی بالای مدیریتی در ‏عرصه ریاست جمهوری دارند و هم حضور ایشان می تواند شور و نشاطی در جامعه و در میان اکثریت ساکت و منزوی ایجاد ‏کند. اما در صورت تحقق نیافتن این امر، اگر آقای خاتمی بتواند با شعارهای نو و مطالبات حداکثری و همچنین مشخص نمودن ‏راهکارها و برنامه های راهبردی وارد عرصه شود سازمان می تواند از آن برنامه ها و اهداف حمایت کند. به عبارت ‏دیگرآقای خاتمی و دوستان اصلاح طلب باید در تبیین برنامه ها و اهدافشان، به نیروی خاموش و پنهان در بین نهادهای ‏اجتماعی و خارج از تعاریف توجه داشته باشند؛ بدون وجود چنین نگاهی یعنی همان چیزی که الان شاهد ان هستیم مطمئنا ‏برنامه های اصلاح طلبی و اهداف آینده این پروسه انطباقی با واقعیتهای جامعه نخواهد داشت. دقت کنیم که در سال 76 جنبشی ‏شکل گرفت که بعدها اسیر ناسپاسی و بی مهری دولتمردان اصلاحات شد، اما حالا حتی آن جنبش هم بعید است اتفاق بیفتد. ‏اینگونه رفتار کردن در بازار انتخابات آینده بیشتر نشان از تشنگی قدرت دارد تا دلسوزی برای مردم و خدمات به اصلاحات در ‏جهت آینده کشور!‏


‎ ‎پس شما معتقدید که با وجود برنامه های روشن می توان در انتخابات آینده پیروز شد؟‎ ‎‏ ‏

قبلا عرض کردم که نگاه من به پیروزی چیز دیگری ست، من پیروزی را نه در یک مقطع خاص بلکه حاصل یک دوره زمانی ‏می بینم و بر اساس نتیجه پایانی ارزیابی می کنم. وقتی حاصل8 سال اصلاحات، دولت فعلی می شود و در نتخابات 84 دل به ‏مصطفی معین می بندیم این یعنی شکست!‏‎ ‎از سوی دیگر در مورد پیروزی در مقوله انتخابات، جند مورد حائز اهمیت است: ‏اول برنامه های روشن و منطبق با نیازهای جامعه. دومین مسئله بر می گردد به رقیب اصولگرای آقای خاتمی؛اینکه چه ‏شخصیتی با چه برنامه هایی وارد کارزار شود می تواند عامل تعیین کننده ای باشد. و سومین مسئله که بر اساس عرایض قبلی ‏ام آنرا جهت پیروزی (پیروزی در یک دوره زمانی) مهمتر می دانم بسیج مردمی ست. در واقع ایجاد جنبش اجتماعی در بین ‏مردم با گزینه اول که مطرح کردم می تواند فرایندی را جهت موفقیت در مسیر اصلاحات هموار سازد. ‏


‎ ‎اینطور که از صحبت های شما پیداست هنوز بر بحث جنبش اجتماعی، یعنی همان چیزی که در کاندیداتوری آقای ‏نوری دنبال می کردید اصرار دارید؟‎ ‎

دقیقا. چون مشکل اصلی دولت اصلاحات می تواند همین جا باشد. من از دو جنبه این مسئله را باز می کنم. مردم نشان داده اند ‏که می توانند حماسه ای همچون دوم خرداد رابسازند و همچنین نشان داده اند که مایلند بعد بروند در خانه هایشان بنشینند و ‏منتظر معجزه ای در تمامی سطوح باشند و این مسبوق به سابقه است. یعنی باور بر این است که رسالتشان پای صندوقهای رای ‏تمام می شود. در صورتی که اینطور نیست باید در یک جنبش اجتماعی و ضمن بستر سازی و آگاهی مردم را، نه در بازی ‏انتخابات که در طول حیات دولت نیز دخالت داد. از سوی دیگر باید در این مشارکت و همکاری شفاف با آنها صحبت کرد که ‏البته تحقق نیافتن این امر بیشتر بیشتر بعلت نبود شرط دوم بوده است. ‏


‎ ‎خیلی از دوستان اصلاح طلب از پیروزی بطور قطع صحبت می کنند؟‎ ‎نظر شما در این مورد چیست؟‎ ‎

ببینید‎ ‎اقای خاتمی باید در قدم اول خیلی روشن برنامه هایش را برای مردم بگوید و از کلی گویی پرهیز کند. الان با این حجم ‏گسترده برخورد با فعالین دانشجویی، زنان و حقوق بشر هیچگونه موضع گیری شفافی از ایشان دیده نشده. انشاالله سوء برداشت ‏من باشد ولی بنظر می رسد آقای خاتمی دل حاکمیت را بدست می آورد و حامیانش دل مردم را!‏‎ ‎آقا خاتمی بعد از اعلام ‏کاندیداتوری گفت حالا که آمده ایم محکم می ایستیم و قصدمان تغییر وضعیت است. خوب این خیلی عالی ولی اهداف به این ‏بزرگی باید خرد شود، مشخص شود، باید این محکم ایستادن و تغییر وضعیت تعریف شود. شاید تعریف آنها ازاین تعابیر با ‏سطح نگرش و خواسته های مردم فاصله داشته باشد، اشکال در این فاصله ها و ابهام هاست. ‏


‎ ‎در صورت پیروزی اصلاح طلبان برای تشکیل دولت آینده، آنها را تا چه میزان موفق می دانید؟‏‎ ‎

در مورد موفقیت و عدم موفقیت دولت آتی اصلاحات مسائل مختلفی مطرح است. در نگاه اول قطعا اصلاح طلبان با توجه به ‏تجربیاتی که در دوره 8 ساله گذشته بدست آورده اند، پخته تر و منسجم ترعمل خواهند کرد که البته این امر منوط به ارزیابی و ‏کالبد شکافی اصلاحات در دوره گذشته دارد؛ چیزی که تا بحال متاسفانه بطور شفاف و علنی در بین دوستان مشاهده نشده است. ‏در نگاه دوم میزان پذیرش برنامه های آنان در خواست و مطالبات جامعه و میزان مشارکت دادن مردم در دولت برمیگردد که ‏کما بیش بحث شد و در نهایت یک مسئله. در دوران قبل یکی از علل توقف و یا رکورد جریان اصلاحی، کار شکنی ها و ‏اخلالهای مخالفان عنوان شد که یکی از نقطه ضعف های آقای خاتمی همین عدم ایستادگی‎ ‎‏(با توجه به جایگاه و اختیارات قانونی ‏و همچنین پرچمداری اصلاحات با 20 میلیون رای ) در برابر این فشارها و مشکلات بود. حالا سوالی که مطرح می شود این ‏است که آیا در آینده میزان این مخالفت ها و کارشکنی ها چقدر خواهد بود؟آیا هیچگونه مشکلی وجود نخواهد داشت؟ قطعا اگر ‏افزایش نیلبد کاهش نیز نخواهد داشت، در این صورت عکس العمل وموضع گیری اصلاح طلبان و دولت اصلاحات چه خواهد ‏بود؟


‎ ‎پروژه اصلاحی از طریق موسوی قابل اجراست؟‎ ‎

توجه کنید بحث اصلاحات و اصلاح طلبی در ایران از حالت معمول خود خارج شده، قبلا” هم گفته بودم دایره اصلاح طلبی ‏بیش از پیش بزرگ شده، به نحوی که هر کسی خود را در این دایره تعریف می کند. نه میر حسین موسوی که آقای قالیباف هم ‏ادعای اصلاح طلبی دارد. اما کدام اصلاحات؟ تعریفی از اصلاحات و اصلاح طلبی بطور خاص مشخص نیست، تعبیر سازمان ‏دانش آموختگان در این میان بیشتر ویژگی یک نگرش و طرز تفکر را مشخص می کند که آنهم تحول خواهی ست. در همین ‏جهت سازمان بیشتر بحث اصلاح طلب تحول خواه را در ادبیات سیاسی روز وارد می کند. 8 سال اصلاحات با تمام محاسن و ‏معایبش و نقص های کم و بیشی که داشت در فرهنگ سیاسی ایران تحولاتی ایجاد کرد، مطالبات مردم را افزایش داد، سطح ‏خواسته ها و انتظارات آنها بالاتر رفت، و اتفاقا یکی از اشتباهات اصلاح طلبان همین جاست! فکر می کنند چون در دوره گذشته ‏با شعارهای حداکثری وارد عرصه شدند به همین دلیل امروز باید با حداقل حرکت کنند در صورتی که مردم به عقب برنگشته ‏اند. آگاهی سیاسی مردم، مطالبات اقتصادی آنها، نیازهای فرهنگیشان کاسته نشده و فروکش نکرده. شاید در چند سال گذشته ‏بعلت فشارهای اقتصادی و معیشتی سخت دولت فعلی، نوعی سکوت و گمگشتگی ایجاد شده باشداما قطعا این مردم و جامعه ‏در حال شکل گیری ما به عقب برنگشته. حال در ارتباط با میرحسین موسوی، ایشان به نظرمن جایگاهی در نیازهای ‏اصلاحی جامعه و حکومت ایران ندارد. بسنده کردن به دوران مدیریت ایشان در سالهای جنگ هیچ ملاک مشخصی جهت ‏پیشبرد اصلاحات در آینده توسط ایشان نیست. آقای ابطحی یک ماه پیش در وبلاگ خود مطلبی نوشته بودند و ضمن توصیف ‏میر حسین به هندوانه سربسته در مورد تشکیل دولت توسط ایشان با تردید برخورد کرده بودند؛ در صورتی که فکر می کنم ‏اصلا جای تردبد نیست و ایشان هندوانه سربسته که نه، قطعا سفید خواهند بود!‏


‎ ‎با توجه به اینکه چند ماه از اعلام کاندیداتوری آقای کروبی می گذرد ولی در این میان هیچگاه بحث آقای نوری ‏منتفی نشد. چرا بعد از اعلام رسمی سید محمد خاتمی این مسئله بصورت های گوناگون مطرح و یا کم رنگ شد؟‎ ‎

خوب این موضوع بر میگردد به دیدگاه سازمان. در واقع سازمان دانش آموختگان از لحاظ فکری و دیدگاهی احساس نزدیکی ‏بیشتری با اصلاح طلبان حامی سید محمد خاتمی دارد تا آقای کروبی و حامیان ایشان. بطور کلی نحوه کنش سازمان نسبت به ‏مسائل سیاسی و اجرایی کشور بیشتر ی تواند با طیف آقای خاتمی هم راستا می باشد. ‏