بریتانیا به ایران نزدیک می‌شود

نویسنده
تلگراف

» تحلیل تلگراف از همکاری با غرب در عراق

در هفته گذشته ایران و آمریکا، هر دو، کنار رفتن نوری المالکی، نخست‌وزیر عراق از قدرت را پیش‌شرط پیشرفت واقعی در رهایی از تروریست‌های جهادی در موصل و شمال عراق دانستند. هنگامی‌که جنگنده‌های آمریکا به بمباران مواضع داعش در امتداد مرز ایران و عراق پرداختند، مقامات ایرانی هیچ اعتراضی نکردند.

به نظر می‌رسد این کشور از مسلح شدن پیشمرگه‌های کرد در همسایگی ایران توسط آمریکا نیز نگرانی ندارد. تمام این‌ها با توجه به مذاکرات در حال انجام ایران و آمریکا بر سر آینده برنامه هسته‌ای تهران صورت می‌گیرد. مهلت این مذاکرات با توافقی دوجانبه تمدید شد تا طرفین بتوانند به توافقی دائمی برسند.

پیش از آن‌که زیاد تحت تاثیر قرار بگیریم، نیاز است این نزدیکی آشکار را در زمینه خود بررسی کنیم. پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، موارد متعددی پیش آمد که ایران و آمریکا بصورت غیررسمی با هم همکاری کنند، اما هیچ‌کدام تمایلی نداشتند این موضوع مورد توجه قرار بگیرد.

دلیل این رویدادها تلاقی منافع ملی در موضوعات خاص بود که همکاری دو کشوردر آن روندی کاملا منطقی محسوب می‌شد. شاخص‌ترین نمونه آن، پس از حملات یازده سپتامبر به برج‌های تجارت جهانی در نیویورک بود. القاعده یک سازمان تروریستی سنی بود که به هر حال، از مسلمانان شیعه بیشتر از آمریکا نفرت داشت. ایرانی‌ها از نابودی این سازمان توسط آمریکا بسیار خوشحال بودند. حکومت طالبان در افغانستان طرفدار القاعده و اسامه بن‌لادن بود. این به نفع ایران بود که برای سقوط طالبان و نابودی القاعده بصورت پنهانی از نیروهای آمریکایی حمایت کند. این همکاری در سال‌های بعد ناپدید شد، چراکه ایران از ادامه حضور آمریکا در همسایگی شرقی راضی نبود. تهدید امروز داعش برای ایران بسیار شدیدتر از القاعده است.

تروریست‌های جهادی بخش بزرگی از شمال عراق را تحت کنترل خود درآورده‌اند و به مرزهای ایران نزدیک هستند و اعلام کرده‌اند که در این قلمرو کشوری جدید بر پا خواهند کرد. اگر این اتفاق بیفتد کنترل کردها هم از دست بغداد خارج خواهد شد. چیزی که باقی می‌ماند یک کشور شیعه خواهد بود که بسیاری از منابع ارزشمند نفتی خود را از دست داده و تقلا می‌کند به عنوان یک مجموعه سیاسی معنادار به بقای خود ادامه دهد.

این برای ایران شکست بزرگی خواهد بود. باید به خاطر آورد، تنها کسی که از حمله بوش-بلر به عراق در سال 2003 سود برد، ایران بود. صدام حسین سقوط کرد و برای اولین بار پس از صد سال، حکومت عراق به دست شیعیان افتاد و ایران تبدیل به پرنفوذترین قدرت در سیاست داخلی عراق شد.

اما داستان این‌جا تمام نمی‌شود، داعش علاوه بر شمال عراق، بخش بزرگی از شمال سوریه را نیز در اختیار دارد. مخالفان معتدل و سکولار رژیم اسد صحنه را باخته‌اند و تروریست‌های داعش به سرعت تبدیل به جدی‌ترین مخالف دولت دمشقِ تحت حمایت ایران می‌شود.

اگر این اتفاقات این‌قدر برای ایران بد است، چرا واشنگتن نباید خوشنود باشد؟

آمریکایی‌ها از تمام این ملاحظات باخبرند و اگر می‌شد می‌توانستند راحت بنشینند و از این منظره تماشایی لذت ببرند. اما سیاست بین‌المللی به این سادگی نیست. آدم خوب‌ها همیشه خوب نیستند و آدم بد‌ها همیشه بد نیستند. به جنگ جهانی دوم فکر کنید که چرچیل و روزولت برای شکست هیتلر با استالین متحد شدند.

چرچیل خام نبود و طی بیست سال قبل از آن مخالف سرسخت شوروی بود. می‌دانست پس از شکست هیتلر، استالین بسیار قدرتمندتر می‌شود و کنترل بخش زیادی از اروپای شرقی را در دست خواهد گرفت.

اما تاریخ ثابت کرد، اگر قرار بود بریتانیا از حمله نازی رها شود و اروپای غربی از اشغال هیتلر درآید، این ائتلاف ارزشش را داشت. همکاری با ایران هرگز به سختی روس‌ها نیست. ایران بر خلاف شوروی هرگز یک ابرقدرت یا تهدید منطقه‌ای نخواهد شد.

موضوع این است که اگر حفظ یکپارچگی عراق و سقوط تروریست‌های عراقی به نفع ایران باشد، بیشتر از آن به نفع دولت‌های معتدل عرب و غرب است. دولت اسلامی با کنترل عراق و سوریه، کل جهان عرب را بی‌ثبات می‌کند و پایگاهی خواهد شد برای صدور تروریسم، نه فقط در خاورمیانه بلکه در تمام اروپا و ایالات متحده.

در این شرایط، دشمنِ دشمن، دوست نمی‌شود. اما به گفته مارگارت تاچر در مورد میخائیل گورباچف، فعلا می‌شود در مورد تروریست های جهادی با آن‌ها همکاری کرد.

منبع: تلگراف - 17 اوت