باربد کاوه
فرید مدرسی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، اخیرا نامه ای خطاب به اساتید دانشگاه نوشته که در آن نسبت به فضای حاکم بر دانشگاه ها هشدار داده است. درباره این نامه با فرید مدرسی گفت و گویی کردیم که در پایان به وجود برخی از رفتارهای اختلاف افکن در میان بعضی از گرایشات دانشجویی ختم شد.
در این چند ماهه فشار زیادی بر اساتید و دانشجویان وارد شده، اما چرا از سوی اساتید دانشگاه هیچ اعتراضی نشده است؟
جامعه اساتید با جامعه دانشجویی قابل مقایسه نیست. هم سنشان و هم دیسیپلینی که دارند به آن ها اجازه اعتراضات شفاف را نمی دهد. اما از طرف دیگر اتفاقاتی که درارتباط با موقعیت اساتید رخ می دهد خیلی تند است. به گونه ای که در یک دانشگاه، یک نفر می شود معاون وزیر و در عرض یک سال از نظر علمی ارتقا پیدا می کند ولی نفر دیگری هم وجود دارد که یک سال است حقوقش را نگرفته و سکوت می کند، چون می ترسد اگر اعتراض کند با برخوردهای سنگین تری مواجه و مثلا از دانشگاه به طور کلی اخراج شود. نه تنها با اساتید به اسم بازنشستگی برخورد شد بلکه به صورت شبه قانونی سعی کردند امثال دکتر نمک دوست را هم از دانشگاه اخراج کنند که تلاششان نتیجه هم داد و اینطور شد. به عبارتی به نظر من تبعیض در جامعه اساتید بیشتر از جامعه دانشجویی است ولی دیسپلین یک استاد اجازه نمی دهد اعتراض کند. اما چون فشار بر اساتید در حال افزایش است و از طرفی اجازه تاثیرگذاری بر مدیریت هم از آن ها گرفته شده، اعتراضات اساتید با حرکت های دانشجویی یک نوع همپوشانی پیدا می کند و به تدریج اعتراضات مشترکی درقالب استاد و دانشجو شکل خواهد گرفت.
چه عواملی باعث شده که این اتحاد تاکنون شکل نگیرد؟ حتی وقتی اساتید اخراج می شوند این دانشجویان هستند که اعتراض می کنند بدون آنکه اساتید در اعتراضشان شرکت داشته باشند؟
من مهمترین دلیل این قضیه را اختلاف در روش می دانم. یعنی جامعه دانشجویی برای رسیدن به اهدافش یک روشی را انتخاب کرده و جامعه اساتید دانشگاه یک روش دیگر را. بعد چون اساتید روش دانشجویان را نمی پسندند و از آن طرف دانشجویان هم روش اساتید را نمی پسندند، متاسفانه این اتحاد استراتژیک شکل نمی گیرد. به هرحال اساتید حرکت های آرمان خواهانه و رادیکال دانشجویان را برنمی تابند و بیشتر عمل گرا و به دنبال حرکت های معقولانه هستند. به همین دلیل فکر می کنند اگر با آنها پیوند برقرار کنند دیسیپلین شان خدشه دار می شود. این مساله باید به گونه ای حل شود. اگر حل نشود، تفرقه بین جامعه اساتید و دانشجویان منجر به تخریب و نابودی نهاد دانشگاه می شود. از سوی دیگر نبود تشکل های جدی در بین اساتید، این قضیه را تشدید کرده. به طوریکه ما می بینیم بیشتر تشکل های اساتید وابسته به جریان حاکم هستند و یکی از این ها هم که به اسم انجمن اسلامی مدرسین شناخته می شود و متعلق به حاکمیت نیست متاسفانه تاکنون بسیار ضعیف عمل کرده است.
آیا این اتحاد اصلا در برهه های تاریخی ما شکل گرفته؟
در گذشته به صورت فردی ارتباطاتی وجود داشته، اما در حال حاضر نقطه عطف قضیه این است که مشکلات صنفی وعلمی و دفاع از صیانت دانشگاه می تواند منجر به پیوند جامعه دانشجویی و اساتید شود، نه پیوند بین یک استاد و یک شاگرد.
با توجه به شناختی که از اساتید دارید هدفتان از نوشتن این نامه چه بود؟
من معتقدم روالی که وزارت علوم در پیش گرفته، این بار فقط فعالان دانشجویی و سیاسی را مورد هدف قرار نداده بلکه اگر کلیه رفتارهای وزارت علوم را مورد بررسی قرار دهیم می بینیم دارند به این سمت پیش می روند که پایه های نهاد دانشگاه را قطع کنند. بازنشسته کردن اساتیدی که برخی از آن ها پدران علوم در ایران هستند و همچنین خلع ید آن ها در انتخاب روسای دانشگاه ها، و از طرفی انتخاب روسایی که دانشگاهی محسوب نمی شوند و به حوزه هایی مثل روحانیت وصل هستند، نشاندهنده این است که تصمیم گیران وزارت علوم می خواهند کلا نهاد دانشگاه را مورد تهدید قرار دهند. به طوریکه وقتی وزیر علوم برسرکار آمد گفت باید فرصت های مطالعاتی از خارج کشور به شهر قم برده شود. این نشان می دهد که رویکرد، رویکردی خلاف سیاست های دانشگاهی ـ از زمان تاسیس این نهاد تا به حال و نه فقط 27 سال گذشته ـ است. یعنی ما تا به حال چنین رویکردی را در مسئولان وزارت علوم ندیده بودیم.
روش های اعتراضی اساتید به نظر شما چه می تواند باشد؟
من نمی خواهم نگاه آرمانی به حوزه تاثیرگذاری اساتید داشته و به دنبال این باشم که آنها هم تجمعی به دفاع از دانشجویان و دانشگاه برگزار کنند یا کلاس ها را تعطیل کنند و یا کارهایی که جزو سبک رفتاری دانشجویان است؛ اما در قدم اولفکر می کنم باید ارتباطی جدی بین دانشجویان و اساتید شکل بگیرد. ضمن اینکه اساتید مایلند فشارشان را از طریق گفت و گو بر مدیران دانشگاهی وارد سازند. البته از آنجاکه متاسفانه مدیران دانشگاهی از لحاظ جایگاهی ضعیف هستند، فکر می کنم رایزنی ها و فشارهای اساتید می تواند مفید واقع شود. اما چون در آستانه امتحانات هستیم و اساتید هم نگاهشان متوجه حفظ آرامش در محیط دانشگاه است، من خواستم با این نامه احساس خطری را در اساتید به وجود بیاورم.
یک سئوال هم در مورد خود دفتر تحکیم وحدت. به نظر می رسد نفوذ چپ های مارکسیست در انجمن های اسلامی زیاد شده است. چرا؟
اگر از بیرون مجموعه نگاه کنید، می توانید چنین برداشتی را از یک تجمع خاص بکنید اما شاید از ده تجمع دیگر چنین برداشتی نداشته باشید. نیروهایی که گرایش های خاصی دارند و با رنگ های خاصی شناخته می شوند در محیط های دانشگاهی مثل صاحبان گرایشات دیگر هستند؛ گرایشاتی که در فضای متکثر دانشگاه فعالیت خود را در کنار گرایشات دیگر دارند. به هرحال دفتر تحکیم براین باور است که باید تریبون هایش را در اختیار گرایشات مختلف قرار دهد. حال این گرایشات برخی اوقات با اجازه انجمن ها از این تریبون ها استفاده می کنند و برخی اوقات هم متاسفانه غیراخلاقی عمل می کنند و بدون اجازه از صاحب خانه، می خواهند از این فضا سود بجویند. مثل روز 16 آذر که این گرایش، تمام مدت پشت میکروفون بود اما سخنران های گرایشات دیگر را هو کردند و حتی به ابراهیم یزدی هم اجازه ندادند نامه اش قرائت شود. آیا این رفتارها به جنبش دانشجویی صدمه نمی رساند؟ ما نباید رفتار متناقضی را به نمایش بگذاریم. از سوی دیگر وقتی صحبت از اتحاد استاد و دانشجو می کنیم، نمی توانیم بین گرایشات مختلف در دانشگاه مرزبندی کنیم و تفرقه بیاندازیم. متاسفانه برخی این خطر را یا متوجه نیستند یا برای رفتارهایشان دلایل خاص خود را دارند که من وارد بحث آن نمی شوم. به هرحال این رفتارها باعث می شود اتحاد دانشجویان از بین می رود و از بین رفتن این اتحاد در این برهه خاص، که همگان به خاطر نهاد دانشگاه احساس خطر کرده اند، اصلا مفید نیست. بیان برخی از مطالب و شعارهای اختلاف افکن جز حمایت ناآگاهانه از وزارت علوم و مدیران دانشگاه چیزی عاید این دوستان نمی کند. حال چه ما این کار را بکنیم و چه سایر گرایشات فکری، هیچ فرقی نمی کند. ما که صحبت از اتحاد استاد و دانشگاه می کنیم باید ابتدا اتحاد بین دانشجویان را مستحکم کنیم. الان نهاد دانشگاه مورد هجمه است نه یک گرایش و نگاه خاص. دارند خانه ما را ویران می کنند و وقتی هم خانه آدم در حال ویرانی است باید تمام افراد خانه هم و غمشان دفاع از آن خانه باشد.